Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
land lubber
ادم کشتی ندیده
Other Matches
unsight
ندیده
permit
ندیده گرفتن
intact
صدمه ندیده
unscathed
صدمه ندیده
permits
ندیده گرفتن
permitting
ندیده گرفتن
landlubber
ادم دریا ندیده
land lubber
ادم دریا ندیده
landlubbers
ادم دریا ندیده
to buy a pig in a poke
چیزیرا ندیده خریدن
integrity
دادهای که آسیب ندیده است
i had never seen such a book
من هرگز چنین کتابی ندیده ام
he has never seen a lion
او هرگز شیر ندیده است
unscathed
خسارت ندیده زخمی نشده
I havent seen you for a long time.
مدتها است که شما را ندیده ام
he never saw a lion
او هرگز شیر ندیده است
We havent seen him for ages.
سالهاست اورا ندیده ایم
I never saw anything like it.
من تا اکنون هرگز چنین چیزی را ندیده ام.
i u. that he has been hurt
قول می دهم که اسیبی ندیده باشد
topgallant
سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی
parity
برای خطاها و اینکه داده دودویی ارسالی آسیب ندیده است
scuppers
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppering
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scupper
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppered
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
respondentia
وامی که به صاحب کشتی داده و کشتی او به رهن گرفته میشود
ship's manifest
صورت محمولههای کشتی فهرست کالاهای در حال حمل در کشتی
load line
خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
carry ship
کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد
hawse
سوراخهای دماغه کشتی که مخصوص عبورطناب است طنابهای نگاه دارنده کشتی درحوضچه
gunroom
مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی
supercargo
نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود
keel
حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
keels
حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
waterline
خط بار گیری کشتی خط میزان و تراز کشتی باسطح اب
lazar housek
عمارت یا کشتی برای قرنطینه 8 انبار عقب کشتی
dan runner
کشتی رهاکننده علایم شناور در اب کشتی تعیین مسیر
embarkation
بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
bill of health
گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
usura maritima
دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
the vessel was put a bout
جهت کشتی را تغییر دادند کشتی را برگردانند
integrity
حقیقتی که بیان کننده این است که فایل روی دیسک آسیب ندیده است و خراب نیست
windjammer
یکی از کارکنان کشتی کشتی بادبانی
quarterdeck
عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
quarterdecks
عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
yaw
انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
yawed
انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
sailboats
کشتی بادبانی کشتی بادی
sailboat
کشتی بادبانی کشتی بادی
overboard
از کشتی بدریا روی کشتی
piracy
هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره
white crow
چیز ندیده چیز کمیاب
cartel ship
کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی
free on boand
تحویل روی کشتی قیمت کالای تحویلی روی کشتی
semi naufragium
نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
orthodromics
کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
orthodromy
کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
prow
کشتی عرشه کشتی
prows
کشتی عرشه کشتی
keelage
حق ورود کشتی به بندر ورودیه کشتی به بندر
light ship
کشتی حامل فار دریایی کشتی حامل فانوس دریایی
dock receipt
قبض رسید ورود کشتی برای تعمیر اعلام ورود کشتی برای تعمیر
skag
قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
skeg
قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
ark
کشتی
vessels
کشتی
vessel
کشتی
bilge
اب ته کشتی
on board a ship
در کشتی
ship
کشتی
sail ho!
کشتی !کشتی !
by water
با کشتی
aft
در پس کشتی
foreship
سر کشتی
on shipboard
در کشتی
catch
کشتی کج
on the sea
در کشتی
on the water
در کشتی
ships
کشتی
puppis
کشتی دم
boarded
کشتی
afloat
در کشتی
ship haven
یک کش کشتی
hulk
کشتی
bottoms
کشتی
Take a copper vessel, pour water in it and let it stay overnight
کشتی مس
decks
پل کشتی
decked
پل کشتی
deck
پل کشتی
bottom
کشتی
hulks
کشتی
board
کشتی
argo
کشتی
carinae
کشتی
flat
پل کشتی
collier
کشتی
flattest
پل کشتی
carina
کشتی
wrestling
کشتی
shipbuilding
کشتی سازی
fire ship
کشتی اتش زن
freight
کرایه کشتی
shipside
کنار کشتی
roadstead
کشتی گاه
shipwright
کشتی ساز
hulks
بدنه کشتی
foreship
دماغه کشتی
hulks
لاشه کشتی
hulks
تنه کشتی
afterdeck
عقب کشتی
sister ship
کشتی خواهر
affreightment
اجاره کشتی
disembarks
از کشتی در اوردن
charter
اجاره کشتی
chartered
اجاره کشتی
rhumb
خط سیر کشتی
chartering
اجاره کشتی
aerographer
هواشناسی کشتی
charters
اجاره کشتی
sister ship
کشتی همسان
wrack
کشتی شکستگی
hulk
لاشه کشتی
rhumb line
خط انحراف کشتی
disembarks
از کشتی دراوردن
hulk
بدنه کشتی
singlisticker
کشتی یک دگله
alee
پناهگاه کشتی
sailing vessel
کشتی بادبانی
shipper
محموله کشتی
flying dutchman
شبح کشتی
argosy
کشتی تجاری
amid ships
درمیان کشتی
sea anchor
لنگر کشتی
wrecked
کشتی شکسته
sea fight
جنگ کشتی ها
ship handling
مانور با کشتی
sea gauge
اب نشین کشتی
amidships
درمیان کشتی
aport
بطرف چپ کشتی
ship building
کشتی سازی
dockyards
تعمیرگاه کشتی
propeller
پروانه کشتی
argosy
کشتی بزرگ
seaway
مسیر کشتی
ship papers
اسناد کشتی
ship propeller
پروانه کشتی
screwpropeller
پروانه کشتی
shipper
مسافر کشتی
hulk
تنه کشتی
auxiliary ship
کشتی تدارکاتی
shipowner
مالک کشتی
shipowner
صاحب کشتی
shipmaster
رئیس کشتی
shipload
بار کشتی
shipboard
صحنه کشتی
shipboard
کنار کشتی
shipboard
پهلوی کشتی
ship's master
افسرارشد کشتی
flag ship
کشتی پیشرو
at the fore
در جلوی کشتی
ship safety
سلامت کشتی
dockyard
تعمیرگاه کشتی
wrecks
کشتی شکستگی
matman
کشتی گیر
mate's receipt
رسیدکاپیتان کشتی
battleship
کشتی جنگی
battleships
کشتی جنگی
inboard
داخل کشتی
navy
کشتی جنگی
merchant ship
کشتی تجارتی
merchantman
کشتی تجارتی
shipwrecks
کشتی شکستگی
midships
در میان کشتی
wreck
کشتی شکستگی
merchantman
کشتی بازرگانی
wrecking
کشتی شکستگی
navies
کشتی جنگی
marker ship
کشتی نماینده
air ship
کشتی هوایی
sterner
عقب کشتی
sternest
عقب کشتی
sterns
عقب کشتی
lee shore
کشتی بادپناه
large ship
کشتی بزرگ
boat
کشتی کوچک
boats
کشتی کوچک
aboard
روی کشتی
lading
بار کشتی
galley
اشپزخانه کشتی
kelson or keelson
سقف ته کشتی
stern
عقب کشتی
flagships
کشتی دریادار
naval
وابسته به کشتی
jerque
بازرسی کشتی
lumper
باربر کشتی
lumber carrier
کشتی تیر بر
lime juicer
کشتی انگلیسی
patrol
کشتی اکتشافی
patrolled
کشتی اکتشافی
patrolling
کشتی اکتشافی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com