Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 200 (9 milliseconds)
English
Persian
tie vote
اراء مساوی
Other Matches
polls
تعداد اراء اخذ اراء
polled
تعداد اراء اخذ اراء
poll
تعداد اراء اخذ اراء
unanimity
اتفاق اراء
scrutineer
بازرس اراء
unanimously
به اتفاق اراء
counting votes
استخراج اراء
counting votes
شمارش اراء
consensus of opinion
اتفاق اراء
by a unanimous
به اتفاق اراء
consensus
اتفاق اراء
plebiscite
اراء عمومی
by a majority vote
به اکثریت اراء
plebiscites
اراء عمومی
by a unanimity vote
به اتفاق اراء
tie vote
تساوی اراء
poll
صورت اراء
polled
صورت اراء
unanimously
باتفاق اراء
polls
صورت اراء
ostracized
با اراء عمومی تبعیدکردن
vote down
به اکثریت اراء رد کردن
ostracize
با اراء عمومی تبعیدکردن
ostracizes
با اراء عمومی تبعیدکردن
polled
مراجعه به اراء عمومی
poll
مراجعه به اراء عمومی
ostracised
با اراء عمومی تبعیدکردن
ostracizing
با اراء عمومی تبعیدکردن
polls
مراجعه به اراء عمومی
consentaneous
دارای اتفاق اراء
ostracises
با اراء عمومی تبعیدکردن
ostracism
تبعید با اراء عمومی
ostracising
با اراء عمومی تبعیدکردن
vox populi
اراء یا افکار مردم
gini coefficient
شاخص نابرابری درامد که از منحنی لورنز بدست می ایددرصورتیکه توزیع درامدکاملا برابر باشد این ضریب مساوی صفر ودرصورتیکه توزیع درامد کاملا نابرابرباشد این ضریب مساوی 1است هرچه این ضریب کوچک باشد توزیع درامد عادلانه تراست
votes
با اکثریت اراء تصویب کردن
voted
با اکثریت اراء تصویب کردن
ostracizing
با اراء عمومی تبعید کردن
ostracising
با اراء عمومی تبعید کردن
ostracized
با اراء عمومی تبعید کردن
ostracises
با اراء عمومی تبعید کردن
ostracised
با اراء عمومی تبعید کردن
ostracizes
با اراء عمومی تبعید کردن
vote
با اکثریت اراء تصویب کردن
ostracize
با اراء عمومی تبعید کردن
white primary
اخذ اراء مقدماتی حزبی
ballots
رای مخفی مجموع اراء نوشته
ballot
رای مخفی مجموع اراء نوشته
public opinion polling
استخراج عقاید و اراء عمومی رفراندوم
pollster
متصدی اخذرای یا مراجعه به اراء عمومی
pollsters
متصدی اخذرای یا مراجعه به اراء عمومی
balloted
رای مخفی مجموع اراء نوشته
canvassing
برای جمع اوری اراء فعالیت کردن
canvass
برای جمع اوری اراء فعالیت کردن
canvasses
برای جمع اوری اراء فعالیت کردن
canvassed
برای جمع اوری اراء فعالیت کردن
treating
جمع اوری اراء با رشوه یا غذا و مشروب دادن به رای دهندگان
identic
مساوی
squaring
مساوی
save off
مساوی
plus/equals key
مساوی
even
<adj.>
مساوی
euqal
مساوی
draws
مساوی
identical
مساوی
no set
مساوی
draw
مساوی
equalise
مساوی
all square
مساوی
bracketed
مساوی
hikiwate
مساوی
equivalents
مساوی
equivalent
مساوی
squared
مساوی
square
مساوی
ties
مساوی
tie
مساوی
peels
مساوی
squares
مساوی
all-
مساوی
peel
مساوی
all
مساوی
adequate
مساوی
split
مساوی
referendums
همه پرسی مراجعه به اراء عمومی یادداشتی که از طرف سفیربه دولت متبوع وی ارسال میشود
referendum
همه پرسی مراجعه به اراء عمومی یادداشتی که از طرف سفیربه دولت متبوع وی ارسال میشود
referenda
همه پرسی مراجعه به اراء عمومی یادداشتی که از طرف سفیربه دولت متبوع وی ارسال میشود
equalized
مساوی کردن
equalizing
مساوی کردن
equidistance
مسافت مساوی
equalised
مساوی کردن
equalize
مساوی کردن
equalising
مساوی کردن
go halves
<idiom>
تقسیم مساوی
equalises
مساوی کردن
even
تراز مساوی
nonpareil
غیر مساوی
moiety
قسمت مساوی
equalizes
مساوی کردن
paripassu
مساوی همدرجه
just as well
<adv.>
به طور مساوی
part
جزء مساوی
adequate
مساوی ساختن
equaled
برابر مساوی
equals
برابر مساوی
dead even
کاملا مساوی
equalling
برابر مساوی
equalled
برابر مساوی
equally
<adv.>
به طور مساوی
On an equal footing.
بر پایه مساوی
measure up
<idiom>
مساوی بودن
equaling
برابر مساوی
equal
برابر مساوی
isodiametric
دارای قطر مساوی
chronologer
مساوی است بازاقخگخمخلهسف
isotonic
دارای کشش مساوی
equaliser
امتیاز مساوی کننده
equiangular
دارای زوایای مساوی
three square
دارای سه ضلع مساوی
homographic
مساوی از حیث املاء
isodiametric
دارای ابعاد مساوی
isoelectric
دارای فشارالکتریکی مساوی
equates
برابرگرفتن مساوی پنداشتن
equated
برابرگرفتن مساوی پنداشتن
equate
برابرگرفتن مساوی پنداشتن
stand off
مساوی یاهیچ به هیچ
stand-offs
مساوی یاهیچ به هیچ
stand-off
مساوی یاهیچ به هیچ
equidistant
دارای مسافت مساوی
deuce
مساوی در امتیاز 41 که به 61 ختم میشود
isodynamic
دارای نیروی مغناطیسی مساوی
even money
مبلغ مساوی در شرط بندی
equalises
مساوی یاهم شکل کردن
equalised
مساوی یاهم شکل کردن
isotonic
دارای اهنگ مساوی هم توان
to add equals
اعداد مساوی را با هم جمع کردن
tie break
بهم خوردن وضع مساوی
skittering
ماهیگیری با نخ و چوب به میزان مساوی
equalized
مساوی یاهم شکل کردن
tie-break
بهم خوردن وضع مساوی
tie-breaks
بهم خوردن وضع مساوی
fair play
<idiom>
عدالت ،مساوی ،عمل درست
like as we lie
طرفین دارای ضربات مساوی
equalising
مساوی یاهم شکل کردن
coursed rubble masonry
سنگ بادبر با ارتفاع مساوی در یک رگ
equalize
مساوی یاهم شکل کردن
equalling
: برابر شدن با مساوی بودن
equalizing
مساوی یاهم شکل کردن
equalled
: برابر شدن با مساوی بودن
amortization
پرداخت بدهی به اقساط مساوی
ana
ازهر کدام بمقدار مساوی
equalizes
مساوی یاهم شکل کردن
equaling
: برابر شدن با مساوی بودن
equals
: برابر شدن با مساوی بودن
spacing
در فواصل مساوی تقسیم بندی
equally
بیک درجه بطور مساوی
equal
: برابر شدن با مساوی بودن
equimolal
دارای غلظت ملکولی مساوی
equaled
: برابر شدن با مساوی بودن
equicaloric
دارای کالری و نیروی مساوی
aliquot
بدوقسمت مساوی تقسیم کردن
velocity stacks
لوله ورود هوای مساوی به هر سیلندر
quarter
به چهار قسمت مساوی تقسیم کردن
sou
مسکوک فرانسه یا سویس مساوی 50/0 فرانک
furlong
واحد درازا مساوی با یک هشتم میل
furlongs
واحد درازا مساوی با یک هشتم میل
trisect
بسه بخش مساوی تقسیم کردن
neck and neck
<idiom>
درمسابقه مساوی ویا نزدیک به تساوی بودن
isochronal
همزمان واقع شونده در فواصل منظم و مساوی
sit on the ball
بازی تاخیری برای حفظ مساوی یابرد
sit on a lead
بازی تاخیری برای حفظ مساوی یابرد
imparity
غیر قابل تقسیم بودن اعداد بدوقسمت مساوی
bifid
بوسیله شکاف بدو قسمت مساوی تقسیم شده
To swindle (fleece) someone .
سر بسر شدن ( مساوی درآمدن ؟ نه سود ونه زیان )
halve
مساوی بودن تعداد ضربات هر دو حریف در یک بخش ازبازی گلف
halved
مساوی بودن تعداد ضربات هر دو حریف در یک بخش ازبازی گلف
isotherm
خطی که نقاط دارای گرمای متوسط سالیانه مساوی رانشان میدهد
neutral soil
خاکی که نه خاصیت اسیدی دارد نه قلیائی یعنی پ هاش ان مساوی 7است
isallobar
خط فرضی که نقاط دارای فشار جوی مساوی در زمان معینی رانشان میدهد
isallobaric
خط فرضی که نقاط دارای فشار جوی مساوی در زمان معینی رانشان میدهد
langley
واحد تشعشع خورشید مساوی یک گرم کالری در هرسانتیمتر مربع از سطح غیرمتشعشع
isobare
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobars
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
proton
هسته اتم سبک و دارای تعداد مساوی اتم هیدروژن
protons
هسته اتم سبک و دارای تعداد مساوی اتم هیدروژن
republic
حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
republics
حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
euler theorem
در صورتی که تابع تولید همگن درجه یک باشد بر اساس قضیه اولر کل تولید مساوی مجموع پرداختی ها به عوامل تولیدمیباشد
equalizes
مساوی و مانند کردن یکنواخت کردن
equalized
مساوی و مانند کردن یکنواخت کردن
equalize
مساوی و مانند کردن یکنواخت کردن
equalizing
مساوی و مانند کردن یکنواخت کردن
equalising
مساوی و مانند کردن یکنواخت کردن
equalises
مساوی و مانند کردن یکنواخت کردن
equalised
مساوی و مانند کردن یکنواخت کردن
ballade
قطعه منظومی مرکب از سه مصرع مساوی و متشابه ویک مصرع کوتاه تر که هریک از این چهار قسمت یک بیت ترجیع بند دارد
eualize
مساوی کردن مانند کردن
acceleration principle
یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com