Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English
Persian
wire
ارتباط باسیم
wires
ارتباط باسیم
Other Matches
prestress
باسیم ومیله اهن تقویت کردن
gange
باسیم نازک نگاه داری کردن
teleconferencing
ارتباط تعدادی کامپیوتر یا ترمینال با هم برای ایجاد ارتباط بین یک سری کاربر
data link
ارتباط مبادله اطلاعات ارتباط کامپیوتری
cut out
وسیله ارتباط بااعضای سازمانهای زیرزمینی رابط یا واسطه ارتباط باسازمانهای زیرزمینی
moored mine
مینی که باسیم یا طناب به محل اتصال خود وصل شده باشد یا در اب معلق باشد
three phase four wire system
سیستم سه فازه باسیم نقطه ستاره سیستم چهارسیمه
entangle
باسیم خاردارمحصور کردن محصور کردن
enchainment
ارتباط
hookup
ارتباط
correspondency
ارتباط
concernment
ارتباط
correspondences
ارتباط
ligature
خط ارتباط
coherency
ارتباط
correspondence
ارتباط
intercommunication
ارتباط
correlation
ارتباط
communication
ارتباط
link
ارتباط
relationships
ارتباط
relationship
ارتباط
connection
ارتباط
liaison
ارتباط
connexions
ارتباط
liaisons
ارتباط
relation
ارتباط
rapport
ارتباط
coherence
ارتباط
communicating
ارتباط
tie-ins
وسیله ارتباط
conversational interaction
ارتباط محاورهای
connexion
ارتباط اتصال
communication network
شبکه ارتباط
communicability
قابلیت ارتباط
communication theory
نظریه ارتباط
communicability
ارتباط پذیری
communicable
قابل ارتباط
background communication
ارتباط پس زمینه
inaccessibility
ارتباط ناپذیری
communicate
ارتباط گرفتن
telecommunication
ارتباط دوربرد
communicated
ارتباط گرفتن
communicates
ارتباط گرفتن
intercom
ارتباط داخلی
intercoms
ارتباط داخلی
agency of communications
منبع ارتباط
bond
ارتباط چسب
arithmetic relation
ارتباط محاسباتی
association coefficient
ضریب ارتباط
correlation
ارتباط داشتن
asynchronous commuinication
ارتباط ناهمزمان
attachment plug
دوشاخه ارتباط
tie-ins
ارتباط دادن
cryptocommunication
ارتباط رمز
data communication
ارتباط دادهای
subcontrariety
ارتباط قیاسی
signal communications
ارتباط و مخابرات
selective signalling
ارتباط مخصوص
relevancy
ربط ارتباط
relational
ارتباط شرح
put through
ارتباط پیداکردن
telephone communication
ارتباط تلفنی
one sided communication
ارتباط یکسویه
synchronous communication
ارتباط همزمان
trunk line cable
کابل ارتباط
wire communication
ارتباط با سیم
visual communication
ارتباط بصری
mitwelt
ارتباط با همنوع
mass communication
ارتباط جمعی
extraneousness
عدم ارتباط
extraneity
عدم ارتباط
disjointedness
عدم ارتباط
disconnection
قطع ارتباط
disconnectedly
بدون ارتباط
disaffiliation
عدم ارتباط
direct relationship
ارتباط مستقیم
data communication
ارتباط داده ها
intercommunication
ارتباط داخلی
intercommunion
ارتباط مشترک
logout
قطع ارتباط
logging off
قطع ارتباط
logging in
برقراری ارتباط
log out
قطع ارتباط
log on
برقراری ارتباط
log off
قطع ارتباط
log in
برقراری ارتباط
inverse relationship
ارتباط معکوس
login
قطع ارتباط
tie-in
وسیله ارتباط
telecommunications
ارتباط از دور
telecommunications
ارتباط تلگرافی
communications
ارتباط و مخابرات
communication
ارتباط و مخابرات
relevance
ربط ارتباط
connects
ارتباط رخها
inaccessible
ارتباط ناپذیر
association
پیوند ارتباط
associations
پیوند ارتباط
juxtaposition
ارتباط اجباری
connect
ارتباط رخها
tie in
وسیله ارتباط
tie-in
ارتباط دادن
tie in
ارتباط دادن
disconnect
قط ع ارتباط بین دو وسیله
communication network
شبکه ارتباط و مخابرات
pecking order
<idiom>
راه ارتباط بایکدیگر
combat liaison
ربط و ارتباط رزمی
interlocking
بهم ارتباط داشتن
communicate
ارتباط برقرار کردن
mass media
وسایل ارتباط جمعی
incommunicado
بدون وسایل ارتباط
tele communication
ارتباط دور برد
interlocks
بهم ارتباط داشتن
piezoelectric
ارتباط در بعضی موادکریستالی
background
فعالیت ارتباط دادهای
backgrounds
فعالیت ارتباط دادهای
interlocked
بهم ارتباط داشتن
interlock
بهم ارتباط داشتن
inconsequence
فقدان ارتباط منطقی
disrelation
عدم ارتباط بی ارتباطی
cryptocommunication
ارتباط ومخابرات رمزی
landing signal officer
افسر ارتباط فرود
telepathy
ارتباط افکار با یکدیگر
liaised
ارتباط پیدا کردن
liaises
ارتباط پیدا کردن
liaising
ارتباط پیدا کردن
linkages
اتصال وسیله ارتباط
linkage
اتصال وسیله ارتباط
disconnecting
قط ع ارتباط بین دو وسیله
correlation
ارتباط همبسته کردن
disconnects
قط ع ارتباط بین دو وسیله
liaise
ارتباط پیدا کردن
twin sideband
ارتباط رادیویی دو باندی یا دوعنصری
synesis
ارتباط مفاهیم ربط معانی
wigway
ارتباط و مخابرات به وسیله پرچم
primary
خط ارتباط و با کارایی بالا ISDN
relevant
آنچه ارتباط مهمی دارد
coherent
دارای ارتباط یا نتیجه منطقی
dealing
مکاتبات و ارتباط دوستانه یا بازرگانی
journals
گزارش تمام ارتباط به یک ترمینال
intercommunication system
ارتباط بوسیله میکروفون وبلندگو
journal
گزارش تمام ارتباط به یک ترمینال
logging-on
برقراری ارتباط
[رایانه شناسی]
interactive
که ارتباط بین کاربر و کامپیوتر
communicate
مراوده کردن ارتباط برقرارکردن
communicated
مراوده کردن ارتباط برقرارکردن
extrajudicial
بدون ارتباط به موضوع دعوی
communicates
مراوده کردن ارتباط برقرارکردن
groups
کلمه شش حرف در ارتباط تلگرافی
electronic security
رعایت حفافت ارتباط الکترونیکی
equipotential bonding conductor connection
ارتباط رسانای پیوند هم پتانسیل
group
کلمه شش حرف در ارتباط تلگرافی
wigwag
ارتباط یا مخابره بوسیله پرچم
pull up
اتصال یا برقراری ارتباط با یک سطح ولتاژ
dialog
ارتباط بین وسیله ها مثل کامپیوتر ها
dialogue
ارتباط بین وسیله ها مثل کامپیوتر ها
tropospheric scatter
سیستم ارتباط چند چانله تروپوسفری
continuity
مسیر ارتباط واضح بین دو نقط ه
dialogues
ارتباط بین وسیله ها مثل کامپیوتر ها
communication deception
گول زدن دشمن در ارتباط و مخابرات
scheduled circuits
خط وط تلفن فقط برای ارتباط دادهای
open system interconnection reference
مدل ارجاع ارتباط سیستم باز
control line
ارتباط بین اپراتور و خط کنترل هواپیما
telecommuting
ارتباط برقرار کردن راه دور
docking
ارتباط مکانیکی دو فضاپیما دریک مدار
intercom
سیستم ارتباط داخلی ناو یا تانک
intercoms
سیستم ارتباط داخلی ناو یا تانک
boat train
[خط ]
قطار با ارتباط به کشتی
[برای سفر]
contacts
ارتباط تماس با دشمن علایم تشخیص هدف
datacom
امکان ارتباط دادهای مخابره ارزان قیمت
contacted
ارتباط تماس با دشمن علایم تشخیص هدف
combined communication board
هیئت برقرار کننده ارتباط درستادهای مرکب
suite
مجموعهای از برنامه ها که ارتباط بسیار نزدیک با هم دارند
contacting
ارتباط تماس با دشمن علایم تشخیص هدف
contact
ارتباط تماس با دشمن علایم تشخیص هدف
suites
مجموعهای از برنامه ها که ارتباط بسیار نزدیک با هم دارند
dte
وسیلهای که از آن مسیر ارتباط آغاز یا به آن ختم میشود
combat liaison
حفظ ارتباط بین هواپیماها درحین پرواز
signing on
فرایند ایجاد یک ارتباط مابین کامپیوتر و استفاده کننده
circuits
ارتباط بین عناصر الکترونیکی که عملی را انجام می دهند
circuit
ارتباط بین عناصر الکترونیکی که عملی را انجام می دهند
circuits
مداری که امکان ارتباط داده دو جهته برقرار میکند
communication
سوکت یا اتصال فیزیکی که به وسیله اجازه ارتباط میدهد
circuit
مداری که امکان ارتباط داده دو جهته برقرار میکند
communication
مدار الکترونیکی که به کامپیوتر اجازه ارتباط با مودم میدهد
map
شرح نحوه ارتباط رکوردها و فیلدها در پایگاه داده ها
intercommunication system
سیستم ارتباط بین اطاقهای یک اداره بوسیله بلندگو
interactive
ارتباط بین یک گروه از مردم با وسایل ارتباطی مختلف
database
شرح روش ارتباط رکوردها و فیلدهای پایگاه داده
maps
شرح نحوه ارتباط رکوردها و فیلدها در پایگاه داده ها
decouple
جدا کردن یا قطع ارتباط بین اجزاء یک سیستم
databases
شرح روش ارتباط رکوردها و فیلدهای پایگاه داده
cyberspace
دنیایی که در آن کامپیوتر ها و افراد از طیق اینترنت ارتباط دارند
HMI
امکاناتی برای بهبود ارتباط بین کاربرد سیستم کامپیوتری
adapter
کارت واسط جانبی که به وسایل ناهماهنگ امکان ارتباط میدهد
answers
مودم منتظر برای دریافت تماس تلفنی و ایجاد ارتباط
fcc
شبکههای تلفنی و رسانههای ارتباط جمعی میان ایالتی میباشد
HMI's
امکاناتی برای بهبود ارتباط بین کاربرد سیستم کامپیوتری
X series
تقاضا برای ارتباط دادهای روی داده عمومی شبکه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com