Dictiornary-Farsi | ارتباط بصری | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
visual communication	ارتباط بصری


Other Matches

visual interceptor	هواپیمای رهگیر بصری هواپیمایی که باوسایل بصری رهگیری میکند
pibal	تعیین جهت وزش باد به طریقه بصری دیدبانی بصری
visualreport	گزارش دیدبانی بصری گزارش مشاهدات بصری در حین پرواز
teleconferencing	ارتباط تعدادی کامپیوتر یا ترمینال با هم برای ایجاد ارتباط بین یک سری کاربر
data link	ارتباط مبادله اطلاعات ارتباط کامپیوتری
cut out	وسیله ارتباط بااعضای سازمانهای زیرزمینی رابط یا واسطه ارتباط باسازمانهای زیرزمینی
optic	بصری
visuals	بصری
optical	بصری
visual	بصری
ocular	بصری
visually	بصری
optical sight	دوربینهای بصری
VDU	واحدنمایش بصری
VDUs	واحدنمایشگر بصری
VDU	واحدنمایشگر بصری
optic	چشمی بصری
optical	الات بصری
optokinetic	بصری- جنبشی
optic chiasma	چلیپای بصری
optic chiasm	چلیپای بصری
video ram	RA بصری یا تصویری
VDUs	واحدنمایش بصری
visual flight	پرواز بصری
visual identification	تشخیص بصری
visual signal	علامت بصری
visual observation	دیدبانی بصری
videotext	متن بصری
visual signal	علایم بصری
vision recognition	تشخیص بصری
visual check	مقابله بصری
visual identification	شناسایی بصری
visual communication	مخابره بصری
visual display	نمایش بصری
chiasma	ضربدر بصری
audio visual	سمعی بصری
visual aids	کمکهای بصری
visualreport	گزارش بصری
audiovisual	سمعی و بصری
audio-visual	سمعی بصری
visual arts	هنرهای بصری
audiovisual	سمعی-بصری
optical	مربوط به دیدبانی بصری
visual display terminal	ترمینال نمایش بصری
vdt	ترمینال نمایش بصری
visual elevation	افت بصری گلوله
video tape	نوار سمعی و بصری
visual display unit	واحد نمایشگر بصری
video adapter	وفق دهنده بصری
flash card	ورقه تمرین بصری
titchener's illusion	خطای بصری تیچنر
visual interaction	کنش متقابل بصری
vga	ارایه نگاره سازی بصری
optical sight	وسایل نشانه روی بصری
optical	نشانه روی بصری چشمی
video graphics array	ارایه نگاره سازی بصری
visual flight	پرواز بااستفاده از ناوبری بصری
visual omnidirectional range	سیستم تعیین مسیر هواپیمابطریق بصری
raster scan graphics	نمایش بصری صفحه تصویربا خطوط افقی
nancy	سیستم چراغ نانسی مخصوص مخابره بصری
video amplifier	دستگاه یا مدار تقویت کننده فرکانسهای سمعی و بصری
pip matching	روش بصری روانه کردن انتن رادار در ارتفاع و سمت
pibal	دیدبانی بصری بالن هواسنجی برای تعیین سمت باد
ethernet	نوعی سیستم شبکه که امکان حمل اطلاعات سمعی و بصری را همانند داده کامپیوتری فراهم می اورد
aliasing	اثرات بصری نامطلوب تصاویرتولید شده کامپیوتری درنتیجه استفاده از روشهای نادرست نمونه برداری staircasing
rawin	دستگاه رادارهواسنجی دستگاه هواسنجی دیدبانی بصری مسیر بادهای طبقات بالای جو
air signal	علایم سمعی و بصری ارسالی از هواپیما علایم هوایی
concernment	ارتباط
liaison	ارتباط
liaisons	ارتباط
hookup	ارتباط
relationships	ارتباط
rapport	ارتباط
relationship	ارتباط
ligature	خط ارتباط
intercommunication	ارتباط
coherence	ارتباط
enchainment	ارتباط
correlation	ارتباط
coherency	ارتباط
correspondency	ارتباط
link	ارتباط
correspondences	ارتباط
communicating	ارتباط
connexions	ارتباط
correspondence	ارتباط
communication	ارتباط
relation	ارتباط
connection	ارتباط
area search	کاوش منطقه با دیدبانی بصری کاوش منطقهای
disaffiliation	عدم ارتباط
attachment plug	دوشاخه ارتباط
wire communication	ارتباط با سیم
data communication	ارتباط داده ها
correlation	ارتباط داشتن
disconnectedly	بدون ارتباط
disconnection	قطع ارتباط
disjointedness	عدم ارتباط
extraneity	عدم ارتباط
extraneousness	عدم ارتباط
agency of communications	منبع ارتباط
connect	ارتباط رخها
connects	ارتباط رخها
wire	ارتباط باسیم
inaccessibility	ارتباط ناپذیری
data communication	ارتباط دادهای
communicate	ارتباط گرفتن
connexion	ارتباط اتصال
background communication	ارتباط پس زمینه
asynchronous commuinication	ارتباط ناهمزمان
association coefficient	ضریب ارتباط
communicability	قابلیت ارتباط
communicability	ارتباط پذیری
communicable	قابل ارتباط
cryptocommunication	ارتباط رمز
communicated	ارتباط گرفتن
conversational interaction	ارتباط محاورهای
communicates	ارتباط گرفتن
communication theory	نظریه ارتباط
intercom	ارتباط داخلی
intercoms	ارتباط داخلی
communication network	شبکه ارتباط
arithmetic relation	ارتباط محاسباتی
wires	ارتباط باسیم
tie in	ارتباط دادن
one sided communication	ارتباط یکسویه
associations	پیوند ارتباط
juxtaposition	ارتباط اجباری
inaccessible	ارتباط ناپذیر
logout	قطع ارتباط
put through	ارتباط پیداکردن
relevance	ربط ارتباط
mass communication	ارتباط جمعی
telecommunications	ارتباط از دور
log on	برقراری ارتباط
tie in	وسیله ارتباط
tie-in	ارتباط دادن
tie-in	وسیله ارتباط
tie-ins	ارتباط دادن
tie-ins	وسیله ارتباط
logging off	قطع ارتباط
login	قطع ارتباط
logging in	برقراری ارتباط
log out	قطع ارتباط
association	پیوند ارتباط
relational	ارتباط شرح
intercommunion	ارتباط مشترک
intercommunication	ارتباط داخلی
telecommunications	ارتباط تلگرافی
direct relationship	ارتباط مستقیم
telecommunication	ارتباط دوربرد
bond	ارتباط چسب
telephone communication	ارتباط تلفنی
trunk line cable	کابل ارتباط
communications	ارتباط و مخابرات
inverse relationship	ارتباط معکوس
synchronous communication	ارتباط همزمان
relevancy	ربط ارتباط
selective signalling	ارتباط مخصوص
signal communications	ارتباط و مخابرات
log off	قطع ارتباط
log in	برقراری ارتباط
mitwelt	ارتباط با همنوع
subcontrariety	ارتباط قیاسی
communication	ارتباط و مخابرات
tele communication	ارتباط دور برد
combat liaison	ربط و ارتباط رزمی
disconnecting	قط ع ارتباط بین دو وسیله
landing signal officer	افسر ارتباط فرود
inconsequence	فقدان ارتباط منطقی
cryptocommunication	ارتباط ومخابرات رمزی
piezoelectric	ارتباط در بعضی موادکریستالی
pecking order <idiom>	راه ارتباط بایکدیگر
communication network	شبکه ارتباط و مخابرات
communicate	ارتباط برقرار کردن
disrelation	عدم ارتباط بی ارتباطی
liaising	ارتباط پیدا کردن
linkage	اتصال وسیله ارتباط
linkages	اتصال وسیله ارتباط
disconnect	قط ع ارتباط بین دو وسیله
disconnects	قط ع ارتباط بین دو وسیله
background	فعالیت ارتباط دادهای
liaises	ارتباط پیدا کردن
mass media	وسایل ارتباط جمعی
backgrounds	فعالیت ارتباط دادهای
correlation	ارتباط همبسته کردن
interlock	بهم ارتباط داشتن
liaise	ارتباط پیدا کردن
interlocked	بهم ارتباط داشتن
interlocking	بهم ارتباط داشتن
telepathy	ارتباط افکار با یکدیگر
interlocks	بهم ارتباط داشتن
liaised	ارتباط پیدا کردن
incommunicado	بدون وسایل ارتباط
group	کلمه شش حرف در ارتباط تلگرافی
groups	کلمه شش حرف در ارتباط تلگرافی
wigway	ارتباط و مخابرات به وسیله پرچم
communicate	مراوده کردن ارتباط برقرارکردن
communicated	مراوده کردن ارتباط برقرارکردن
journals	گزارش تمام ارتباط به یک ترمینال