Dictiornary-Farsi | ارتباط داخلی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 209 (10 milliseconds)

English	Persian
intercom	ارتباط داخلی
intercoms	ارتباط داخلی
intercommunication	ارتباط داخلی


Search result with all words

squawk	مخابره داخلی ارتباط داخلی
squawked	مخابره داخلی ارتباط داخلی
squawks	مخابره داخلی ارتباط داخلی
intercom	سیستم ارتباط داخلی ناو یا تانک
intercoms	سیستم ارتباط داخلی ناو یا تانک
immunogenetics	رشتهای از اتم شناسی که درباره روابط مرض و وراثبت یا نژاد بحث میکند مطالعه ارتباط داخلی از لحاظ زیست شناسی
Other Matches

teleconferencing	ارتباط تعدادی کامپیوتر یا ترمینال با هم برای ایجاد ارتباط بین یک سری کاربر
data link	ارتباط مبادله اطلاعات ارتباط کامپیوتری
cut out	وسیله ارتباط بااعضای سازمانهای زیرزمینی رابط یا واسطه ارتباط باسازمانهای زیرزمینی
incretion	ترشح درونی یا داخلی تراوش داخلی
internal structure	ساختمان داخلی سازه داخلی
internal defense	پدافند داخلی پایداری داخلی
exchanged stabilization fund	مقصودتاسیسی است در ان پول خارجی و داخلی یک کاسه میشود و به این وسیله مظنه ارز خارجی ثابت نگهداشته میشود تا تنزل پول داخلی باعث رکود تجارت و عدم اعتماد نشود
storage	1-حافظه داخلی کوچک با دستیابی سریع سیستم که حاوی برنامه جاری است . 2-حافظه کوچک داخلی سیستم
communicating	ارتباط
rapport	ارتباط
liaisons	ارتباط
liaison	ارتباط
concernment	ارتباط
hookup	ارتباط
correlation	ارتباط
correspondency	ارتباط
ligature	خط ارتباط
correspondences	ارتباط
correspondence	ارتباط
communication	ارتباط
relation	ارتباط
coherence	ارتباط
coherency	ارتباط
link	ارتباط
connection	ارتباط
connexions	ارتباط
relationship	ارتباط
relationships	ارتباط
enchainment	ارتباط
intercommunication	ارتباط
telecommunications	ارتباط از دور
log off	قطع ارتباط
telephone communication	ارتباط تلفنی
log on	برقراری ارتباط
logging in	برقراری ارتباط
telecommunication	ارتباط دوربرد
telecommunications	ارتباط تلگرافی
visual communication	ارتباط بصری
log in	برقراری ارتباط
bond	ارتباط چسب
relevance	ربط ارتباط
inverse relationship	ارتباط معکوس
trunk line cable	کابل ارتباط
wire communication	ارتباط با سیم
inaccessibility	ارتباط ناپذیری
data communication	ارتباط دادهای
data communication	ارتباط داده ها
inaccessible	ارتباط ناپذیر
association	پیوند ارتباط
associations	پیوند ارتباط
direct relationship	ارتباط مستقیم
juxtaposition	ارتباط اجباری
disjointedness	عدم ارتباط
extraneity	عدم ارتباط
tie in	ارتباط دادن
tie in	وسیله ارتباط
communicate	ارتباط گرفتن
tie-in	وسیله ارتباط
one sided communication	ارتباط یکسویه
tie-ins	ارتباط دادن
tie-ins	وسیله ارتباط
disconnection	قطع ارتباط
extraneousness	عدم ارتباط
relational	ارتباط شرح
mitwelt	ارتباط با همنوع
mass communication	ارتباط جمعی
selective signalling	ارتباط مخصوص
synchronous communication	ارتباط همزمان
disaffiliation	عدم ارتباط
signal communications	ارتباط و مخابرات
log out	قطع ارتباط
relevancy	ربط ارتباط
communication	ارتباط و مخابرات
logging off	قطع ارتباط
login	قطع ارتباط
communicates	ارتباط گرفتن
disconnectedly	بدون ارتباط
communicated	ارتباط گرفتن
logout	قطع ارتباط
put through	ارتباط پیداکردن
connect	ارتباط رخها
connexion	ارتباط اتصال
communicability	قابلیت ارتباط
conversational interaction	ارتباط محاورهای
correlation	ارتباط داشتن
agency of communications	منبع ارتباط
communicability	ارتباط پذیری
communicable	قابل ارتباط
communication theory	نظریه ارتباط
communication network	شبکه ارتباط
wire	ارتباط باسیم
wires	ارتباط باسیم
tie-in	ارتباط دادن
communications	ارتباط و مخابرات
connects	ارتباط رخها
attachment plug	دوشاخه ارتباط
arithmetic relation	ارتباط محاسباتی
subcontrariety	ارتباط قیاسی
intercommunion	ارتباط مشترک
asynchronous commuinication	ارتباط ناهمزمان
background communication	ارتباط پس زمینه
association coefficient	ضریب ارتباط
cryptocommunication	ارتباط رمز
background	فعالیت ارتباط دادهای
linkage	اتصال وسیله ارتباط
tele communication	ارتباط دور برد
disconnect	قط ع ارتباط بین دو وسیله
pecking order <idiom>	راه ارتباط بایکدیگر
disconnects	قط ع ارتباط بین دو وسیله
communication network	شبکه ارتباط و مخابرات
incommunicado	بدون وسایل ارتباط
mass media	وسایل ارتباط جمعی
disconnecting	قط ع ارتباط بین دو وسیله
cryptocommunication	ارتباط ومخابرات رمزی
backgrounds	فعالیت ارتباط دادهای
telepathy	ارتباط افکار با یکدیگر
piezoelectric	ارتباط در بعضی موادکریستالی
liaises	ارتباط پیدا کردن
interlocked	بهم ارتباط داشتن
disrelation	عدم ارتباط بی ارتباطی
communicate	ارتباط برقرار کردن
linkages	اتصال وسیله ارتباط
combat liaison	ربط و ارتباط رزمی
correlation	ارتباط همبسته کردن
interlock	بهم ارتباط داشتن
liaising	ارتباط پیدا کردن
landing signal officer	افسر ارتباط فرود
liaised	ارتباط پیدا کردن
interlocks	بهم ارتباط داشتن
inconsequence	فقدان ارتباط منطقی
liaise	ارتباط پیدا کردن
interlocking	بهم ارتباط داشتن
primary	خط ارتباط و با کارایی بالا ISDN
interactive	که ارتباط بین کاربر و کامپیوتر
journals	گزارش تمام ارتباط به یک ترمینال
journal	گزارش تمام ارتباط به یک ترمینال
extrajudicial	بدون ارتباط به موضوع دعوی
communicate	مراوده کردن ارتباط برقرارکردن
electronic security	رعایت حفافت ارتباط الکترونیکی
group	کلمه شش حرف در ارتباط تلگرافی
equipotential bonding conductor connection	ارتباط رسانای پیوند هم پتانسیل
synesis	ارتباط مفاهیم ربط معانی
wigwag	ارتباط یا مخابره بوسیله پرچم
relevant	آنچه ارتباط مهمی دارد
logging-on	برقراری ارتباط [رایانه شناسی]
groups	کلمه شش حرف در ارتباط تلگرافی
dealing	مکاتبات و ارتباط دوستانه یا بازرگانی
twin sideband	ارتباط رادیویی دو باندی یا دوعنصری
communicates	مراوده کردن ارتباط برقرارکردن
coherent	دارای ارتباط یا نتیجه منطقی
communicated	مراوده کردن ارتباط برقرارکردن
wigway	ارتباط و مخابرات به وسیله پرچم
intercommunication system	ارتباط بوسیله میکروفون وبلندگو
dialogues	ارتباط بین وسیله ها مثل کامپیوتر ها
tropospheric scatter	سیستم ارتباط چند چانله تروپوسفری
continuity	مسیر ارتباط واضح بین دو نقط ه
dialog	ارتباط بین وسیله ها مثل کامپیوتر ها
pull up	اتصال یا برقراری ارتباط با یک سطح ولتاژ
telecommuting	ارتباط برقرار کردن راه دور
control line	ارتباط بین اپراتور و خط کنترل هواپیما
open system interconnection reference	مدل ارجاع ارتباط سیستم باز
boat train	[خط ] قطار با ارتباط به کشتی [برای سفر]
communication deception	گول زدن دشمن در ارتباط و مخابرات
scheduled circuits	خط وط تلفن فقط برای ارتباط دادهای
docking	ارتباط مکانیکی دو فضاپیما دریک مدار
dialogue	ارتباط بین وسیله ها مثل کامپیوتر ها
internal	داخلی
internal door	در داخلی
intramural	داخلی
interiors	داخلی
ben	داخلی
innate	داخلی
interior	داخلی
endogenous	داخلی
territorial	داخلی
indoor	داخلی
municipal	داخلی
domestic	داخلی
esoteric	داخلی
inside	داخلی
insides	داخلی
in	داخلی
inner	داخلی
internal medicine	طب داخلی
anie	داخلی
in-	داخلی
combined communication board	هیئت برقرار کننده ارتباط درستادهای مرکب
combat liaison	حفظ ارتباط بین هواپیماها درحین پرواز
datacom	امکان ارتباط دادهای مخابره ارزان قیمت
contacting	ارتباط تماس با دشمن علایم تشخیص هدف
contacted	ارتباط تماس با دشمن علایم تشخیص هدف
contacts	ارتباط تماس با دشمن علایم تشخیص هدف
suites	مجموعهای از برنامه ها که ارتباط بسیار نزدیک با هم دارند
dte	وسیلهای که از آن مسیر ارتباط آغاز یا به آن ختم میشود
suite	مجموعهای از برنامه ها که ارتباط بسیار نزدیک با هم دارند
contact	ارتباط تماس با دشمن علایم تشخیص هدف
interior span	دهانه داخلی
interior guard	نگهبان داخلی
inland duty	گمرک داخلی
inland rules	قوانین داخلی