English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
conversational interaction ارتباط محاورهای
Search result with all words
menu display روش محاورهای ارتباط باسیستم کامپیوتری از طریق سوال و جواب یا انتخابهای چند گانه
Other Matches
teleconferencing ارتباط تعدادی کامپیوتر یا ترمینال با هم برای ایجاد ارتباط بین یک سری کاربر
data link ارتباط مبادله اطلاعات ارتباط کامپیوتری
cut out وسیله ارتباط بااعضای سازمانهای زیرزمینی رابط یا واسطه ارتباط باسازمانهای زیرزمینی
conversational mode مد محاورهای
dialogic محاورهای
colloquial محاورهای
interactive محاورهای
conversationally محاورهای
conversational محاورهای
interactive program برنامه محاورهای
conversational language زبان محاورهای
conversational mode باب محاورهای
conversational mode حالت محاورهای
conversational operation عملیات محاورهای
conversational system سیستم محاورهای
conversational system نظام محاورهای
interactive videodisk ویدئودیسک محاورهای
interactive query پرس و جو محاورهای
interactive graphics system سیستم گرافیکی محاورهای
conversational programming برنامه سازی محاورهای
targetted حالت پردازش محاورهای برای اجرای برنامه
targetting حالت پردازش محاورهای برای اجرای برنامه
planit زبان برنامه نویسی برای اموزش محاورهای
targets حالت پردازش محاورهای برای اجرای برنامه
targeting حالت پردازش محاورهای برای اجرای برنامه
targeted حالت پردازش محاورهای برای اجرای برنامه
target حالت پردازش محاورهای برای اجرای برنامه
interactive ترمینال سیستم محاورهای که اطلاعات را ارسال و دریافت میکند
insert mode حالت محاورهای کامپیوتر برای ویرایش و تصحیح متن ها
connects مدت زمانی که کاربر دارد یک سیستم محاورهای میشود
connect مدت زمانی که کاربر دارد یک سیستم محاورهای میشود
operates ترمینال سیستم محاورهای که اطلاعات را ارسال و دریافت میکند
operate ترمینال سیستم محاورهای که اطلاعات را ارسال و دریافت میکند
operated ترمینال سیستم محاورهای که اطلاعات را ارسال و دریافت میکند
inquiry حالت محاورهای کامپیوتر که دستورات کاربر به سرعت پاسخ داده می شوند
frees حالت محاورهای که به بیش از یک کاربرد امکان استفاده همزمان از برنامه میدهد
inquiries حالت محاورهای کامپیوتر که دستورات کاربر به سرعت پاسخ داده می شوند
freeing حالت محاورهای که به بیش از یک کاربرد امکان استفاده همزمان از برنامه میدهد
freed حالت محاورهای که به بیش از یک کاربرد امکان استفاده همزمان از برنامه میدهد
free حالت محاورهای که به بیش از یک کاربرد امکان استفاده همزمان از برنامه میدهد
job استفاده از ترمینال کاربر محاورهای برای وارد کردن دستورات کنترل کار
newton raphson اصطلاحی که به یک رویه محاورهای بکار برده شده درحل معادلات اطلاق میشود
jobs استفاده از ترمینال کاربر محاورهای برای وارد کردن دستورات کنترل کار
database بازیابی و بهنگام سازی محاورهای رکوردهای پایگاه داده با استفاده از ترمینالهای line-on
databases بازیابی و بهنگام سازی محاورهای رکوردهای پایگاه داده با استفاده از ترمینالهای line-on
ikons نشانه نگرافیکی یا تصویر کوچک روی صفحه نمایش که در سیستم کامپیوتری محاورهای به کار می رود تا یک تابع را به راحتی مشخص کند
icons نشانه نگرافیکی یا تصویر کوچک روی صفحه نمایش که در سیستم کامپیوتری محاورهای به کار می رود تا یک تابع را به راحتی مشخص کند
icon نشانه نگرافیکی یا تصویر کوچک روی صفحه نمایش که در سیستم کامپیوتری محاورهای به کار می رود تا یک تابع را به راحتی مشخص کند
mode حالت کامپیوتر محاورهای که در آن متن جدید وارد شده جانشین متن قبلی میشود
modes حالت کامپیوتر محاورهای که در آن متن جدید وارد شده جانشین متن قبلی میشود
interactive processing پردازش فعل و انفعالی پردازش محاورهای
modes ارسال داده با استفاده از داده محاورهای
mode ارسال داده با استفاده از داده محاورهای
liaisons ارتباط
relationships ارتباط
correspondency ارتباط
liaison ارتباط
communicating ارتباط
rapport ارتباط
concernment ارتباط
communication ارتباط
connection ارتباط
coherency ارتباط
connexions ارتباط
ligature خط ارتباط
relationship ارتباط
relation ارتباط
intercommunication ارتباط
correspondence ارتباط
correspondences ارتباط
hookup ارتباط
coherence ارتباط
correlation ارتباط
link ارتباط
enchainment ارتباط
ikon نشانه گرافیکی یا تصویری روی صفحه نمایش که در سیستم محاورهای به کار می رود برای تامین یک روش ساده برای مشخص کردن یک تابع
telecommunication ارتباط دوربرد
juxtaposition ارتباط اجباری
bond ارتباط چسب
correlation ارتباط داشتن
trunk line cable کابل ارتباط
agency of communications منبع ارتباط
visual communication ارتباط بصری
arithmetic relation ارتباط محاسباتی
relevancy ربط ارتباط
wire communication ارتباط با سیم
synchronous communication ارتباط همزمان
inaccessibility ارتباط ناپذیری
telephone communication ارتباط تلفنی
communicate ارتباط گرفتن
communicated ارتباط گرفتن
communicates ارتباط گرفتن
intercom ارتباط داخلی
intercoms ارتباط داخلی
association coefficient ضریب ارتباط
data communication ارتباط داده ها
logout قطع ارتباط
login قطع ارتباط
direct relationship ارتباط مستقیم
disaffiliation عدم ارتباط
disconnectedly بدون ارتباط
disconnection قطع ارتباط
disjointedness عدم ارتباط
extraneity عدم ارتباط
extraneousness عدم ارتباط
logging off قطع ارتباط
logging in برقراری ارتباط
log in برقراری ارتباط
log out قطع ارتباط
log on برقراری ارتباط
log off قطع ارتباط
intercommunion ارتباط مشترک
data communication ارتباط دادهای
mass communication ارتباط جمعی
cryptocommunication ارتباط رمز
asynchronous commuinication ارتباط ناهمزمان
attachment plug دوشاخه ارتباط
background communication ارتباط پس زمینه
subcontrariety ارتباط قیاسی
communicability قابلیت ارتباط
communicability ارتباط پذیری
communicable قابل ارتباط
communication network شبکه ارتباط
communication theory نظریه ارتباط
connexion ارتباط اتصال
intercommunication ارتباط داخلی
signal communications ارتباط و مخابرات
selective signalling ارتباط مخصوص
relational ارتباط شرح
put through ارتباط پیداکردن
one sided communication ارتباط یکسویه
mitwelt ارتباط با همنوع
inverse relationship ارتباط معکوس
wires ارتباط باسیم
relevance ربط ارتباط
wire ارتباط باسیم
connects ارتباط رخها
tie-ins ارتباط دادن
tie-ins وسیله ارتباط
telecommunications ارتباط تلگرافی
telecommunications ارتباط از دور
connect ارتباط رخها
associations پیوند ارتباط
inaccessible ارتباط ناپذیر
tie-in وسیله ارتباط
tie-in ارتباط دادن
association پیوند ارتباط
communication ارتباط و مخابرات
communications ارتباط و مخابرات
tie in ارتباط دادن
tie in وسیله ارتباط
tele communication ارتباط دور برد
background فعالیت ارتباط دادهای
landing signal officer افسر ارتباط فرود
communication network شبکه ارتباط و مخابرات
interlock بهم ارتباط داشتن
interlocked بهم ارتباط داشتن
interlocking بهم ارتباط داشتن
telepathy ارتباط افکار با یکدیگر
piezoelectric ارتباط در بعضی موادکریستالی
interlocks بهم ارتباط داشتن
combat liaison ربط و ارتباط رزمی
mass media وسایل ارتباط جمعی
pecking order <idiom> راه ارتباط بایکدیگر
cryptocommunication ارتباط ومخابرات رمزی
inconsequence فقدان ارتباط منطقی
incommunicado بدون وسایل ارتباط
disrelation عدم ارتباط بی ارتباطی
disconnects قط ع ارتباط بین دو وسیله
disconnecting قط ع ارتباط بین دو وسیله
disconnect قط ع ارتباط بین دو وسیله
linkages اتصال وسیله ارتباط
linkage اتصال وسیله ارتباط
liaising ارتباط پیدا کردن
correlation ارتباط همبسته کردن
liaise ارتباط پیدا کردن
backgrounds فعالیت ارتباط دادهای
communicate ارتباط برقرار کردن
liaised ارتباط پیدا کردن
liaises ارتباط پیدا کردن
electronic security رعایت حفافت ارتباط الکترونیکی
wigwag ارتباط یا مخابره بوسیله پرچم
dealing مکاتبات و ارتباط دوستانه یا بازرگانی
synesis ارتباط مفاهیم ربط معانی
group کلمه شش حرف در ارتباط تلگرافی
coherent دارای ارتباط یا نتیجه منطقی
intercommunication system ارتباط بوسیله میکروفون وبلندگو
groups کلمه شش حرف در ارتباط تلگرافی
relevant آنچه ارتباط مهمی دارد
extrajudicial بدون ارتباط به موضوع دعوی
communicates مراوده کردن ارتباط برقرارکردن
communicated مراوده کردن ارتباط برقرارکردن
wigway ارتباط و مخابرات به وسیله پرچم
communicate مراوده کردن ارتباط برقرارکردن
twin sideband ارتباط رادیویی دو باندی یا دوعنصری
primary خط ارتباط و با کارایی بالا ISDN
logging-on برقراری ارتباط [رایانه شناسی]
interactive که ارتباط بین کاربر و کامپیوتر
journal گزارش تمام ارتباط به یک ترمینال
journals گزارش تمام ارتباط به یک ترمینال
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com