Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
English
Persian
(not to be) sneezed at
<idiom>
ارزش داشتن را دارد
Other Matches
cost
قیمت داشتن ارزش داشتن
labor theory of value
براساس این نظریه قیمتهای نسبی کالاها به مقادیر نسبی کارکه در تولید ان کالاهابکاررفته بستگی دارد بخش عمدهای از اقتصاد مارکس برپایه نظریه ارزش کارقرار دارد
it is worth 0 rials
ده ریال ارزش دارد
that business does not p
به منتظرشدنش می ارزد صبرکردنش ارزش دارد
what is this book worth?
این کتاب چقدر ارزش دارد
blue chip
ژتون ابی رنگ که ارزش زیادی دارد
What is worth doing is worth doing well .
<proverb>
کارى ارزش دارد که خوب انجام گیرد .
blue-chip
ژتون ابی رنگ که ارزش زیادی دارد
take the trouble
<idiom>
ارزش زحمت را داشتن
There is more to it than meets the eye.
ارزش
[و یا حقایق]
پنهان در مورد چیزی وجود دارد.
most significant digit
رقم سمت چپ عدد که ارزش بیشتر را در پایه دارد.
most significant character
رقم سمت چپ عدد که ارزش بیشتر را در پایه دارد.
it will pay to wait
به منتظر شدنش نمیارزد صبر کردنش ارزش دارد
set store on (by)
<idiom>
خواستارنگهداری ،ارزش زیاد داشتن
milreis
سکه زرپرتقال که 4 شیلینگ وپنج ویک چهارم پنس ارزش دارد
clipboard
تخته کوچکی که گیرهای برای نگاه داشتن کاغذ دارد
clipboards
تخته کوچکی که گیرهای برای نگاه داشتن کاغذ دارد
rug condition
[وضعیت ظاهری و ارزش واقعی فرش که به عوامل مختلفی از جمله اندازه، رنگ، عدم پارگی نخ هاخسارت ناشی از بیدزدگی، نداشتن ریشه تقلبی، ارتفاع پرز مناسب و غیره بستگی دارد.]
book value
ارزش هر شیی برحسب انچه دردفترحساب نشان داده شود ارزش سهام طبق دفاتر
scalar
متغیری که یک مقدارمجزا منتسب به خود دارد. یک مقدارمجزا پایه دارد. بردار دویا چند مقدارجهت دار دارد
ad valorem
به نسبت ارزش کالا براساس ارزش
neoclassical theory of value
تئوری ارزش نئوکلاسیک .براساس این نظریه ارزش یک کالا براثر تداخل عرضه وتقاضا برای کالای مورد نظربدست می اید
value added
قیمت یا ارزش افزوده شده قیمت یک محصول در بازاربدون توجه به ارزش مواداولیه یی که در تولید ان به کار رفته است
ends
با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
end
با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
ended
با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
axiological
وابسته به ارزش ها یا علم ارزش ها
no par value
بدون ارزش واقعی بی ارزش
capital gain
منافع حاصل از فروش یاتعویض اقلام دارایی به قیمتی بیش از ارزش دفتری اضافه ارزش سرمایه سرمایه باز یافته
carried
با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carries
با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carry
با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carrying
با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
currency devaluation
کاهش رسمی ارزش پول تضعیف ارزش پول
. The car is gathering momentum.
اتوموبیل دارد دور بر می دارد
long
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long-
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
money to burn
<idiom>
بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
longs
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
to keep down
زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
to keep up
از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
Walls have ears
<idiom>
دیوار موش دارد و موش گوش دارد
[اصطلاح]
zero insertion force socket
[قطعه ای که ترمینال های اتصال متحرک دارد و امکان درج قطعه بدون اعمال نیرو دارد سپس اهرم کوچکی می چرخد تا با لبه های قطعه برخورد کند]
abhorred
بیم داشتن از ترس داشتن از
abhorring
بیم داشتن از ترس داشتن از
abhors
بیم داشتن از ترس داشتن از
hoping
انتظار داشتن ارزو داشتن
proffering
تقدیم داشتن عرضه داشتن
meaner
مقصود داشتن هدف داشتن
meanest
مقصود داشتن هدف داشتن
resides
اقامت داشتن مسکن داشتن
proffered
تقدیم داشتن عرضه داشتن
mean
مقصود داشتن هدف داشتن
proffer
تقدیم داشتن عرضه داشتن
resided
اقامت داشتن مسکن داشتن
reside
اقامت داشتن مسکن داشتن
differ
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differed
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differing
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differs
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
proffers
تقدیم داشتن عرضه داشتن
hope
انتظار داشتن ارزو داشتن
hopes
انتظار داشتن ارزو داشتن
hoped
انتظار داشتن ارزو داشتن
to have by heart
ازحفظ داشتن درسینه داشتن
enclave economices
اقتصادهائی که عمدتا درکشورهای در حال توسعه وجود دارد در این اقتصادهاتعداد کمی مناطق پیشرفته ازنظر اقتصادی وجود دارد وبقیه مناطق که وسیعترند ازرشد و پیشرفت بسیار کمی برخوردار میباشند
walls here ears
دیوار موش دارد موش گوش دارد
upkeep
بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
valuing
ارزش
rubbish
بی ارزش
no par
بی ارزش
punks
بی ارزش
avail
ارزش
punk
بی ارزش
worthless
بی ارزش
naught
بی ارزش
treasure
با ارزش
prices
ارزش
cost
ارزش
regardant
با ارزش
shotten
بی ارزش
valueless
بی ارزش
small change
کم ارزش
trivalence
سه ارزش
trivalency
سه ارزش
unvalued
بی ارزش
worm eaten
بی ارزش
worthiness
ارزش
raffish
بی ارزش
values
ارزش
value
ارزش
picayubnish
بی ارزش
picayune
بی ارزش
rewarding
پر ارزش
market value
ارزش
price
ارزش
brummagem
بی ارزش
good for nothing
بی ارزش
fustian
بی ارزش
big ticket
با ارزش
low level
کم ارزش
low grade
کم ارزش
worth
با ارزش
brummagem
کم ارزش
junky
بی ارزش
worth
ارزش
use by value
استفاده با ارزش
logical value
ارزش منطقی
undervaluation
کم ارزش گذاری
truth value
ارزش درستی
use value
ارزش استعمال
decrease in value
کاهش ارزش
use value
ارزش استفاده
valorization
تعیین ارزش
debunk
کم ارزش کردن
debunked
کم ارزش کردن
debunking
کم ارزش کردن
debunks
کم ارزش کردن
value date
تاریخ ارزش
value as security
ارزش تضمین
value analysis
تحلیل ارزش
value added
ارزش افزوده
valuably
بطور با ارزش
declared value
ارزش افهارشده
critical value
ارزش بحرانی
coupling valve
ارزش اتصال
survival value
ارزش بقا
surrender value
ارزش بازخرید
surplus value
ارزش اضافی
subjective value
ارزش ذهنی
cheap
کم ارزش پست
cheaper
کم ارزش پست
cheapest
کم ارزش پست
scale value
ارزش مقیاسی
salvage value
ارزش بازیافتنی
scrap value
ارزش اسقاطی
nothing
بی ارزش ابدا
cost finding
ارزش یابی
loss of value
افت ارزش
store of value
منبع ارزش
tinker's dam
چیزبی ارزش
threshold value
ارزش استانهای
value theory
نظریه ارزش
theory of value
نظریه ارزش
haw
چیز بی ارزش
hawed
چیز بی ارزش
hawing
چیز بی ارزش
haws
چیز بی ارزش
cost account
ذکر ارزش
salavage value
ارزش اسقاطی
belittling
کم ارزش کردن
present value
ارزش فعلی
heat value
ارزش گرمایی
heat of combustion
ارزش گرمایی
gross value
ارزش ناخالص
esteem
رعایت ارزش
wear thin
<idiom>
بی ارزش شدن
differential cost
ارزش نهایی
tinker's damn
چیزبی ارزش
final value
ارزش نهایی
face value
ارزش صوری
depreciation
کم ارزش شمردن
intrinsic value
ارزش ذاتی
influence value
ارزش تاثیر
increase in value
افزایش ارزش
it is of little worth
کم ارزش است
rubbish
چیزپست و بی ارزش
valence
توان ارزش
heating value
ارزش گرمایی
face value
ارزش اسمی
diagnostic value
ارزش تشخیصی
waff
نظر بی ارزش
value of money
ارزش پول
value of assets
ارزش دارائی ها
value in use
ارزش استعمال
value in use
ارزش استفاده
value in exchange
ارزش مبادله
value for money
ارزش پول
belittle
کم ارزش کردن
premiums
اضافه ارزش
belittled
کم ارزش کردن
junk
کهنه و کم ارزش
premium
اضافه ارزش
loan value
ارزش استقراض
indexation
ارزش ترازی
expected value
ارزش منتظره
exchange value
ارزش مبادلهای
exchange value
ارزش مبادله
equity capital
ارزش ویژه
end value
ارزش انتهایی
limiting value
ارزش نهایی
economic value
ارزش اقتصادی
loan value
ارزش وام
disvalue
بی ارزش کردن
belittles
کم ارزش کردن
rental value
ارزش اجارهای
caloric value
ارزش گرمایی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com