Dictiornary-Farsi | ارمان شناس | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (8 milliseconds)

English	Persian
ideologist	ارمان شناس


Other Matches

ideal	ارمان
ideals	ارمان
utopianism	ارمان گرایی
idealism	ارمان گرایی
utopolis	ارمان شهر
imago	ارمان خردسالی
idealistic	ارمان گرا
ideal	هدف زندگی ارمان
ideals	هدف زندگی ارمان
lapidarian	سنگ شناس گوهر شناس
penny wise and pound foolish	دینار شناس و ریال شناس
lapidary	سنگ شناس گوهر شناس
idealistic	مطلوب وابسته به ارمان گرایی
quixotic	ارمان گرای وابسته به دان کیشوت
virologist	متخصص ویروس شناس ویژه گرعلم ویروس شناسی ویروس شناس
technologist	فن شناس
graphologist	خط شناس
paleographer	خط شناس
petrologist	سنگ شناس
orientalist	خاور شناس
ornithologist	پرنده شناس
orologist	کوه شناس
osteologist	استخوان شناس
paleontologist	دیرین شناس
parasitologist	انگل شناس
philologist	واژه شناس
philologer	زبان شناس
phenomenologist	پدیده شناس
heliologist	افتاب شناس
philologist	زبان شناس
operation decoder	عمل شناس
methodologist	اسلوب شناس
metallographer	فلز شناس
lunarian	ماه شناس
petologist	سنگ شناس
lithologist	سنگ شناس
lexicologist	لغت شناس
gemologist	گوهر شناس
iconologist	شمایل شناس
ichthyologist	ماهی شناس
hypnologist	خواب شناس
microbiologist	میکرب شناس
mineralogist	معدن شناس
musicologist	موسیقی شناس
opcode decoder	رمزالعمل شناس
ontologist	هستی شناس
oenologist	شراب شناس
odontologist	دندان شناس
numismatist	مدال شناس
numismatist	سکه شناس
mythologist	اسطوره شناس
mythologist	افسانه شناس
mythologist	اساطیر شناس
myologist	ماهیچه شناس
herborist	گیاه شناس
discretional <adj.>	موقع شناس
discrete <adj.>	موقع شناس
discreet <adj.>	موقع شناس
teleologist	پایان شناس
syphilologist	سفلیس شناس
spectroscopist	طیف شناس
serologist	سرم شناس
self knowing	خود شناس
selenographer	ماه شناس
rhythmist	سجع شناس
pteridologist	سرخس شناس
pteridologist	کرف شناس
physiognomist	قیافه شناس
phrenologist	جمجمه شناس
therapeutist	درمان شناس
topologist	مکان شناس
prudent [discreet] <adj.>	موقع شناس
weather wise	هوا شناس
vulcanologist	دانشمنداتشفشان شناس
vermeologist	کرم شناس
phonologist	صوت شناس
fossilist	سنگواره شناس
toxicologist	زهر شناس
geneticist	نسل شناس
tactfully	موقع شناس
tactful	موقع شناس
genealogist	شجره شناس
herbalists	گیاه شناس
herbalist	گیاه شناس
grateful	متشکر حق شناس
antiquarian	عتیقه شناس
dutiful	وفیفه شناس
dutiful	گماشت شناس
seismologist	زلزله شناس
geneticists	نسل شناس
statistician	امار شناس
zoologist	جانور شناس
botanists	گیاه شناس
botanist	گیاه شناس
conscientious	وفیفه شناس
punctual	وقت شناس
godly	خدا شناس
astronomers	ستاره شناس
astronomer	ستاره شناس
loyal	وفیفه شناس
statisticians	امار شناس
philatelist	تمبر شناس
geologist	زمین شناس
philatelists	تمبر شناس
oceanographer	اقیانوس شناس
naturalists	طبیعت شناس
naturalist	طبیعت شناس
biologist	زیست شناس
pathologists	اسیب شناس
pathologist	اسیب شناس
gourmets	خوراک شناس
gourmet	خوراک شناس
technologist	حرفه شناس
ecologist	بوم شناس
sociologist	انسگان شناس
sociologist	جامعه شناس
anthropologist	انسان شناس
archeologist	باستان شناس
archaeologist	باستان شناس
criminologist	جرم شناس
ethnologists	قوم شناس
ethnologist	قوم شناس
ecologists	بوم شناس
neurologist	عصب شناس
astrologer	ستاره شناس
characterologist	منش شناس
cytology	سلول شناس
crystallographer	بلور شناس
craniologist	کله شناس
cosmologist	کیهان شناس
cosmographer	کیهان شناس
conchologist	صدف شناس
oenologist	باده شناس
climatologist	اقلیم شناس
carpologist	میوه شناس
craniologist	جمجمه شناس
cytology	یاخته شناس
decoder	رمز شناس
feal	وفیفه شناس
etymologer	اشنقاق شناس
ethologist	کردار شناس
epigraphist	کتیبه شناس
insectologist	حشره شناس
entomologist	حشره شناس
embryologist	رویان شناس
duteous	گماشت شناس
dendrologist	درخت شناس
demographer	جمعیت شناس
muscologist	خزه شناس
bryologist	خزه شناس
acoustician	صدا شناس
bibliographer	کتاب شناس
aesthetician	زیبایی شناس
esthetician	زیبایی شناس
antiquary	عتیقه شناس
antiquaries	عتیقه شناس
bibliograph	کتاب شناس
bacteriologist	میکرب شناس
actinolagy	پرتو شناس
astrologers	ستاره شناس
anatomist	کالبد شناس
arborist	درخت شناس
astronmer	ستاره شناس
metrologist	سنگ و پیمانه شناس
psychopathologist	اسیب شناس روانی
selenologist	دانشمند ماه شناس
duteous	وفیفه شناس مطیع
carcinology	سخت پوست شناس
feal	نمک شناس باوفا
stratigrapher	دانشمند چینه شناس
environmentalist	محیط زیست شناس
incognito	نا شناس مجهول الهویه
volcanologist	دانشمند اتشفشان شناس
neuropathologist	اسیب شناس اعصاب
To have a good sense of timing . To have a sense of occasion j.	موقع شناس بودن
he can read the sky	ستاره شناس است
environmentalists	محیط زیست شناس
leal	وفیفه شناس حقشناس
gourmet	خبره خوراک شراب شناس
limnologist	زیست شناس جانوران اب شیرین
gourmets	خبره خوراک شراب شناس
malpighian	وابسته به کالبد شناس ایتالیایی
cognoscente	متخصص در اثار هنری عتیقه شناس
mythologer	متخصص علم الاساطیر افسانه شناس
copernician	وابسته به کپرنیک ستاره شناس لهستانی
physiognomic	وابسته به قیافه شناسی سیما شناس
To be conspicuous.	انگشت نما بودن ( مشخص یا سر شناس )
self analytical	تجزه وتحلیل کننده خویشتن خود شناس
occidentalist	کسیکه فرهنگ و اداب باختریان را جستجو میکند باختر شناس
philologer	لغت شناس کسیکه ازاصول و قواعدکلی زبانها اگاه است
phonetician	متخصص استعمال علائم وحروف خاصی برای نشان دادن طرزتلفظ کلمات صوت شناس
sinologue	چین شناس ویژه گر فرهنگ وادبیات وتاریخ چین
pathologist	پزشک ویژه گیر اسیب شناسی اسیب شناس
pathologists	پزشک ویژه گیر اسیب شناسی اسیب شناس
rocketeer	هدایت کننده پرتابه یا موشک دانشمند پرتابه شناس
sinologist	چین شناس ویژه گر فرهنگ وادبیات وتاریخ چین
therapist	متخصص درمان شناسی درمان شناس
therapists	متخصص درمان شناسی درمان شناس
gastronome	EPICURE) خوراک شناس خوش خوراک
genethliac	طالع بین طالع شناس