Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (19 milliseconds)
English
Persian
the open door
ازادی ورود بیگانگان به کشوری برای بازرگانی
Other Matches
to refuse somebody entry
[admission]
اجازه ندادن ورود کسی
[به کشوری]
freedom of entry and exit
ازادی ورود و خروج
dock receipt
قبض رسید ورود کشتی برای تعمیر اعلام ورود کشتی برای تعمیر
importing
بردن محصولات به کشوری برای فروش
imported
بردن محصولات به کشوری برای فروش
import
بردن محصولات به کشوری برای فروش
development aid worker
دستیار داوطلب
[برای توسعه دادن کشوری]
development aid volunteer
دستیار داوطلب
[برای توسعه دادن کشوری]
aid worker
دستیار داوطلب
[برای توسعه دادن کشوری]
aid worker
دستیار مدد کار
[برای توسعه دادن کشوری]
development aid volunteer
دستیار مدد کار
[برای توسعه دادن کشوری]
development aid worker
دستیار مدد کار
[برای توسعه دادن کشوری]
civicism
اصول حکومت کشوری بستگی ووفاداری باصول یاحقوق حکومت کشوری
imperial institute
بنگاه امپراطوری است در لندن برای پیشرفت بازرگانی
prep schools
دبیرستان آمادگی برای ورود به دانشگاه
prep school
دبیرستان آمادگی برای ورود به دانشگاه
Open to the publice.
ورود برای عموم آزاد است
treament of aliens
معاملات بیگانگان
xenelasia
اخراج بیگانگان
convoy
کشتی بازرگانی که دارای وسایل جنگی برای دفاع باشد
convoys
کشتی بازرگانی که دارای وسایل جنگی برای دفاع باشد
admission is free to all
ورود برای همه یا همگان آزاد است
devices
که برای ورود و خروج داده یا پردازنده به کار می رود
device
که برای ورود و خروج داده یا پردازنده به کار می رود
letters of marque
حکم ضبط اموال بیگانگان
integrated
روش سازمانی برای بازیابی و ورود داده با بیشترین کارایی
the strangers in tehran
بیگانگان یاخارجی هایی که در تهران هستند
emancipation proclamation
اعلامیه ازادی بردگان اعلامیهای که در اول ژانویه 3681 به وسیله ابراهام لینکلن رئیس جمهور امریکاصادر و به موجب ان به بردگان سیاهپوست امریکایی ازادی اعطا شد
front de liberation national
جبهه ازادی بخش ملی سازمان جنگجویان الجزایرکه در فاصله 4591 تا2691 برای پایان دادن به سلطه فرانسویان در الجزایر
re entry vehicle
نوعی رسانگرهای فضایی که برای ورود به اتمسفر زمین در بخش پایانی مسیر خودطراحی شده اند
hand-held
کامپیوتر بسیار کوچک که در دست جا میشود مناسب برای ورود اطلاعات ابتدایی وقتی که ترمینالی فراهم نیست
batting order
ترتیب ورود توپزنها به بازی بیس بال ترتیب ورود توپزنهابه بازی کریکت
forms
1-متن چاپ شده با فضای خالی که اطلاعات می توانند وارد شوند. 2-نمایش گرافیکی که مشابه حالت چاپ موجود است و برای ورود داده به پایگاه داده است
form
1-متن چاپ شده با فضای خالی که اطلاعات می توانند وارد شوند. 2-نمایش گرافیکی که مشابه حالت چاپ موجود است و برای ورود داده به پایگاه داده است
formed
1-متن چاپ شده با فضای خالی که اطلاعات می توانند وارد شوند. 2-نمایش گرافیکی که مشابه حالت چاپ موجود است و برای ورود داده به پایگاه داده است
vernaculars
کشوری
states
کشوری
vernacular
کشوری
civilian
کشوری
stated
کشوری
state-
کشوری
civil
کشوری
civilians
کشوری
state
کشوری
stating
کشوری
civic
کشوری
Civil Service
خدمات کشوری
civil servants
مستخدم کشوری
civil department
تشکیلات کشوری
state
ایالت کشوری
states
ایالت کشوری
state-
ایالت کشوری
civil defence service
خدمات کشوری
civil servant
مستخدم کشوری
stated
ایالت کشوری
stating
ایالت کشوری
intrastate
درون کشوری
theonomy
کشوری که خداپادشاه ان باشد
airspace
[over a country]
فضای هوایی
[در کشوری]
to export something
[from / to a country]
صادر کردن
[به یا از کشوری]
civic d.
محرومیت از حقوق کشوری
boycotts
ازشرکت یا کشوری خرید نکردن
best governed country
کشوری که بهترین طرزحکومت رادارد
boycott
ازشرکت یا کشوری خرید نکردن
boycotting
ازشرکت یا کشوری خرید نکردن
boycotted
ازشرکت یا کشوری خرید نکردن
the u states
کشوری که پادشاه داشته باشد
the u kingdom
کشوری که پادشاه داشته باشد
naturalises
بتابعیت کشوری در امدن پذیرفته شدن
to mandate a territory to a country
منطقه ای را تحت قیمومت کشوری درآوردن
C.A.B
مخفف عبارت ادارهی هواپیمایی کشوری
C.A.B.s
مخفف عبارت ادارهی هواپیمایی کشوری
naturalize
بتابعیت کشوری در امدن پذیرفته شدن
naturalizes
بتابعیت کشوری در امدن پذیرفته شدن
centumvir
عضومحکمه کشوری که مرکب ازصد تن بود
naturalizing
بتابعیت کشوری در امدن پذیرفته شدن
banana republic
کشوری که از نظر سیاسی متزلزل است
naturalising
بتابعیت کشوری در امدن پذیرفته شدن
banana republics
کشوری که از نظر سیاسی متزلزل است
closed sea
دریایی که جزو قلمرو کشوری باشد
High Commissioner
نماینده عالیرتبه کشوری درکشور دیگر
High Commissioners
نماینده عالیرتبه کشوری درکشور دیگر
self supporting country
کشوری که از جهات مختلف به خودمتکی و از خارج بی نیازباشد
postliminy or minium
حق دوباره یدست اوردن امتیازات و حقوق کشوری
To drag a country into war .
کشوری را بجنگ کشیدن ( غالبا" بصورت جنگ تحمیلی )
gold standards
حالتی که پشتوانه اسکناس یا پول کشوری طلا باشد
liberties
ازادی
immunity
ازادی
releases
ازادی
released
ازادی
release
ازادی
liberation
ازادی
option
ازادی
options
ازادی
insubjection
ازادی
freeness
ازادی
freedoms
ازادی
enfranchisement
ازادی
freedom
ازادی
liberals
ازادی
large n
ازادی
liberty
ازادی
indpendence
ازادی
liberal
ازادی
independence
ازادی
openness
ازادی
liberticide
ازادی کش
emancipation
ازادی
looseness
ازادی
manumission
ازادی
national component
هر کدام از نیروهای مسلح مربوط به هر ملت در عملیات چند کشوری
manumit
ازادی بخشیدن
the champion of liberty
مدافع ازادی
advantages accruning from
ازادی مطبوعات
civil liberties
ازادی مدنی
civil liberty
ازادی مدنی
emancipatory
ازادی بخش
elbow room
ازادی عمل
liberty party
حزب ازادی
edict of emancipation
منشور ازادی
freedom of choice
ازادی انتخاب
freedom of belief
ازادی عقیده
laissez-faire
ازادی تجارت
paroles
ازادی مشروط
paroling
ازادی مشروط
liberty of the press
ازادی مطبوعات
catholicity
ازادی فکر
economic freedom
ازادی اقتصادی
habeas corpus
حکم ازادی
conditional discharge
ازادی مشروط
market freedom
ازادی بازار
manumission
ازادی برده
statue of liberty
مجسمه ازادی
market freedom
ازادی تجاری
liberally
ازادی خواهانه
parole
ازادی مشروط
medal of freedom
مدال ازادی
degree of freedom
درجه ازادی
probational
ازادی بقیدالتزام
relief
فراغت ازادی
degrees of freedom
درجات ازادی
probation
ازادی مشروط
probation
ازادی بقیدالتزام
free will
ازادی اراده
freedom of enterprise
ازادی تجارت
freedom of experssion
ازادی بیان
free enterprise
ازادی اقتصادی
paroled
ازادی مشروط
freedom of seas
ازادی دریاها
toleration
ازادی ازادگی
freedom of the press
ازادی مطبوعات
freedom of the press
ازادی نگارش
freedom to choose
ازادی در انتخاب
elbowroom
ازادی عمل
freehand
ازادی عمل
freehand
ازادی در تصمیم
freedom of trade
ازادی تجارت
liberators
ازادی بخش
liberator
ازادی بخش
free thinking
ازادی از قیود مذهب
liberty of conscience
ازادی عقیده یا فکر
laissez-faire
ازادی کسب و کار
liberalism
اصول ازادی خواهی
laissez-faire
ازادی صادرات وواردات
latitudes
ازادی عمل وسعت
latitude
ازادی عمل وسعت
laissez faire
ازادی مطلق اقتصادی
the champion of liberty
سنگ بسینه زن ازادی
libertarian
طرفدار ازادی اراده
free thought
ازادی فکر لامذهب
franchises
ازادی حق انتخاب امتیاز
franchise
ازادی حق انتخاب امتیاز
libertarians
طرفدار ازادی اراده
liberal
ازادی خواه زیاد
declaration of indulgence
اعلام ازادی دینی
liberals
ازادی خواه زیاد
libertarianism
طرفداری از ازادی فردی
free movement of capital
ازادی جابجایی سرمایه
overindulgence
ازادی بیش از حد دادن
probationary period
دوره ازادی مشروط
nurse of liberty
پرورشگاه یا مهد ازادی
liberal school
مکتب ازادی اقتصادی
free trade
شیوهای که دران کالاها بدون محدودیتهای دولتی از کشوری به کشوردیگر انتقال داده میشود
nationalist
ازادی خواه واستقلال طلب
nationalists
ملی گرا ازادی طلب
Soc
ازادی دراخذ تصمیم قضایی
nationalist
ملی گرا ازادی طلب
freewheel
با ازادی حرکت وجنبش کردن
scope
میدان دید ازادی عمل
nationalists
ازادی خواه واستقلال طلب
illiberal
متعصب مخالف اصول ازادی
freewheels
با ازادی حرکت وجنبش کردن
freewheeled
با ازادی حرکت وجنبش کردن
the liberal party
حزب یا دسته ازادی خواه
disestablishing
کلیسا را از ازادی محروم کردن
edict of emancipation
ازادی بی قید و شرط اعطا شد
disestablished
کلیسا را از ازادی محروم کردن
jubilees
روز ازادی سال ویژه
jubilee
روز ازادی سال ویژه
ransoms
ازادی کسی یاچیزی راخریدن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com