Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
lymphocytosis
ازدیاد گلبولهای سفید یک هستهای خون
Other Matches
leukocytosis
افزایش تعداد گلبولهای سفید خون
watermarks
علامت چاپ سفید در متن کاغذ سفید چاپ سفید یا سایه دار کردن
watermark
علامت چاپ سفید در متن کاغذ سفید چاپ سفید یا سایه دار کردن
virtual level
تراز انرژی سیستم هستهای داخل اتم که انرژی برانگیزش ان کمتر از کمترین انرژی جداشده از ذره هستهای بیشتر است
leukon
عناصر سفید خون وسلولهای سازنده انها دودمان سفید خون
augmentation
ازدیاد
proliferation
ازدیاد
plethora
ازدیاد
overvoltage
ازدیاد فشار
elongation
ازدیاد طول
hyperaesthesia
ازدیاد حساسیت
increasable
قابل ازدیاد
hyperesthesia
ازدیاد حساسیت
hyperinsulinism
ازدیاد انسولین
magnetic elongation
ازدیاد طول مغناطیسی
hyperglycemia
ازدیاد قند خون
extensometer
ازدیاد طول سنج
emmenagogue
داروهای ازدیاد قاعدگی
unit elongation
ازدیاد طول ویژه
speedup
ازدیاد تولید یا سرعت وغیره
hydrocephalus
ازدیاد غیر عادی مایع
swelling pressure
فشار در اثر ازدیاد حجم
plethora
ازدیاد خون در یک نقطه افراط
hydrocephaly
ازدیاد غیر عادی مایع
hyperthyroid
ازدیاد فعالیت غذه درقی
skyrockets
ازدیاد سریع قیمت وغیره
skyrocketing
ازدیاد سریع قیمت وغیره
skyrocketed
ازدیاد سریع قیمت وغیره
skyrocket
ازدیاد سریع قیمت وغیره
strains
دگروشی ازدیاد طول ویژه
strain
دگروشی ازدیاد طول ویژه
platina
پلاتین یا طلای سفید طبیعی برنگ طلای سفید
white with blue stripes
سفید با خطهای ابی سفید باراه راه ابی
frost hoil
ازدیاد حجم دراثر یخبندان بادکردگی
air hose coupling
دستگاه نشان دهنده ازدیاد باد
hydrocele
دچار ازدیاد فشارمایع در داخل بطنهای مغز
hypervitaminosis
ناراحتیهای حاصله در اثر ازدیاد ویتامین در بدن
backed bow
کمان نوار پیچی شده برای ازدیاد مقاومت
leukocyte
گویچه سفید خون گلبول سفید خون
nuclear
هستهای
nuclear strike
تک هستهای
atomic
هستهای
potential barrier
سد هستهای
mononuclear
یک هستهای
underdistance
روش تمرینی دونده درمسافتی کمتر از معمول مسابقه برای ازدیاد سرعت
nuclear energy
انرژی هستهای
nuclear technology
تکنولوژی هستهای
thermonuclear
گرمای هستهای
fission
شکافت هستهای
fission
شکاف هستهای
nuclear chemistry
شیمی هستهای
nuclear configuration
ترکیب هستهای
nuclear corrosion
فرسایش هستهای
nuclear detector
اشکارساز هستهای
transmutation
تبدیل هستهای
nuclear electricity
الکتریسیته هستهای
nuclear transformation
تبدیل هستهای
nuclear fission
انشقاق هستهای
nuclear fission
شکافت هستهای
nuclear number
عدد هستهای
nuclear pile
پیل هستهای
nuclear power
نیروی هستهای
nuclear power
انرژی هستهای
nuclear fusion
گداخت هستهای
nuclear fusion
گداز هستهای
nuclear radiation
تشعشع هستهای
nuclear reaction
فرایند هستهای
nuclear reaction
واکنش هستهای
nuclear structure
ساختار هستهای
nucleonics
فیزیک هستهای
nuclear fusion
ذوب هستهای
nuclear forces
نیروهای هستهای
nuclear fusion
همجوشی هستهای
fission reactor
واکنشگاه هستهای
necleo synthesis
سنتز هستهای
mononuclear
سلول یک هستهای
nuclear engineering
تکنولوژی هستهای
nuclear power station
نیروگاه هستهای
core memory
حافظه هستهای
core storage
انباره هستهای
fission bomb
بمب هستهای
nuclear family
خانواده هستهای
nuclear reactors
واکنشگاه هستهای
fusion
جوش هستهای
nuclear reactors
راکتور هستهای
nuclear reactor
واکنشگاه هستهای
fusions
جوش هستهای
nuclear reactor
راکتور هستهای
nuclear families
خانواده هستهای
nuclear power plant
تاسیسات انرژی هستهای
slug
میزان سازی هستهای
nuclear power production
تولید انرژی هستهای
slugs
میزان سازی هستهای
fusion energy
انرژی همجوشی هستهای
fusions
عمل ترکیب هستهای
fusion
عمل ترکیب هستهای
internuclear distance
فاصله بین هستهای
thermonuclear reaction
واکنش گرما- هستهای
nuclear binding energy
انرژی اتصال هستهای
nuclear fusion energy
انرژی ذوب هستهای
slugged
میزان سازی هستهای
nuclear biological chemical
شیمیایی میکربی هستهای
thermonuclear
بمب هستهای حرارتی
radiological
رادیولوژیکی مربوط به تشعشع هستهای
contingent effects
اثرات احتمالی انفجار هستهای
attack nuclear carrier
ناو هواپیمابر افندی هستهای
fusion reactor
راکتوری که در ان جوش هستهای صورت میگیرد
dwarf dud
جنگ افزار هستهای عمل نکرده
fission
تجزیه بمب تجزیهای شکافت هستهای
nuclear submarine
زیردریایی هستهای nuclear-poweredsubmarine : syn
xanthochroid
شخص بور و سفید پوست شخص مو زرد و سفید پوست
nominal weapon
جنگ افزار هستهای که قدرت ان 02 کیلو تن باشد
elodea
جنس گیاهان کوچک و ابزی و تک هستهای درامریکا
endomixis
تجدید وضع هستهای اغازیان تاژکدار در فواصل معینه
induced
1-تولید جریان الکتریکی در هستهای از سیم با تاثیر الکترومغناطیسی . 2-اثبات
induce
1-تولید جریان الکتریکی در هستهای از سیم با تاثیر الکترومغناطیسی . 2-اثبات
inducing
1-تولید جریان الکتریکی در هستهای از سیم با تاثیر الکترومغناطیسی . 2-اثبات
induces
1-تولید جریان الکتریکی در هستهای از سیم با تاثیر الکترومغناطیسی . 2-اثبات
radioactivity
قابلیت پخش امواج هستهای رادیواکتیویته داشتن قدرت تشعشع اتمی
fission products
عوامل تولید شده در اثر تجزیه اتمی بقایای شکافت هستهای
inductor
قطعه الکتریکی شامل هستهای از سیم برای بیان تاثیرات روی مدار.
controlled thermonuclear reaction
جوش هستهای کنترل شده تحت شرایط ازمایشگاهی برای تولید توان مفید
malthusian theory of population
فرضیه جمعیت مالتوس چون ازدیاد جمعیت جهان باتصاعد هندسی و افزایش منابع اغذیه به شکل تصاعدحسابی است باید جمعیت کنترل شود
overloads
بار زیاد ازدیاد بار
overloaded
بار زیاد ازدیاد بار
overload
بار زیاد ازدیاد بار
hypermnesia
ازدیاد غیر عادی خاطرات وافکار گذشته افزایش غیر عادی حافظه
hoary
سفید
white tailed
دم سفید
alabastrine
سفید
snow-white
سفید
blankest
سفید
hoary headed
مو سفید
snowy
سفید
silvery
سفید
chalk
گل سفید
blank check
چک سفید
chalks
گل سفید
chalking
گل سفید
blank
سفید
minever
خز سفید
miniver
خز سفید
chalked
گل سفید
blank cheques
چک سفید
whitest
سفید
whiter
سفید
whiting
گچ سفید
sow white
سفید
shiro
سفید
blank cheque
چک سفید
white
سفید
white space
فاصله سفید
kerosone
نفت سفید
white pepper
فلفل سفید
Afrikaners
سفید پوست
whity
مایل به سفید
kerosine
نفت سفید
white phosphorous
فسفر سفید
white propaganda
تبلیغات سفید
whity
سفید پوست
white winged
سفید بال
incandescent light
نور سفید
ice wool
کرک سفید
king's spear
سوسن سفید
gallvanized iron
اهن سفید
hoariness
سفید مویی
hellebore
خریق سفید
habenaria
زر اوند سفید
greybeard
ریش سفید
greensickness
یزقان سفید
greater plantain
تخم سفید
gray
سفید شونده
gray bearded
ریش سفید
hoary headed
ریش سفید
kindling
چوب سفید
whitey
سفید پوست
white meat
گوشت سفید
zinc white
سفید اب روی
galvanized iron
اهن سفید
whitey
مایل به سفید
white heat
دمای سفید
gray
کبود سفید
Afrikaner
سفید پوست
graybeard
ریش سفید
white-tailed deer
آهویدم سفید
black and white
سیاه و سفید
unleached
سفید نشده
veratrum
خربق سفید
wall eye
چشم سفید
watcheye
سگ چشم سفید
wheat bread
نان سفید
white beard
ریش سفید
white body
بدنه سفید
white book
کتاب سفید
white cast iron
چدن سفید
to grow
سفید شدن
tinplate
اهن سفید
the white house
کاخ سفید
white lies
دروغ سفید
ragstone
سنگ سفید
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com