Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
freakishly
ازروی بوالهوسی بطورعجیب وغریب بوالهوسانه
Other Matches
flightily
ازروی بوالهوسی
out of mere freak
صرفا ازروی بوالهوسی
dabbler
دوستدارصنایع زیباکه ازروی بوالهوسی وبدون تمرکزانهارادنبال می
curiously
بطورعجیب
flightily
بوالهوسانه
skittishly
بوالهوسانه
whimsied
هوس انگیز بوالهوسانه
whimslcally
بوالهوسانه بطور غریب
capriciously
از روی تلون مزاج بوالهوسانه
injudiciously
بیخردانه ازروی بیخردی یا بی عقلی ازروی بی احتیاطی
pig headedly
ازروی کله شقی ازروی کودنی
discerningly
ازروی بصیرت یابینایی ازروی تشخیص
pusillanimously
ازروی کم دلی یا بزدلی ازروی جبن
impartially
ازروی بیطرفی ازروی راست بینی
fast and loose
ازروی بی باکی ازروی مکرو حیله
expertly
ازروی خبرگی ازروی کارشناسی
whimsicality
بوالهوسی
crotchet
بوالهوسی
crotchets
بوالهوسی
skittishness
بوالهوسی
vagary
بوالهوسی
vagaries
بوالهوسی
freakishness
بوالهوسی
gee
بوالهوسی
flightiness
بوالهوسی
crotchetiness
بوالهوسی
phraseologically
ازروی قاعده عبارت سازی به ایین سخن پردازی ازروی قاعده انشا
whimsies
بوالهوسی هوس
fancifully
از روی بوالهوسی
humoresque
هوس بوالهوسی
whimseys
بوالهوسی هوس
whimsy
بوالهوسی هوس
freakish
عجیب وغریب
screwier
عجیب وغریب
screwiest
عجیب وغریب
screwy
عجیب وغریب
off-center
<idiom>
عجیب وغریب
exotic
عجیب وغریب
peculiar
عجیب وغریب
fantasticality
طبیعت خیالی یاوسواسی بوالهوسی
codger
ادم عجیب وغریب
peculiarity
صفت عجیب وغریب
codgers
ادم عجیب وغریب
peculiarities
صفت عجیب وغریب
baboon
شکل عجیب وغریب
baboons
شکل عجیب وغریب
trangam
اسباب عجیب وغریب
baroque
ارایش عجیب وغریب بی تناسب
phantasmagorias
منظره خیالی وعجیب وغریب ومجلل
malapropism
استعمال غلط وعجیب وغریب لغات
phantasmagoria
منظره خیالی وعجیب وغریب ومجلل
ticks
انواع ساس وکنه وغریب گز وغیره
tick
انواع ساس وکنه وغریب گز وغیره
ticked
انواع ساس وکنه وغریب گز وغیره
What are those strange noises?
این سروصدا های عجیب وغریب چیست ؟
from
ازروی
enterprisingly
ازروی توکل
perfidiously
ازروی خیانت
equivocally
ازروی ایهام
querulousy
ازروی کج خلقی
egotistically
ازروی خودبینی
considerately
ازروی ملاحظه
emulously
ازروی هم چشمی
doubliy
ازروی تزویر
contextually
ازروی قراین
disgustedly
ازروی بیزاری
dishonorable
ازروی بی شرمی
deridingly
ازروی ریشخند
disingenuously
ازروی تزویر
disobilgingly
ازروی نامهربانی
constrainedly
ازروی اجبار
discursively
ازروی استدلال
crookedly
ازروی نادرستی
dissolutely
ازروی هرزگی
corruptly
ازروی تباهی
dizzily
ازروی گیجی
pettishly
ازروی کج خلقی
contumaciously
ازروی سرکشی
discontentedly
ازروی نارضایتی
evadingly
ازروی تجاهل
excursively
ازروی بی ترتیبی
ill humouredly
ازروی بد خویی
ill humouredly
ازروی بدخلقی
ill humouredness
ازروی بد خلقی
ill naturedly
ازروی بد خویی
illy
ازروی بد خواهی
immorally
از ازروی بد اخلاقی
in the abstract
ازروی تجرید
irreverently
ازروی بی حرمتی
inconstantly
ازروی بی ثباتی
irresolutely
ازروی بی تصمیمی
incontinently
ازروی بی عفتی
indecently
ازروی بی شرمی
indecisively
ازروی دو دلی
indelicately
ازروی بی نزاکتی
irreligiously
ازروی بی دینی
inexactly
ازروی بی دقتی
irefully
ازروی تندی
hurry skurry
ازروی دستپاچگی
hurry scurry
ازروی دستپاچگی
muddily
ازروی گیجی
experientially
ازروی تجربه
facetiously
ازروی شوخی
heretically
ازروی فسادعقیده
fatuously
ازروی بیشعوری
finically
ازروی وسواس
flatulently
ازروی نفخ
flatulently
ازروی لاف
insesately
ازروی بی عاطفگی
floutingly
ازروی استهزاء
floutingly
ازروی اهانت
fractiously
ازروی کج خلقی
frivolously
ازروی نادانی
open mindldly
ازروی بی تعصبی
obedienlv
ازروی فرمانبرداری
glozingly
ازروی مداهنه
mystically
ازروی تصوف
headily
ازروی خودسری
insesately
ازروی بیحسی
impatiently
ازروی ناشکیبایی
huffily
ازروی زودرنجی
glaringly
ازروی خودنمائی
brotherly
ازروی دوستی
huffily
ازروی کج خلقی
politicly
ازروی مصلحت
flippantly
ازروی سبکی
subtly
ازروی زیرکی
childishly
ازروی بچگی
grammatically
ازروی دستور
puerilely
ازروی بچگی
inexorably
ازروی سنگدلی
rakishly
ازروی هرزگی
constantly
ازروی ثبات
sure
ازروی یقین
powerlessly
ازروی ضعف
impatiently
ازروی بی صبری
submissively
ازروی فروتنی
economically
ازروی اقتصاد
lightly
ازروی بی علاقگی
despondently
ازروی افسردگی
despondingly
ازروی افسردگی
irritably
ازروی تندی
irritably
ازروی تندمزاجی
to get off
برخاستن ازروی
inquisitively
ازروی کنجکاوی
courageously
ازروی جرات
profligately
ازروی هرزگی
joyfully
ازروی خوشحالی
dissolute
ازروی هرزگی
by i
ازروی ندانستگی
circumspectly
ازروی احتیاط
surer
ازروی یقین
distastefully
ازروی بی رغبتی
antagonistically
ازروی رقابت
surest
ازروی یقین
by the book
ازروی کتاب
purposelessly
ازروی بی مقصودی
shabbily
ازروی پستی
blamelessly
ازروی بی گناهی
blunderingly
ازروی اشتباه
stupidly
ازروی نادانی
inefficiently
ازروی بی عرضگی
basely
ازروی پستی
inefficiently
ازروی بی کفایتی
distractedly
ازروی گیجی
preponderantly
ازروی فضیلت
empirically
ازروی شارلاتانی
cold heartedly
ازروی بی عاطفگی
pessimistically
ازروی بد بینی
inadequately
ازروی بی کفایتی
the quilt slipped off the bed
لحاف ازروی رختخواب
hat in hand
چاپلوسانه ازروی پستی
nattily
ازروی زبر دستی
flauntingly
باجلوه ازروی خودنمایی
bucks
ازروی خرک پریدن
vanally
ازروی پستی مزدوروار
inadvertenly
ازروی عدم توجه
buck
ازروی خرک پریدن
roguishly
ازروی بد ذاتی یاشیطنت
inertly
ازروی بیحالی یا تنبلی
in a partisan spirit
طرفدارانه ازروی تعصب
iniquitously
ازروی بی عدالتی بناحق
immodestly
ازروی بی حیایی گستاخانه
To jump across the stream.
ازروی نهر آب پریدن
with a bad grace
به اکراه ازروی بی میلی
inexpertly
ازروی ناشی گری
well advised
ازروی عقل و منطق
inexpertly
ازروی کار ناشناسی
ground observation
دیدبانی ازروی زمین
systematically
ازروی یک اسلوب معین
get over
ازروی چیزی گذشتن
peaceably
ازروی صلح جویی
piggishly
ازروی خوک منشی
endophagous
تغذیه کننده ازروی
perfidiously
ازروی پیمان شکنی
glibly
ازروی چرب زبانی
duty call
دیدنی ازروی اجباریاوفیفه
petulantly
ازروی تندی یا کج خلقی
disputatiously
ازروی ستیزه جویی
perspicaciously
بفراست ازروی فراست
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com