Dictiornary-Farsi | ازروی بی عاطفگی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 203 (9 milliseconds)

English	Persian
cold heartedly	ازروی بی عاطفگی
insesately	ازروی بی عاطفگی


Search result with all words

impassively	بطور تالم ناپذیر ازروی بی عاطفگی
Other Matches

injudiciously	بیخردانه ازروی بیخردی یا بی عقلی ازروی بی احتیاطی
impartially	ازروی بیطرفی ازروی راست بینی
pig headedly	ازروی کله شقی ازروی کودنی
discerningly	ازروی بصیرت یابینایی ازروی تشخیص
fast and loose	ازروی بی باکی ازروی مکرو حیله
pusillanimously	ازروی کم دلی یا بزدلی ازروی جبن
monstrosities	بی عاطفگی
insensitiveness	بی عاطفگی
cold heartedness	بی عاطفگی
heartlessness	بی عاطفگی
monstrosity	بی عاطفگی
apathy	بی عاطفگی
heartlessly	از روی بی عاطفگی
immanity	بی عاطفگی وشرارت بسیار
insensibility	بی عاطفگی غیر محسوسی
inhumanity	بی عاطفگی غیرانسانی بودن
expertly	ازروی خبرگی ازروی کارشناسی
phraseologically	ازروی قاعده عبارت سازی به ایین سخن پردازی ازروی قاعده انشا
from	ازروی
egotistically	ازروی خودبینی
flatulently	ازروی نفخ
emulously	ازروی هم چشمی
irefully	ازروی تندی
fatuously	ازروی بیشعوری
finically	ازروی وسواس
facetiously	ازروی شوخی
excursively	ازروی بی ترتیبی
enterprisingly	ازروی توکل
evadingly	ازروی تجاهل
equivocally	ازروی ایهام
experientially	ازروی تجربه
dizzily	ازروی گیجی
considerately	ازروی ملاحظه
contextually	ازروی قراین
contumaciously	ازروی سرکشی
hurry skurry	ازروی دستپاچگی
corruptly	ازروی تباهی
crookedly	ازروی نادرستی
deridingly	ازروی ریشخند
doubliy	ازروی تزویر
discontentedly	ازروی نارضایتی
discursively	ازروی استدلال
disgustedly	ازروی بیزاری
dishonorable	ازروی بی شرمی
disingenuously	ازروی تزویر
constrainedly	ازروی اجبار
disobilgingly	ازروی نامهربانی
dissolutely	ازروی هرزگی
distastefully	ازروی بی رغبتی
circumspectly	ازروی احتیاط
flatulently	ازروی لاف
flightily	ازروی بوالهوسی
inexactly	ازروی بی دقتی
insesately	ازروی بیحسی
perfidiously	ازروی خیانت
irreligiously	ازروی بی دینی
irresolutely	ازروی بی تصمیمی
irreverently	ازروی بی حرمتی
muddily	ازروی گیجی
mystically	ازروی تصوف
obedienlv	ازروی فرمانبرداری
open mindldly	ازروی بی تعصبی
pettishly	ازروی کج خلقی
querulousy	ازروی کج خلقی
politicly	ازروی مصلحت
powerlessly	ازروی ضعف
profligately	ازروی هرزگی
purposelessly	ازروی بی مقصودی
submissively	ازروی فروتنی
indelicately	ازروی بی نزاکتی
indecisively	ازروی دو دلی
indecently	ازروی بی شرمی
floutingly	ازروی استهزاء
floutingly	ازروی اهانت
fractiously	ازروی کج خلقی
frivolously	ازروی نادانی
glozingly	ازروی مداهنه
headily	ازروی خودسری
heretically	ازروی فسادعقیده
hurry scurry	ازروی دستپاچگی
ill humouredly	ازروی بد خویی
ill humouredly	ازروی بدخلقی
ill humouredness	ازروی بد خلقی
ill naturedly	ازروی بد خویی
illy	ازروی بد خواهی
immorally	از ازروی بد اخلاقی
in the abstract	ازروی تجرید
inconstantly	ازروی بی ثباتی
incontinently	ازروی بی عفتی
to get off	برخاستن ازروی
surer	ازروی یقین
sure	ازروی یقین
shabbily	ازروی پستی
subtly	ازروی زیرکی
childishly	ازروی بچگی
puerilely	ازروی بچگی
distractedly	ازروی گیجی
flippantly	ازروی سبکی
rakishly	ازروی هرزگی
joyfully	ازروی خوشحالی
empirically	ازروی شارلاتانی
brotherly	ازروی دوستی
glaringly	ازروی خودنمائی
impatiently	ازروی ناشکیبایی
irritably	ازروی تندی
irritably	ازروی تندمزاجی
surest	ازروی یقین
inquisitively	ازروی کنجکاوی
despondently	ازروی افسردگی
lightly	ازروی بی علاقگی
courageously	ازروی جرات
despondingly	ازروی افسردگی
economically	ازروی اقتصاد
impatiently	ازروی بی صبری
pessimistically	ازروی بد بینی
constantly	ازروی ثبات
inadequately	ازروی بی کفایتی
dissolute	ازروی هرزگی
blunderingly	ازروی اشتباه
by the book	ازروی کتاب
blamelessly	ازروی بی گناهی
inexorably	ازروی سنگدلی
stupidly	ازروی نادانی
inefficiently	ازروی بی عرضگی
by i	ازروی ندانستگی
preponderantly	ازروی فضیلت
inefficiently	ازروی بی کفایتی
grammatically	ازروی دستور
antagonistically	ازروی رقابت
huffily	ازروی کج خلقی
basely	ازروی پستی
huffily	ازروی زودرنجی
papistically	ازروی پاپ پرستی
peaceably	ازروی صلح جویی
perfidiously	ازروی پیمان شکنی
hat in hand	چاپلوسانه ازروی پستی
buck	ازروی خرک پریدن
ground observation	دیدبانی ازروی زمین
immodestly	ازروی بی حیایی گستاخانه
impatiently	ازروی بیطاقتی باشتیاق
out of mere freak	صرفا ازروی بوالهوسی
iniquitously	ازروی بی عدالتی بناحق
inexpertly	ازروی کار ناشناسی
inertly	ازروی بیحالی یا تنبلی
piggishly	ازروی خوک منشی
perspicaciously	بفراست ازروی فراست
nattily	ازروی زبر دستی
inexpertly	ازروی ناشی گری
phonologically	ازروی صدا شناسی
bucks	ازروی خرک پریدن
inadvertenly	ازروی عدم توجه
in a partisan spirit	طرفدارانه ازروی تعصب
rancorously	ازروی کینه وبغض
systematically	ازروی یک اسلوب معین
get over	ازروی چیزی گذشتن
genealogically	ازروی نسبت نامه
adherently	هواخواهانه ازروی تابعیت
fictitiously	ازروی جعل بطورعاریتی
feignedly	ازروی بهانه باتزویر
duty call	دیدنی ازروی اجباریاوفیفه
crassly	ازروی زمختی یاکودنی
well advised	ازروی عقل و منطق
roguishly	ازروی بد ذاتی یاشیطنت
disputatiously	ازروی ستیزه جویی
with a bad grace	به اکراه ازروی بی میلی
cravenly	ازروی ترس وپستی
petulantly	ازروی تندی یا کج خلقی
endophagous	تغذیه کننده ازروی
glibly	ازروی چرب زبانی
fierily	ازروی اتش مزاجی
vanally	ازروی پستی مزدوروار
contritely	ازروی توبه وپشیمانی
commandingly	باتوانایی ازروی قدرت
flauntingly	باجلوه ازروی خودنمایی
To jump across the stream.	ازروی نهر آب پریدن
fractiously	ازروی سرکشی عبوسانه
by the piece	ازروی کار کرد
flashily	ازروی خودنمایی یاخودفروشی
the quilt slipped off the bed	لحاف ازروی رختخواب
cockily	ازروی گستاخی یاخودبینی
flightily	ازروی تلون مزاج
He obeyed from fear.	ازروی ترس اطاعت کرد
intemperately	ازروی افراط با زیاده روی
hurdle	مسابقه پرش ازروی مانع
hurdles	مسابقه پرش ازروی مانع
exclaimed	ازروی تعجب فریاد زدن
exclaim	ازروی تعجب فریاد زدن
contemptuously	بطوراهانت امیز- ازروی استهزاوتحقیر
disinterestedly	ازروی بی طرفی یابی علاقگی
chastely	ازروی پاکی یاپاکدامنی عفیفانه
He did it out of friendship.	ازروی دوستی اینکار راکرد
pick up <idiom>	برداشتن چیزی ازروی زمین
phonographer	متخصص تندنویسی ازروی صدا
overbearingly	ازروی تشخص یا تکبر متکبرانه
passive obedience	فرمانبرداری ازروی بردباری یا بی ارادگی
condescendingly	ازروی فروتنی یامهربانی لطفا
philanthropically	ازروی نوع پرستش یا بشردوستی
exclaiming	ازروی تعجب فریاد زدن
ingenuously	ازروی سادگی بارک گویی
persuasions	نظریه یا عقیده ازروی اطمینان