English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
enterprisingly ازروی توکل
Other Matches
injudiciously بیخردانه ازروی بیخردی یا بی عقلی ازروی بی احتیاطی
fast and loose ازروی بی باکی ازروی مکرو حیله
impartially ازروی بیطرفی ازروی راست بینی
pusillanimously ازروی کم دلی یا بزدلی ازروی جبن
discerningly ازروی بصیرت یابینایی ازروی تشخیص
pig headedly ازروی کله شقی ازروی کودنی
expertly ازروی خبرگی ازروی کارشناسی
reliance توکل
trusts توکل
my reliance is upon god توکل
trusted توکل
trust توکل
phraseologically ازروی قاعده عبارت سازی به ایین سخن پردازی ازروی قاعده انشا
faintness عدم توکل
depend توکل کردن
depended توکل کردن
dependability توکل پذیری
depends توکل کردن
dependence توکل تبعیت
resignedly با توکل متوکلانه
trust in god اعتماد یا توکل به خدا
to rest in god بخدا توکل کردن
rest in god بخدا توکل کردن
truster نسیه دهنده توکل کننده
dependable قابل اعتماد توکل پذیر
trut اطمینان داشتن توکل کردن
from ازروی
evadingly ازروی تجاهل
equivocally ازروی ایهام
excursively ازروی بی ترتیبی
floutingly ازروی اهانت
emulously ازروی هم چشمی
floutingly ازروی استهزاء
facetiously ازروی شوخی
fatuously ازروی بیشعوری
flightily ازروی بوالهوسی
flatulently ازروی لاف
finically ازروی وسواس
flatulently ازروی نفخ
experientially ازروی تجربه
egotistically ازروی خودبینی
considerately ازروی ملاحظه
constrainedly ازروی اجبار
contextually ازروی قراین
contumaciously ازروی سرکشی
corruptly ازروی تباهی
crookedly ازروی نادرستی
deridingly ازروی ریشخند
discontentedly ازروی نارضایتی
discursively ازروی استدلال
disgustedly ازروی بیزاری
dishonorable ازروی بی شرمی
disingenuously ازروی تزویر
disobilgingly ازروی نامهربانی
dissolutely ازروی هرزگی
distastefully ازروی بی رغبتی
dizzily ازروی گیجی
doubliy ازروی تزویر
cold heartedly ازروی بی عاطفگی
fractiously ازروی کج خلقی
insesately ازروی بی عاطفگی
irefully ازروی تندی
irreligiously ازروی بی دینی
irresolutely ازروی بی تصمیمی
irreverently ازروی بی حرمتی
mystically ازروی تصوف
obedienlv ازروی فرمانبرداری
open mindldly ازروی بی تعصبی
perfidiously ازروی خیانت
pettishly ازروی کج خلقی
querulousy ازروی کج خلقی
politicly ازروی مصلحت
powerlessly ازروی ضعف
profligately ازروی هرزگی
purposelessly ازروی بی مقصودی
submissively ازروی فروتنی
to get off برخاستن ازروی
insesately ازروی بیحسی
inexactly ازروی بی دقتی
indelicately ازروی بی نزاکتی
frivolously ازروی نادانی
glozingly ازروی مداهنه
headily ازروی خودسری
heretically ازروی فسادعقیده
hurry scurry ازروی دستپاچگی
hurry skurry ازروی دستپاچگی
ill humouredly ازروی بد خویی
ill humouredly ازروی بدخلقی
ill humouredness ازروی بد خلقی
ill naturedly ازروی بد خویی
illy ازروی بد خواهی
immorally از ازروی بد اخلاقی
in the abstract ازروی تجرید
inconstantly ازروی بی ثباتی
incontinently ازروی بی عفتی
indecently ازروی بی شرمی
indecisively ازروی دو دلی
muddily ازروی گیجی
brotherly ازروی دوستی
empirically ازروی شارلاتانی
huffily ازروی زودرنجی
huffily ازروی کج خلقی
pessimistically ازروی بد بینی
inadequately ازروی بی کفایتی
surer ازروی یقین
grammatically ازروی دستور
inefficiently ازروی بی کفایتی
inexorably ازروی سنگدلی
courageously ازروی جرات
impatiently ازروی بی صبری
glaringly ازروی خودنمائی
sure ازروی یقین
constantly ازروی ثبات
subtly ازروی زیرکی
childishly ازروی بچگی
puerilely ازروی بچگی
impatiently ازروی ناشکیبایی
flippantly ازروی سبکی
rakishly ازروی هرزگی
inefficiently ازروی بی عرضگی
economically ازروی اقتصاد
by i ازروی ندانستگی
joyfully ازروی خوشحالی
by the book ازروی کتاب
shabbily ازروی پستی
surest ازروی یقین
irritably ازروی تندمزاجی
circumspectly ازروی احتیاط
inquisitively ازروی کنجکاوی
distractedly ازروی گیجی
irritably ازروی تندی
blunderingly ازروی اشتباه
lightly ازروی بی علاقگی
dissolute ازروی هرزگی
despondently ازروی افسردگی
stupidly ازروی نادانی
basely ازروی پستی
despondingly ازروی افسردگی
blamelessly ازروی بی گناهی
preponderantly ازروی فضیلت
antagonistically ازروی رقابت
hat in hand چاپلوسانه ازروی پستی
systematically ازروی یک اسلوب معین
in a partisan spirit طرفدارانه ازروی تعصب
immodestly ازروی بی حیایی گستاخانه
inadvertenly ازروی عدم توجه
impatiently ازروی بیطاقتی باشتیاق
the quilt slipped off the bed لحاف ازروی رختخواب
inertly ازروی بیحالی یا تنبلی
inexpertly ازروی ناشی گری
well advised ازروی عقل و منطق
vanally ازروی پستی مزدوروار
rancorously ازروی کینه وبغض
roguishly ازروی بد ذاتی یاشیطنت
buck ازروی خرک پریدن
bucks ازروی خرک پریدن
piggishly ازروی خوک منشی
phonologically ازروی صدا شناسی
perspicaciously بفراست ازروی فراست
perfidiously ازروی پیمان شکنی
To jump across the stream. ازروی نهر آب پریدن
peaceably ازروی صلح جویی
papistically ازروی پاپ پرستی
out of mere freak صرفا ازروی بوالهوسی
nattily ازروی زبر دستی
iniquitously ازروی بی عدالتی بناحق
inexpertly ازروی کار ناشناسی
with a bad grace به اکراه ازروی بی میلی
flightily ازروی تلون مزاج
adherently هواخواهانه ازروی تابعیت
crassly ازروی زمختی یاکودنی
flauntingly باجلوه ازروی خودنمایی
cockily ازروی گستاخی یاخودبینی
feignedly ازروی بهانه باتزویر
flashily ازروی خودنمایی یاخودفروشی
commandingly باتوانایی ازروی قدرت
cravenly ازروی ترس وپستی
by the piece ازروی کار کرد
fierily ازروی اتش مزاجی
fictitiously ازروی جعل بطورعاریتی
glibly ازروی چرب زبانی
fractiously ازروی سرکشی عبوسانه
contritely ازروی توبه وپشیمانی
petulantly ازروی تندی یا کج خلقی
ground observation دیدبانی ازروی زمین
duty call دیدنی ازروی اجباریاوفیفه
get over ازروی چیزی گذشتن
disputatiously ازروی ستیزه جویی
genealogically ازروی نسبت نامه
endophagous تغذیه کننده ازروی
chastely ازروی پاکی یاپاکدامنی عفیفانه
disinterestedly ازروی بی طرفی یابی علاقگی
exclaims ازروی تعجب فریاد زدن
exclaiming ازروی تعجب فریاد زدن
exclaimed ازروی تعجب فریاد زدن
politicly مدبرانه ازروی کاردانی یا زیرکی
exclaim ازروی تعجب فریاد زدن
passive obedience فرمانبرداری ازروی بردباری یا بی ارادگی
hurdles مسابقه پرش ازروی مانع
overbearingly ازروی تشخص یا تکبر متکبرانه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com