Dictiornary-Farsi | ازروی زبر دستی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (2 milliseconds)

English	Persian
nattily	ازروی زبر دستی


Other Matches

injudiciously	بیخردانه ازروی بیخردی یا بی عقلی ازروی بی احتیاطی
pig headedly	ازروی کله شقی ازروی کودنی
fast and loose	ازروی بی باکی ازروی مکرو حیله
impartially	ازروی بیطرفی ازروی راست بینی
pusillanimously	ازروی کم دلی یا بزدلی ازروی جبن
discerningly	ازروی بصیرت یابینایی ازروی تشخیص
expertly	ازروی خبرگی ازروی کارشناسی
manual	دستور رزمی دستی سیستم دستی
phraseologically	ازروی قاعده عبارت سازی به ایین سخن پردازی ازروی قاعده انشا
craft revolving fund	حساب اعتبار مربوط به امادهنرهای دستی اعتبار خریدوسایل صنایع دستی
craft reimbursable supply	اماد قابل جایگزین مربوط به هنرهای دستی اماد مصرف شدنی هنرهای دستی
from	ازروی
despondently	ازروی افسردگی
despondingly	ازروی افسردگی
cold heartedly	ازروی بی عاطفگی
profligately	ازروی هرزگی
powerlessly	ازروی ضعف
circumspectly	ازروی احتیاط
by the book	ازروی کتاب
insesately	ازروی بیحسی
politicly	ازروی مصلحت
by i	ازروی ندانستگی
irritably	ازروی تندی
lightly	ازروی بی علاقگی
indecisively	ازروی دو دلی
indelicately	ازروی بی نزاکتی
crookedly	ازروی نادرستی
submissively	ازروی فروتنی
illy	ازروی بد خواهی
corruptly	ازروی تباهی
contumaciously	ازروی سرکشی
inexactly	ازروی بی دقتی
contextually	ازروی قراین
constrainedly	ازروی اجبار
considerately	ازروی ملاحظه
purposelessly	ازروی بی مقصودی
impatiently	ازروی ناشکیبایی
impatiently	ازروی بی صبری
economically	ازروی اقتصاد
deridingly	ازروی ریشخند
irritably	ازروی تندمزاجی
inefficiently	ازروی بی کفایتی
inadequately	ازروی بی کفایتی
pessimistically	ازروی بد بینی
open mindldly	ازروی بی تعصبی
empirically	ازروی شارلاتانی
obedienlv	ازروی فرمانبرداری
joyfully	ازروی خوشحالی
rakishly	ازروی هرزگی
mystically	ازروی تصوف
muddily	ازروی گیجی
puerilely	ازروی بچگی
brotherly	ازروی دوستی
childishly	ازروی بچگی
subtly	ازروی زیرکی
inefficiently	ازروی بی عرضگی
stupidly	ازروی نادانی
perfidiously	ازروی خیانت
blunderingly	ازروی اشتباه
inquisitively	ازروی کنجکاوی
blamelessly	ازروی بی گناهی
courageously	ازروی جرات
insesately	ازروی بی عاطفگی
irefully	ازروی تندی
basely	ازروی پستی
irreligiously	ازروی بی دینی
irresolutely	ازروی بی تصمیمی
irreverently	ازروی بی حرمتی
querulousy	ازروی کج خلقی
glaringly	ازروی خودنمائی
pettishly	ازروی کج خلقی
antagonistically	ازروی رقابت
flippantly	ازروی سبکی
distractedly	ازروی گیجی
ill humouredness	ازروی بد خلقی
experientially	ازروی تجربه
hurry scurry	ازروی دستپاچگی
grammatically	ازروی دستور
excursively	ازروی بی ترتیبی
floutingly	ازروی اهانت
evadingly	ازروی تجاهل
equivocally	ازروی ایهام
huffily	ازروی کج خلقی
huffily	ازروی زودرنجی
heretically	ازروی فسادعقیده
constantly	ازروی ثبات
inexorably	ازروی سنگدلی
facetiously	ازروی شوخی
fatuously	ازروی بیشعوری
floutingly	ازروی استهزاء
flightily	ازروی بوالهوسی
preponderantly	ازروی فضیلت
flatulently	ازروی لاف
flatulently	ازروی نفخ
shabbily	ازروی پستی
finically	ازروی وسواس
ill humouredly	ازروی بدخلقی
ill humouredly	ازروی بد خویی
hurry skurry	ازروی دستپاچگی
dissolute	ازروی هرزگی
sure	ازروی یقین
enterprisingly	ازروی توکل
disgustedly	ازروی بیزاری
incontinently	ازروی بی عفتی
dizzily	ازروی گیجی
surest	ازروی یقین
distastefully	ازروی بی رغبتی
dissolutely	ازروی هرزگی
ill naturedly	ازروی بد خویی
disobilgingly	ازروی نامهربانی
disingenuously	ازروی تزویر
surer	ازروی یقین
dishonorable	ازروی بی شرمی
to get off	برخاستن ازروی
doubliy	ازروی تزویر
glozingly	ازروی مداهنه
fractiously	ازروی کج خلقی
immorally	از ازروی بد اخلاقی
indecently	ازروی بی شرمی
emulously	ازروی هم چشمی
egotistically	ازروی خودبینی
headily	ازروی خودسری
frivolously	ازروی نادانی
discontentedly	ازروی نارضایتی
in the abstract	ازروی تجرید
discursively	ازروی استدلال
inconstantly	ازروی بی ثباتی
petulantly	ازروی تندی یا کج خلقی
glibly	ازروی چرب زبانی
flightily	ازروی تلون مزاج
ground observation	دیدبانی ازروی زمین
genealogically	ازروی نسبت نامه
hat in hand	چاپلوسانه ازروی پستی
fractiously	ازروی سرکشی عبوسانه
To jump across the stream.	ازروی نهر آب پریدن
adherently	هواخواهانه ازروی تابعیت
duty call	دیدنی ازروی اجباریاوفیفه
inexpertly	ازروی کار ناشناسی
in a partisan spirit	طرفدارانه ازروی تعصب
inadvertenly	ازروی عدم توجه
commandingly	باتوانایی ازروی قدرت
contritely	ازروی توبه وپشیمانی
inexpertly	ازروی ناشی گری
inertly	ازروی بیحالی یا تنبلی
endophagous	تغذیه کننده ازروی
cockily	ازروی گستاخی یاخودبینی
flauntingly	باجلوه ازروی خودنمایی
flashily	ازروی خودنمایی یاخودفروشی
fierily	ازروی اتش مزاجی
fictitiously	ازروی جعل بطورعاریتی
feignedly	ازروی بهانه باتزویر
disputatiously	ازروی ستیزه جویی
iniquitously	ازروی بی عدالتی بناحق
immodestly	ازروی بی حیایی گستاخانه
crassly	ازروی زمختی یاکودنی
cravenly	ازروی ترس وپستی
by the piece	ازروی کار کرد
get over	ازروی چیزی گذشتن
peaceably	ازروی صلح جویی
perspicaciously	بفراست ازروی فراست
phonologically	ازروی صدا شناسی
with a bad grace	به اکراه ازروی بی میلی
well advised	ازروی عقل و منطق
perfidiously	ازروی پیمان شکنی
vanally	ازروی پستی مزدوروار
the quilt slipped off the bed	لحاف ازروی رختخواب
papistically	ازروی پاپ پرستی
rancorously	ازروی کینه وبغض
out of mere freak	صرفا ازروی بوالهوسی
systematically	ازروی یک اسلوب معین
roguishly	ازروی بد ذاتی یاشیطنت
piggishly	ازروی خوک منشی
buck	ازروی خرک پریدن
bucks	ازروی خرک پریدن
impatiently	ازروی بیطاقتی باشتیاق
chastely	ازروی پاکی یاپاکدامنی عفیفانه
ingenuously	ازروی سادگی بارک گویی
exclaims	ازروی تعجب فریاد زدن
elaborately	ازروی صنعت و نازک کاری
inelegantly	ازروی بی فرافتی یابی ذوقی
scurrying	حرکت ازروی دست پاچگی
condescendingly	ازروی فروتنی یامهربانی لطفا
scurried	حرکت ازروی دست پاچگی
scurries	حرکت ازروی دست پاچگی
scurry	حرکت ازروی دست پاچگی
hurdle	مسابقه پرش ازروی مانع
exclaiming	ازروی تعجب فریاد زدن
exclaimed	ازروی تعجب فریاد زدن
fawningly	ازروی سبزی پاک کنی
hieromancy	طالع بینی ازروی قربانی
distractedly	اشفته وار ازروی حیرت
philanthropically	ازروی نوع پرستش یا بشردوستی
geodetically	ازروی علم زمین پیمایی
geomancy	غیب گویی ازروی خاک
persuasions	نظریه یا عقیده ازروی اطمینان
persuasion	نظریه یا عقیده ازروی اطمینان
pick up <idiom>	برداشتن چیزی ازروی زمین
He did it out of friendship.	ازروی دوستی اینکار راکرد
exclaim	ازروی تعجب فریاد زدن
to raise the v	توری یانقاب ازروی برداشتن