English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (8 milliseconds)
English Persian
disobilgingly ازروی نامهربانی
Other Matches
unkindness نامهربانی
disobligingness نامهربانی
bad feeling نامهربانی
injudiciously بیخردانه ازروی بیخردی یا بی عقلی ازروی بی احتیاطی
impartially ازروی بیطرفی ازروی راست بینی
discerningly ازروی بصیرت یابینایی ازروی تشخیص
pusillanimously ازروی کم دلی یا بزدلی ازروی جبن
pig headedly ازروی کله شقی ازروی کودنی
fast and loose ازروی بی باکی ازروی مکرو حیله
expertly ازروی خبرگی ازروی کارشناسی
phraseologically ازروی قاعده عبارت سازی به ایین سخن پردازی ازروی قاعده انشا
from ازروی
circumspectly ازروی احتیاط
blamelessly ازروی بی گناهی
basely ازروی پستی
antagonistically ازروی رقابت
corruptly ازروی تباهی
hurry skurry ازروی دستپاچگی
crookedly ازروی نادرستی
deridingly ازروی ریشخند
inconstantly ازروی بی ثباتی
discontentedly ازروی نارضایتی
discursively ازروی استدلال
brotherly ازروی دوستی
disgustedly ازروی بیزاری
contumaciously ازروی سرکشی
incontinently ازروی بی عفتی
indelicately ازروی بی نزاکتی
inexactly ازروی بی دقتی
by the book ازروی کتاب
cold heartedly ازروی بی عاطفگی
indecisively ازروی دو دلی
indecently ازروی بی شرمی
stupidly ازروی نادانی
considerately ازروی ملاحظه
by i ازروی ندانستگی
blunderingly ازروی اشتباه
constrainedly ازروی اجبار
contextually ازروی قراین
dishonorable ازروی بی شرمی
disingenuously ازروی تزویر
facetiously ازروی شوخی
fatuously ازروی بیشعوری
ill humouredly ازروی بدخلقی
ill humouredly ازروی بد خویی
hurry scurry ازروی دستپاچگی
heretically ازروی فسادعقیده
finically ازروی وسواس
flatulently ازروی نفخ
flatulently ازروی لاف
glozingly ازروی مداهنه
flightily ازروی بوالهوسی
floutingly ازروی استهزاء
floutingly ازروی اهانت
fractiously ازروی کج خلقی
experientially ازروی تجربه
excursively ازروی بی ترتیبی
ill humouredness ازروی بد خلقی
in the abstract ازروی تجرید
headily ازروی خودسری
dissolutely ازروی هرزگی
distastefully ازروی بی رغبتی
dizzily ازروی گیجی
doubliy ازروی تزویر
immorally از ازروی بد اخلاقی
egotistically ازروی خودبینی
illy ازروی بد خواهی
emulously ازروی هم چشمی
ill naturedly ازروی بد خویی
enterprisingly ازروی توکل
equivocally ازروی ایهام
evadingly ازروی تجاهل
frivolously ازروی نادانی
inefficiently ازروی بی عرضگی
surer ازروی یقین
politicly ازروی مصلحت
querulousy ازروی کج خلقی
pettishly ازروی کج خلقی
perfidiously ازروی خیانت
sure ازروی یقین
impatiently ازروی ناشکیبایی
impatiently ازروی بی صبری
economically ازروی اقتصاد
lightly ازروی بی علاقگی
despondently ازروی افسردگی
despondingly ازروی افسردگی
open mindldly ازروی بی تعصبی
powerlessly ازروی ضعف
profligately ازروی هرزگی
purposelessly ازروی بی مقصودی
surest ازروی یقین
shabbily ازروی پستی
distractedly ازروی گیجی
preponderantly ازروی فضیلت
to get off برخاستن ازروی
dissolute ازروی هرزگی
inexorably ازروی سنگدلی
grammatically ازروی دستور
huffily ازروی کج خلقی
huffily ازروی زودرنجی
submissively ازروی فروتنی
constantly ازروی ثبات
irritably ازروی تندی
inadequately ازروی بی کفایتی
flippantly ازروی سبکی
insesately ازروی بی عاطفگی
subtly ازروی زیرکی
childishly ازروی بچگی
puerilely ازروی بچگی
irreligiously ازروی بی دینی
rakishly ازروی هرزگی
joyfully ازروی خوشحالی
irefully ازروی تندی
empirically ازروی شارلاتانی
pessimistically ازروی بد بینی
irresolutely ازروی بی تصمیمی
glaringly ازروی خودنمائی
courageously ازروی جرات
inefficiently ازروی بی کفایتی
mystically ازروی تصوف
muddily ازروی گیجی
irreverently ازروی بی حرمتی
inquisitively ازروی کنجکاوی
obedienlv ازروی فرمانبرداری
insesately ازروی بیحسی
irritably ازروی تندمزاجی
vanally ازروی پستی مزدوروار
with a bad grace به اکراه ازروی بی میلی
genealogically ازروی نسبت نامه
hat in hand چاپلوسانه ازروی پستی
ground observation دیدبانی ازروی زمین
papistically ازروی پاپ پرستی
iniquitously ازروی بی عدالتی بناحق
To jump across the stream. ازروی نهر آب پریدن
get over ازروی چیزی گذشتن
well advised ازروی عقل و منطق
inexpertly ازروی کار ناشناسی
the quilt slipped off the bed لحاف ازروی رختخواب
nattily ازروی زبر دستی
out of mere freak صرفا ازروی بوالهوسی
in a partisan spirit طرفدارانه ازروی تعصب
peaceably ازروی صلح جویی
perfidiously ازروی پیمان شکنی
perspicaciously بفراست ازروی فراست
immodestly ازروی بی حیایی گستاخانه
phonologically ازروی صدا شناسی
piggishly ازروی خوک منشی
inertly ازروی بیحالی یا تنبلی
rancorously ازروی کینه وبغض
inexpertly ازروی ناشی گری
inadvertenly ازروی عدم توجه
petulantly ازروی تندی یا کج خلقی
crassly ازروی زمختی یاکودنی
endophagous تغذیه کننده ازروی
adherently هواخواهانه ازروی تابعیت
duty call دیدنی ازروی اجباریاوفیفه
disputatiously ازروی ستیزه جویی
systematically ازروی یک اسلوب معین
by the piece ازروی کار کرد
roguishly ازروی بد ذاتی یاشیطنت
contritely ازروی توبه وپشیمانی
cravenly ازروی ترس وپستی
commandingly باتوانایی ازروی قدرت
cockily ازروی گستاخی یاخودبینی
buck ازروی خرک پریدن
bucks ازروی خرک پریدن
feignedly ازروی بهانه باتزویر
flightily ازروی تلون مزاج
flashily ازروی خودنمایی یاخودفروشی
fractiously ازروی سرکشی عبوسانه
fierily ازروی اتش مزاجی
glibly ازروی چرب زبانی
flauntingly باجلوه ازروی خودنمایی
fictitiously ازروی جعل بطورعاریتی
impatiently ازروی بیطاقتی باشتیاق
scurries حرکت ازروی دست پاچگی
hurdles مسابقه پرش ازروی مانع
scurry حرکت ازروی دست پاچگی
hurdle مسابقه پرش ازروی مانع
fiendishly ازروی دیوخویی یاشیطان صفتی
scurried حرکت ازروی دست پاچگی
philanthropically ازروی نوع پرستش یا بشردوستی
exclaims ازروی تعجب فریاد زدن
exclaim ازروی تعجب فریاد زدن
politicly مدبرانه ازروی کاردانی یا زیرکی
overbearingly ازروی تشخص یا تکبر متکبرانه
sympathetically ازروی همدردی یا هم فکری غمخوارانه
exclaiming ازروی تعجب فریاد زدن
overwrought تهیه شده ازروی مهارت
passive obedience فرمانبرداری ازروی بردباری یا بی ارادگی
exclaimed ازروی تعجب فریاد زدن
phonographer متخصص تندنویسی ازروی صدا
scurrying حرکت ازروی دست پاچگی
intemperately ازروی افراط با زیاده روی
contemptuously بطوراهانت امیز- ازروی استهزاوتحقیر
elenchus رد ازروی قیاس و صغری وکبری
He obeyed from fear. ازروی ترس اطاعت کرد
fawningly ازروی سبزی پاک کنی
elaborately ازروی صنعت و نازک کاری
hieromancy طالع بینی ازروی قربانی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com