Dictiornary-Farsi | ازروی هرزگی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 204 (2 milliseconds)

English	Persian
dissolute	ازروی هرزگی
rakishly	ازروی هرزگی
dissolutely	ازروی هرزگی
profligately	ازروی هرزگی


Other Matches

injudiciously	بیخردانه ازروی بیخردی یا بی عقلی ازروی بی احتیاطی
discerningly	ازروی بصیرت یابینایی ازروی تشخیص
pig headedly	ازروی کله شقی ازروی کودنی
pusillanimously	ازروی کم دلی یا بزدلی ازروی جبن
fast and loose	ازروی بی باکی ازروی مکرو حیله
impartially	ازروی بیطرفی ازروی راست بینی
expertly	ازروی خبرگی ازروی کارشناسی
phraseologically	ازروی قاعده عبارت سازی به ایین سخن پردازی ازروی قاعده انشا
profligacy	هرزگی
ribaldry	هرزگی
debauchery	هرزگی
lechery	هرزگی
saturnalia	هرزگی
salacity	هرزگی
salaciousness	هرزگی
obscenity	هرزگی
reprobation	هرزگی
obscenities	هرزگی
lewdness	هرزگی
dissoluteness	هرزگی
incontinence	هرزگی
incontinency	هرزگی
licentiousness	هرزگی
debauch	هرزگی
libertinism	هرزگی
libertinage	هرزگی
rakishness	هرزگی
lewdly	به هرزگی
priapism	هرزگی
lubricous	هرزگی
gracelessness	هرزگی
lasciviousness	هرزگی
raffishness	هرزگی
harlotry	هرزگی
obscenely	از روی هرزگی
beastliness	هرزگی سبعیت
lecherously	از روی هرزگی
pruriency	حکه هرزگی
licentiously	از روی هرزگی
flagitiousness	وقاحت هرزگی
perverseness	هرزگی فساد
licentious	مبنی بر هرزگی
depravity	هرزگی بدکرداری
whoredom	فحشاء هرزگی
prurience	حکه هرزگی
to gratify ones passions	هرزگی کردن
salaciously	از روی هرزگی
bawdry	هرزگی [غیر مصطلح]
lewd	ناشی از هرزگی شهوت پرست
whorish	دارای صفات هرزگی وفاحشه گی
from	ازروی
hurry scurry	ازروی دستپاچگی
distastefully	ازروی بی رغبتی
dizzily	ازروی گیجی
doubliy	ازروی تزویر
immorally	از ازروی بد اخلاقی
heretically	ازروی فسادعقیده
egotistically	ازروی خودبینی
disingenuously	ازروی تزویر
disobilgingly	ازروی نامهربانی
corruptly	ازروی تباهی
ill naturedly	ازروی بد خویی
crookedly	ازروی نادرستی
ill humouredness	ازروی بد خلقی
ill humouredly	ازروی بدخلقی
ill humouredly	ازروی بد خویی
discontentedly	ازروی نارضایتی
discursively	ازروی استدلال
disgustedly	ازروی بیزاری
dishonorable	ازروی بی شرمی
headily	ازروی خودسری
hurry skurry	ازروی دستپاچگی
in the abstract	ازروی تجرید
emulously	ازروی هم چشمی
inconstantly	ازروی بی ثباتی
irresolutely	ازروی بی تصمیمی
irreligiously	ازروی بی دینی
fractiously	ازروی کج خلقی
inexactly	ازروی بی دقتی
irefully	ازروی تندی
insesately	ازروی بی عاطفگی
insesately	ازروی بیحسی
finically	ازروی وسواس
floutingly	ازروی اهانت
floutingly	ازروی استهزاء
flightily	ازروی بوالهوسی
flatulently	ازروی نفخ
illy	ازروی بد خواهی
fatuously	ازروی بیشعوری
frivolously	ازروی نادانی
evadingly	ازروی تجاهل
enterprisingly	ازروی توکل
glozingly	ازروی مداهنه
equivocally	ازروی ایهام
incontinently	ازروی بی عفتی
indecently	ازروی بی شرمی
indecisively	ازروی دو دلی
irreverently	ازروی بی حرمتی
excursively	ازروی بی ترتیبی
experientially	ازروی تجربه
facetiously	ازروی شوخی
indelicately	ازروی بی نزاکتی
flatulently	ازروی لاف
contumaciously	ازروی سرکشی
sure	ازروی یقین
impatiently	ازروی بی صبری
economically	ازروی اقتصاد
lightly	ازروی بی علاقگی
powerlessly	ازروی ضعف
irritably	ازروی تندی
irritably	ازروی تندمزاجی
politicly	ازروی مصلحت
inquisitively	ازروی کنجکاوی
despondently	ازروی افسردگی
courageously	ازروی جرات
glaringly	ازروی خودنمائی
brotherly	ازروی دوستی
querulousy	ازروی کج خلقی
flippantly	ازروی سبکی
impatiently	ازروی ناشکیبایی
purposelessly	ازروی بی مقصودی
surer	ازروی یقین
surest	ازروی یقین
obedienlv	ازروی فرمانبرداری
shabbily	ازروی پستی
distractedly	ازروی گیجی
preponderantly	ازروی فضیلت
inexorably	ازروی سنگدلی
grammatically	ازروی دستور
huffily	ازروی کج خلقی
huffily	ازروی زودرنجی
constantly	ازروی ثبات
despondingly	ازروی افسردگی
to get off	برخاستن ازروی
submissively	ازروی فروتنی
subtly	ازروی زیرکی
childishly	ازروی بچگی
considerately	ازروی ملاحظه
open mindldly	ازروی بی تعصبی
blunderingly	ازروی اشتباه
antagonistically	ازروی رقابت
basely	ازروی پستی
deridingly	ازروی ریشخند
mystically	ازروی تصوف
blamelessly	ازروی بی گناهی
cold heartedly	ازروی بی عاطفگی
circumspectly	ازروی احتیاط
by i	ازروی ندانستگی
by the book	ازروی کتاب
constrainedly	ازروی اجبار
stupidly	ازروی نادانی
inadequately	ازروی بی کفایتی
inefficiently	ازروی بی کفایتی
empirically	ازروی شارلاتانی
joyfully	ازروی خوشحالی
pettishly	ازروی کج خلقی
perfidiously	ازروی خیانت
muddily	ازروی گیجی
puerilely	ازروی بچگی
inefficiently	ازروی بی عرضگی
contextually	ازروی قراین
pessimistically	ازروی بد بینی
with a bad grace	به اکراه ازروی بی میلی
inertly	ازروی بیحالی یا تنبلی
To jump across the stream.	ازروی نهر آب پریدن
out of mere freak	صرفا ازروی بوالهوسی
nattily	ازروی زبر دستی
in a partisan spirit	طرفدارانه ازروی تعصب
inadvertenly	ازروی عدم توجه
perfidiously	ازروی پیمان شکنی
phonologically	ازروی صدا شناسی
iniquitously	ازروی بی عدالتی بناحق
well advised	ازروی عقل و منطق
inexpertly	ازروی کار ناشناسی
piggishly	ازروی خوک منشی
inexpertly	ازروی ناشی گری
peaceably	ازروی صلح جویی
papistically	ازروی پاپ پرستی
rancorously	ازروی کینه وبغض
the quilt slipped off the bed	لحاف ازروی رختخواب
vanally	ازروی پستی مزدوروار
perspicaciously	بفراست ازروی فراست
immodestly	ازروی بی حیایی گستاخانه
petulantly	ازروی تندی یا کج خلقی
flashily	ازروی خودنمایی یاخودفروشی
fierily	ازروی اتش مزاجی
fictitiously	ازروی جعل بطورعاریتی
feignedly	ازروی بهانه باتزویر
buck	ازروی خرک پریدن
duty call	دیدنی ازروی اجباریاوفیفه
disputatiously	ازروی ستیزه جویی
crassly	ازروی زمختی یاکودنی
systematically	ازروی یک اسلوب معین
impatiently	ازروی بیطاقتی باشتیاق
contritely	ازروی توبه وپشیمانی
adherently	هواخواهانه ازروی تابعیت
commandingly	باتوانایی ازروی قدرت
cockily	ازروی گستاخی یاخودبینی
by the piece	ازروی کار کرد
cravenly	ازروی ترس وپستی