Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (9 milliseconds)
English
Persian
sure
ازروی یقین
surer
ازروی یقین
surest
ازروی یقین
Other Matches
injudiciously
بیخردانه ازروی بیخردی یا بی عقلی ازروی بی احتیاطی
impartially
ازروی بیطرفی ازروی راست بینی
fast and loose
ازروی بی باکی ازروی مکرو حیله
discerningly
ازروی بصیرت یابینایی ازروی تشخیص
pusillanimously
ازروی کم دلی یا بزدلی ازروی جبن
pig headedly
ازروی کله شقی ازروی کودنی
expertly
ازروی خبرگی ازروی کارشناسی
phraseologically
ازروی قاعده عبارت سازی به ایین سخن پردازی ازروی قاعده انشا
certainties
یقین
positivity
یقین
certain
یقین
certitude
یقین
certainty
یقین
positivism
یقین
sure
یقین
sureas a gun
یقین
surefire
یقین
surest
یقین
surer
یقین
to feel sure
یقین بودن
to know for certain
یقین داشتن
to know for certain
یقین دانستن
positive
یقین معین
positive
یقین عملی
to make no doubt
یقین بودن
to make sure
یقین کردن
aver
از روی یقین گفتن
averring
از روی یقین گفتن
averred
از روی یقین گفتن
avers
از روی یقین گفتن
you bet
یقین داشته باش
sure enough
میتوان یقین کردکه
In all probability. Very likely.
به احتمال خیلی قوی ( قریب به یقین )
irrationlism
اصول عقایدکسانی که رسیدن به مرحله یقین را از طریق اشراق والهام ممکن می دانستند
from
ازروی
finically
ازروی وسواس
flightily
ازروی بوالهوسی
floutingly
ازروی استهزاء
flatulently
ازروی لاف
flatulently
ازروی نفخ
fatuously
ازروی بیشعوری
equivocally
ازروی ایهام
evadingly
ازروی تجاهل
excursively
ازروی بی ترتیبی
floutingly
ازروی اهانت
enterprisingly
ازروی توکل
facetiously
ازروی شوخی
experientially
ازروی تجربه
emulously
ازروی هم چشمی
contextually
ازروی قراین
contumaciously
ازروی سرکشی
corruptly
ازروی تباهی
crookedly
ازروی نادرستی
deridingly
ازروی ریشخند
discontentedly
ازروی نارضایتی
discursively
ازروی استدلال
disgustedly
ازروی بیزاری
dishonorable
ازروی بی شرمی
disingenuously
ازروی تزویر
disobilgingly
ازروی نامهربانی
dissolutely
ازروی هرزگی
distastefully
ازروی بی رغبتی
dizzily
ازروی گیجی
doubliy
ازروی تزویر
egotistically
ازروی خودبینی
constrainedly
ازروی اجبار
fractiously
ازروی کج خلقی
insesately
ازروی بیحسی
insesately
ازروی بی عاطفگی
irefully
ازروی تندی
irresolutely
ازروی بی تصمیمی
irreverently
ازروی بی حرمتی
muddily
ازروی گیجی
mystically
ازروی تصوف
obedienlv
ازروی فرمانبرداری
open mindldly
ازروی بی تعصبی
perfidiously
ازروی خیانت
pettishly
ازروی کج خلقی
querulousy
ازروی کج خلقی
politicly
ازروی مصلحت
powerlessly
ازروی ضعف
profligately
ازروی هرزگی
purposelessly
ازروی بی مقصودی
submissively
ازروی فروتنی
inexactly
ازروی بی دقتی
indelicately
ازروی بی نزاکتی
frivolously
ازروی نادانی
glozingly
ازروی مداهنه
irreligiously
ازروی بی دینی
headily
ازروی خودسری
heretically
ازروی فسادعقیده
hurry scurry
ازروی دستپاچگی
hurry skurry
ازروی دستپاچگی
ill humouredly
ازروی بدخلقی
ill humouredness
ازروی بد خلقی
ill naturedly
ازروی بد خویی
illy
ازروی بد خواهی
immorally
از ازروی بد اخلاقی
in the abstract
ازروی تجرید
inconstantly
ازروی بی ثباتی
incontinently
ازروی بی عفتی
indecently
ازروی بی شرمی
indecisively
ازروی دو دلی
to get off
برخاستن ازروی
considerately
ازروی ملاحظه
flippantly
ازروی سبکی
inexorably
ازروی سنگدلی
dissolute
ازروی هرزگی
brotherly
ازروی دوستی
huffily
ازروی زودرنجی
subtly
ازروی زیرکی
childishly
ازروی بچگی
puerilely
ازروی بچگی
rakishly
ازروی هرزگی
distractedly
ازروی گیجی
shabbily
ازروی پستی
joyfully
ازروی خوشحالی
empirically
ازروی شارلاتانی
pessimistically
ازروی بد بینی
glaringly
ازروی خودنمائی
grammatically
ازروی دستور
impatiently
ازروی ناشکیبایی
economically
ازروی اقتصاد
lightly
ازروی بی علاقگی
despondently
ازروی افسردگی
despondingly
ازروی افسردگی
preponderantly
ازروی فضیلت
irritably
ازروی تندی
irritably
ازروی تندمزاجی
inquisitively
ازروی کنجکاوی
constantly
ازروی ثبات
courageously
ازروی جرات
impatiently
ازروی بی صبری
huffily
ازروی کج خلقی
inadequately
ازروی بی کفایتی
ill humouredly
ازروی بد خویی
blamelessly
ازروی بی گناهی
cold heartedly
ازروی بی عاطفگی
antagonistically
ازروی رقابت
circumspectly
ازروی احتیاط
by the book
ازروی کتاب
basely
ازروی پستی
by i
ازروی ندانستگی
blunderingly
ازروی اشتباه
stupidly
ازروی نادانی
inefficiently
ازروی بی عرضگی
inefficiently
ازروی بی کفایتی
iniquitously
ازروی بی عدالتی بناحق
immodestly
ازروی بی حیایی گستاخانه
by the piece
ازروی کار کرد
peaceably
ازروی صلح جویی
nattily
ازروی زبر دستی
papistically
ازروی پاپ پرستی
buck
ازروی خرک پریدن
out of mere freak
صرفا ازروی بوالهوسی
hat in hand
چاپلوسانه ازروی پستی
in a partisan spirit
طرفدارانه ازروی تعصب
crassly
ازروی زمختی یاکودنی
inadvertenly
ازروی عدم توجه
inexpertly
ازروی کار ناشناسی
commandingly
باتوانایی ازروی قدرت
inexpertly
ازروی ناشی گری
inertly
ازروی بیحالی یا تنبلی
phonologically
ازروی صدا شناسی
impatiently
ازروی بیطاقتی باشتیاق
systematically
ازروی یک اسلوب معین
perspicaciously
بفراست ازروی فراست
perfidiously
ازروی پیمان شکنی
cockily
ازروی گستاخی یاخودبینی
contritely
ازروی توبه وپشیمانی
petulantly
ازروی تندی یا کج خلقی
duty call
دیدنی ازروی اجباریاوفیفه
flightily
ازروی تلون مزاج
flauntingly
باجلوه ازروی خودنمایی
adherently
هواخواهانه ازروی تابعیت
roguishly
ازروی بد ذاتی یاشیطنت
flashily
ازروی خودنمایی یاخودفروشی
fierily
ازروی اتش مزاجی
fictitiously
ازروی جعل بطورعاریتی
feignedly
ازروی بهانه باتزویر
with a bad grace
به اکراه ازروی بی میلی
well advised
ازروی عقل و منطق
glibly
ازروی چرب زبانی
endophagous
تغذیه کننده ازروی
vanally
ازروی پستی مزدوروار
the quilt slipped off the bed
لحاف ازروی رختخواب
disputatiously
ازروی ستیزه جویی
bucks
ازروی خرک پریدن
genealogically
ازروی نسبت نامه
piggishly
ازروی خوک منشی
get over
ازروی چیزی گذشتن
To jump across the stream.
ازروی نهر آب پریدن
cravenly
ازروی ترس وپستی
rancorously
ازروی کینه وبغض
fractiously
ازروی سرکشی عبوسانه
ground observation
دیدبانی ازروی زمین
contemptuously
بطوراهانت امیز- ازروی استهزاوتحقیر
to raise the v
توری یانقاب ازروی برداشتن
exclaims
ازروی تعجب فریاد زدن
overbearingly
ازروی تشخص یا تکبر متکبرانه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com