English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
kid glove ازلای زرق وبرق بیرون امده
Other Matches
exserted بیرون امده
saleintiant بیرون امده
saleint بیرون امده
petiolar از برگدم بیرون امده
flanges لبه بیرون امده چرخ
extrusive اخراج کننده بیرون امده
flange لبه بیرون امده چرخ
ribby دارای دندههای بیرون امده شبیه دنده
matriculated students شاگردانی که ازدبیرستان بیرون امده دردانشگاه نام نویسی میکنند
flanges لبه دار کردن لبه بیرون امده چرخ
flange لبه دار کردن لبه بیرون امده چرخ
to turn out بیرون دادن بیرون کردن سوی بیرون برگرداندن بیرون اوردن امدن
hemstitch رشتههای نخ رابطورموازی قرار دادن ورشتههای عمودی را ازلای انهاگذراندن
to strain at a gnat ازدروازه بیرون نرفتن وازچشم سوزن بیرون رفتن
witjout بی بدون بیرون بیرون از درخارج فاهرا
splendidly پرزرق وبرق
lustrous پرزرق وبرق
firelight رعد وبرق
glitziest پر زرق وبرق
glitzy پر زرق وبرق
thunder storm رعد وبرق
flamboyance زرق وبرق
clinquant پرزرق وبرق
splendid پرزرق وبرق
luster زرق وبرق
gaily پر زرق وبرق
gorgeously بازرق وبرق
lustre زرق وبرق
glitzier پر زرق وبرق
shininess زرق وبرق
showiness زرق وبرق
flamboyancy زرق وبرق
sheeny پر زرق وبرق
trumpery زرق وبرق دار
tawdrier زرق وبرق دار
schiller زرق وبرق یا شب تابی
showy زرق وبرق دار
lackluster بدون زرق وبرق
messaline زرق وبرق دار
high sounding پر زرق وبرق وتوخالی
high-sounding پر زرق وبرق وتوخالی
gaudy زرق وبرق دار
gorgeous زرق وبرق دار
tawdriest زرق وبرق دار
brandish زرق وبرق دادن
brandished زرق وبرق دادن
brandishes زرق وبرق دادن
tawdry زرق وبرق دار
brandishing زرق وبرق دادن
splendors شکوه وجلال زرق وبرق
splendour شکوه وجلال زرق وبرق
spangle هر چیز زرق وبرق دار
meretricious زرق وبرق دار وبد
spangles هر چیز زرق وبرق دار
splendor شکوه وجلال زرق وبرق
swashbuckle لباس پرزرق وبرق پوشیدن
splendours شکوه وجلال زرق وبرق
The water and electricity have been cut off our conversation , the آب وبرق ما قطع شده است
thundershower رگبار همراه با رعد وبرق
louder زرق وبرق دار پرجلوه
bedizen زرق وبرق دار کردن
loud زرق وبرق دار پرجلوه
loudest زرق وبرق دار پرجلوه
fulminates رعد وبرق زدن غریدن
fulminate رعد وبرق زدن غریدن
fulminated رعد وبرق زدن غریدن
extravasate ازمجرای طبیعی بیرون رفتن ازمجرای خود بیرون انداختن بداخل بافت ریختن
outward bound عازم بیرون روانه بیرون
ejects بیرون راندن بیرون انداختن
eject بیرون راندن بیرون انداختن
ejecting بیرون راندن بیرون انداختن
extrusion بیرون اندازی بیرون امدگی
ejected بیرون راندن بیرون انداختن
foofaraw ریزه کاری پر زرق وبرق ناراحتی
tinsel زرق وبرق دار پولک زدن
loury دارای ابرهای تیره وپر رعد وبرق
schiller تلالو وزرق وبرق ذرات سنگ معدنی
lowery دارای ابرهای تیره وپر رعد وبرق
flamboyant زرق وبرق دار وابسته به مکتب معماری گوتیگ
swashbuckler ادم دعوایی وپر هیاهو وغره دارای زرق وبرق
gibbous بر امده
incoming امده
who came? که امده
ridgy بر امده
fordone از پا در امده
who came? کی امده
thunderhead توده ابری که حاشیه اش سفیداست وقبل از رعد وبرق دراسمان فاهر میشود
get بدست امده
worker ازکار در امده
impassionate به جنبش امده
getting بدست امده
left over زیاد امده
projective جلو امده
leavened bread نان ور امده
in- :رسیده امده
new come تازه امده
protrusile جلو امده
protractive جلو امده
aggregate جمع امده
aggregates جمع امده
prognathous پیش امده
prognathic پیش امده
peregrin or rine از خارجه امده
overdue دیر امده
enthetic ازبیرون امده
exopathic ازبیرون امده
protrusive جلو امده
red-hot تاب امده
red hot تاب امده
protrudent جلو امده
jutting پیش امده
in :رسیده امده
jambs تیربیرون امده
jamb تیربیرون امده
exserted پیش امده
gets بدست امده
underhung پیش امده
worked up ازکار در امده
landed فرود امده
unbred بدببار امده
overshot پیش امده
peregrine ازخارجه امده مسافر
take steps اقدامات بعمل امده
bay windows پنجره پیش امده
beetle brow پیشانی پیش امده
projecting jaw ارواره پیش امده
ecstatically بوجد امده نشئهای
neoteric تازه بدنیا امده
inchoate تازه بوجود امده
twinborn دوقلو بدنیا امده
cantilever تیر پیش امده
bay window پنجره پیش امده
you might have come باید امده باشید
apogean از زمین بالا امده
unhandy مشکل بدست امده
self born از خود بوجود امده
born in the purple در نازونعمت بدنیا امده
ecstatic بوجد امده نشئهای
prognathic دارای ارواره پیش امده
instances have occurred that مواردی پیش امده است
bow window پنجره پیش امده کمانی
lugged هر عضو جلو امده چیزی
hardly earned money پول سخت بدست امده
bucktooth دندان گراز یا پیش امده
bow windows پنجره پیش امده کمانی
lug هر عضو جلو امده چیزی
lugs هر عضو جلو امده چیزی
ramus قسمت بر امده واطاله یافته
rimrock لبه بر امده صخره مزبور
vizor لبه پیش امده کلاه
to t. to account زیر account امده است
visor لبه پیش امده کلاه
visors لبه پیش امده کلاه
weather worn تحت تاثیر هوا در امده
air landed فرود امده از راه هوا
his stomach sticks out شکمش پیش امده است
lugging هر عضو جلو امده چیزی
venose دارای رگهای متعددوبر امده
prognathous دارای ارواره پیش امده
to run short زیر short امده است
forestage قسمت جلو امده صحنه نمایش
ill gotten با وسایل غیر مشروع بدست امده
the bird took its perch مرغ فرود امده بر چوب قرارگرفت
nook قطعه زمین پیش امده برامدگی
whyŠthere is the answer شرط در امده تقریبا معنی میدهد
biologic بدست امده اززیست شناسی عملی
oversailing of facade قسمت برجسته یا پیش امده بنا
ventricous بادکرده دارای شکم پیش امده
off one's hands بیرون از اختیار شخص بیرون از نظارت شخص
round-shouldered دارای شانههای جلو امده شانه گرد
post edit ویرایش داده بدست امده ازمحاسبه قبلی
bay window پنجره جلو امده شاه نشین ساختمان
round shouldered دارای شانههای جلو امده شانه گرد
bay windows پنجره جلو امده شاه نشین ساختمان
dormers پنجره جلو امده زیر سقف ساختمان
industrial wealth مالی که از راه پیشه و هنربدست امده باشد
lyophiled بدست امده در اثرخشک شدن بوسیله انجماد
lyophil بدست امده در اثرخشک شدن بوسیله انجماد
dormer پنجره جلو امده زیر سقف ساختمان
it is of doubtful proveance معلوم نیست اصلا از کجا امده است
officinal names of drugs نامهای داروها چنانکه درکتاب داروسازی امده است
rimrock صخره پیش امده فلات بشکل جبهه عمودی
grilse ماهی ازادکوچک که برای نخستین بارازدریابرودخانه امده باشد
prize courts به دست امده عنوان غنیمت جنگی اعطا نمیشود
straight arm حریف را با مشت جلو امده ازخود دور کردن
brown major براون مقدم یاانکه زودتر به اموزشگاه امده است
catches ذخایر به دست امده ازدشمن تصرف وسایل و سلاح دشمن
odontolite دندانی که تبدیل به سنگ شده و برنگ فیروزه در امده است
yardage تعداد یاردهای بدست امده بازیگر یا تیم فوتبال امریکایی
soever واژهای که انراپس صفتی که what or how پیش ازان امده باشد میاورند
ventriloquism سخن گفتن انسان بطوریکه شنونده نداند صدا ازکجابیرون امده
pandects خلاصه قانون مدنی رم که درسده ششم بفرمان در05جلد امده است
escarpment پرتگاه یا شیب تندی که توسط عوامل طبیعی به وجود امده است
apomict کسی یا چیزی که بوسیلهء تکثیر بدون لقاح بوجود امده باشد
escarpments پرتگاه یا شیب تندی که توسط عوامل طبیعی به وجود امده است
vampire روح تبه کاران وجادوگران که شب هنگام ازقبربیرون امده و خون اشخاص رامیمکد
vampires روح تبه کاران وجادوگران که شب هنگام ازقبربیرون امده و خون اشخاص رامیمکد
lobes اویز بخش پهن وگردی که بچیزی اویخته یا پیش امده باشد لخته
lobe اویز بخش پهن وگردی که بچیزی اویخته یا پیش امده باشد لخته
microsoft word یک برنامه پردازش کلمه که توسط شرکت microsoft به وجود امده است مایکروسافت ورد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com