Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 117 (1 milliseconds)
English
Persian
will temprament tests
ازمونهای اراده- خلق وخوی
Other Matches
abuleia
فقدان نیروی اراده ضعف اراده
abulia
فقدان نیروی اراده ضعف اراده
random parallel tests
ازمونهای موازی تصادفی ازمونهای همتای تصادفی
heart of stone
<idiom>
شخصیت با یک سرنوشت وخوی بی رحم
zoography
علم توصیف جانوران وخوی انان
battery of tests
گروه ازمونهای کارایی افراد گروه ازمونهای خصوصیات پرسنلی افراد
real will
مشرب سیاسی که هر نوع زور وقدرت در هر جنبه را از طرف دولت با این احتجاج که اراده دولت نماینده اراده واقعی افراد جامعه است مشروع می داند
situational tests
ازمونهای موقعیتی
infant tests
ازمونهای نوباوگان
projective tests
ازمونهای فرافکن
pictorial tests
ازمونهای تصویری
norm referenced tests
ازمونهای هنجاری
speed tests
ازمونهای سرعت
statistical tests
ازمونهای اماری
individual tests
ازمونهای انفرادی
parallel tests
ازمونهای همتا
trade tests
ازمونهای شغلی
employment tests
ازمونهای استخدامی
creativity tests
ازمونهای افرینندگی
criterion refernced tests
ازمونهای ملاکی
goldstein scheerer tests
ازمونهای گلدشتاین- شیرر
differential aptitude tests
ازمونهای تشخیص استعداد دی ا تی
custom made tests
ازمونهای کار- ویژه
culture free tests
ازمونهای فرهنگ- نابسته
terman merrill tests
ازمونهای ترمن- مریل
culture fair tests
ازمونهای فرهنگ- نابسته
culture bound tests
ازمونهای فرهنگ- بسته
timed tests
ازمونهای زمان دار
survey tests
ازمونهای زمینه یابی
placement tests
ازمونهای تعیین شغل
screening tests
ازمونهای سرند کردن
psychomotor tests
ازمونهای روانی- حرکتی
prognostic tests
ازمونهای پیش اگهی
dotting test
ازمونهای نقطه زنی
iowa tests of basic skills
ازمونهای مهارتهای اساسی ایووا
california tests of mental maturity
ازمونهای کالیفرنیا برای بلوغ ذهنی
california tests of personality
ازمونهای کالیفرنیا برای سنجش شخصیت
pintner patterson scale of
Tests Performance مقیاس ازمونهای عملی پینتر- پترسون
weak-kneed
بی اراده
will-power
اراده
abulic
بی اراده
volitionally
با اراده
thy will
اراده ات
voluntariness
اراده
thy will
اراده تو
on the impluse of the moment
بی اراده
nisus
اراده
infirm of purpose
بی اراده
weak kneed
بی اراده
animus
اراده
passive
بی اراده
passives
بی اراده
willed
اراده
resolution
اراده
resolutions
اراده
will
اراده
determination
اراده
wills
اراده
aimless
بی اراده
volition
اراده
intentions
اراده
intention
اراده
purposeful
با اراده
automatons
ادم بی اراده
free will
اراده ازاد
social will
اراده اجتماعی
self will
اراده شخصی
will-power
قدرت اراده
automaton
ادم بی اراده
volitionary
وابسته به اراده
steely look
نگاه با اراده
will therapy
اراده درمانی
willable
قابل اراده
An iron wI'll.
اراده آهنین
free will
ازادی اراده
willed
اراده کردن
involuntarily
بدون اراده
wills
اراده کردن
will
اراده کردن
voluntarily
از روی اراده
driftless
بی مرام بی اراده
it is our pleasure to
اراده ما اینست که
voluntarism
اراده گرایی
abulic
فاقد اراده
volition
از روی اراده
dysbulia
اختلال اراده
To have a strong wI'll.
اراده قوی داشتن
The will of the nation
[people]
اراده ملت
[مردم]
He is strong-wI'lled.
آدم با اراده ای است
will of iron
<idiom>
اراده آهنین داشتن
of one's own volition
از روی اراده خود
what is your will?
اراده شما چیست
real will
نظریه اراده واقعی
libertarian
طرفدار ازادی اراده
libertarians
طرفدار ازادی اراده
He hasnt a mind of his own.
ازخودش رأیی ندارد (بی اراده)
animals
مربوط به روح وجان یا اراده
tenant at will
متصرف به میل و اراده مالک
abulomania
دیوانگی در نتیجه ضعف اراده
animal
مربوط به روح وجان یا اراده
self surrender
واگذاری خود تسلیم به اراده
willpower
تصمیم جدی نیروی اراده
drift
بی اراده کار کردن بی مقصد رفتن
automatize
کسی را بی اراده الت دست کردن
drifting
بی اراده کار کردن بی مقصد رفتن
drifted
بی اراده کار کردن بی مقصد رفتن
drifts
بی اراده کار کردن بی مقصد رفتن
spermatorrhoea
خروج منی بدون اراده احتلام
jelly bean
ادم حساس و بی اراده و سست عنصر
It depends on your decison.
بستگش به اراده (تصمیم )شما دارد
downy's will temperament test
ازمون داونی برای ارزیابی اراده و خلق
self enforcing
دارای قدرت تحمیل اراده خودبر دیگران
impulsively
با نیروی انی و بدون اراده از روی تحریک
voluntarism
فلسفهای که اراده را عامل موثر در ایجاد عالم وجودمیداند
intrusive thoughts
اندیشه هایی که بی اراده شخص بخاطرش می اید افکار فضول
necessity
درCL به حالاتی اطلاق میشودکه عامل عمل به علت عدم ازادی اراده مسئول اعمال خود نیست
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com