Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (11 milliseconds)
English	Persian
placement tests	ازمونهای تعیین شغل
Other Matches
random parallel tests	ازمونهای موازی تصادفی ازمونهای همتای تصادفی
battery of tests	گروه ازمونهای کارایی افراد گروه ازمونهای خصوصیات پرسنلی افراد
trade tests	ازمونهای شغلی
situational tests	ازمونهای موقعیتی
employment tests	ازمونهای استخدامی
pictorial tests	ازمونهای تصویری
criterion refernced tests	ازمونهای ملاکی
creativity tests	ازمونهای افرینندگی
infant tests	ازمونهای نوباوگان
individual tests	ازمونهای انفرادی
projective tests	ازمونهای فرافکن
parallel tests	ازمونهای همتا
norm referenced tests	ازمونهای هنجاری
speed tests	ازمونهای سرعت
statistical tests	ازمونهای اماری
culture bound tests	ازمونهای فرهنگ- بسته
prognostic tests	ازمونهای پیش اگهی
screening tests	ازمونهای سرند کردن
differential aptitude tests	ازمونهای تشخیص استعداد دی ا تی
psychomotor tests	ازمونهای روانی- حرکتی
dotting test	ازمونهای نقطه زنی
culture fair tests	ازمونهای فرهنگ- نابسته
terman merrill tests	ازمونهای ترمن- مریل
culture free tests	ازمونهای فرهنگ- نابسته
custom made tests	ازمونهای کار- ویژه
timed tests	ازمونهای زمان دار
goldstein scheerer tests	ازمونهای گلدشتاین- شیرر
survey tests	ازمونهای زمینه یابی
authentication	تعیین نشانی تعیین معرف کردن
will temprament tests	ازمونهای اراده- خلق وخوی
iowa tests of basic skills	ازمونهای مهارتهای اساسی ایووا
california tests of mental maturity	ازمونهای کالیفرنیا برای بلوغ ذهنی
california tests of personality	ازمونهای کالیفرنیا برای سنجش شخصیت
default	مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulting	مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaults	مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulted	مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
pintner patterson scale of	Tests Performance مقیاس ازمونهای عملی پینتر- پترسون
dosimetry	تعیین مقدار جذب شده دارو یاتشعشع اتمی ازمایش تعیین دوز جذب شده
locates	جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locate	جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locating	جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
located	جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
air priorities committee	کمیته تعیین ارجحیت حمل ونقل هوایی یا تعیین ارجحیت حمل بار
convoy routing	تعیین مسیر کاروان دریایی تعیین مسیر حرکت ستون دریایی
radar locating	تعیین محل نقاط یا هدفها به وسیله رادار تعیین محل توپهای دشمن به وسیله رادار
running fix	کشیدن سمت متوالی ناو تعیین متوالی سمت ناو اخراج اشعه متوالی برای تعیین ایستگاه
fixations	تعیین
appointments	تعیین
appointment	تعیین
assignment of space	تعیین جا
specification	تعیین
formulation	تعیین
fixation	تعیین
designation	تعیین
emplacement	تعیین جا
designations	تعیین
determination	تعیین
avow	شرط تعیین
appraisals	تعیین قیمت
avowing	شرط تعیین
avows	شرط تعیین
assignability	قابل تعیین
ascertian	تعیین کردن
appraisal	تعیین قیمت
demarcation	تعیین حدود
slated	تعیین کردن
slate	تعیین کردن
determinants	تعیین کننده
moisture determination	تعیین رطوبت
determinant	تعیین کننده
predesignation	تعیین قبلی
placement	تعیین شغل
assignment of tasks	تعیین وفایف
fix	تعیین کردن
placements	تعیین شغل
slates	تعیین کردن
price determination	تعیین قیمت
signification	تعیین افهار
assignment	تعیین تعدادسهمیه
admensuration	تعیین اندازه
routes	تعیین خط مسیر
admeasurement	تعیین اندازه
route	تعیین خط مسیر
blood types	تعیین کردن
quantification	تعیین خاصیت
blood type	تعیین کردن
redirection	تعیین جهت
redirection	تعیین مسیر
blood groups	تعیین کردن
blood group	تعیین کردن
range determination	تعیین مسافت
crucial	تعیین کننده
assignments	تعیین تعدادسهمیه
determining	تعیین کردن
specified	تعیین شده
sex determination	تعیین جنسیت
appointe	تعیین کردن
job placement	تعیین شغل
abounded	تعیین حدودکردن
abounding	تعیین حدودکردن
fixes	تعیین کردن
abounds	تعیین حدودکردن
watermark	تعیین میزان مد اب
watermarks	تعیین میزان مد اب
formulation	تعیین کردن
indicating	تعیین کننده
nominative	تعیین شده
earmarked	تعیین شده
determines	تعیین کردن
crucially	تعیین کننده
specifies	تعیین کردن
specify	تعیین کردن
specifying	تعیین کردن
demark	تعیین حدودکردن
determine	تعیین کردن
determinable	قابل تعیین
determination coefficient	ضریب تعیین
determinative	تعیین کننده
completely specified	با تعیین کامل
coefficient of determination	ضریب تعیین
emplacement	تعیین محل
enumeration	تعیین شماره
fix on	تعیین کردن
assignation	تعیین وقت
nominations	تعیین نامزدی
delimitation	تعیین حدود
laid on <past-p.>	تعیین شده
damage assessment	تعیین خسارات
provided <adj.> <past-p.>	تعیین شده
appropriated <adj.> <past-p.>	تعیین شده
location	تعیین محل جا
locations	تعیین محل جا
orientation	تعیین جهت
orientation	تعیین موقعیت
nomination	تعیین نامزدی
assignations	تعیین وقت
identified	تعیین کردن
identification	تعیین هویت
appoints	تعیین کردن
appoint	تعیین کردن
unitization	تعیین واحد
valorization	تعیین ارزش
wage determination	تعیین دستمزد
frequency assignment	تعیین فرکانس
frequency designation	تعیین فرکانس
frequency allocation	تعیین فرکانس
typification	تعیین نمونه
frequency determination	تعیین فرکانس
indentification	تعیین هویت
assessments	تعیین مالیات
income determination	تعیین درامد
tell off	تعیین کردن
assessment	تعیین مالیات
indeterminable	تعیین ناپذیر
titration	تعیین عیار
bound	تعیین کردن
identify	تعیین کردن
identifies	تعیین کردن
identifying	تعیین کردن
foreordainment	تعیین از پیش
budget determinant	تعیین بودجه
dateable	قابل تعیین تاریخ
electroscope	تعیین کننده برق
fix	تعیین کردن قراردادن
maximum probility detection	تعیین احتمال حداکثر
administered price	قیمت تعیین شده
assignable	قابل تعیین و تخصیص
fixes	تعیین کردن قراردادن
datable	قابل تعیین تاریخ
mix design	تعیین نسبتهای اختلاط
authentication equipment	وسایل تعیین معرف
limitation clause	عبارت تعیین حدود
admeasure	تعیین حصه کردن
leader's rule	تعیین مسافت امن
authentication system	سیستم تعیین معرف
authentication equipment	وسایل تعیین نشانی
national income determination	تعیین درامد ملی
flight clearance	تعیین امنیت پرواز
molecular weight determination	تعیین وزن مولکولی
identification problem	مسئله تعیین هویت
fault localization	تعیین محل خطا
nominee	منصوب تعیین شده
nominees	منصوب تعیین شده
designatory	وابسته به تخصیص و تعیین
designable	قابل طرح یا تعیین
form determinant	تعیین کننده شکل
location of industry	تعیین مکان صنعت
crucial experiment	ازمایش تعیین کننده
cryoscopy	تعیین نقطه انجماد
dream determinant	تعیین کننده رویا
animadvert	تعیین تقصیر ومجازات
limitation clause	ماده تعیین حدود
coefficient of determination	ضریب تعیین کننده
alidade	الیداددستگاه تعیین سمت
location theory	نظریه تعیین مکان
determinate	تعیین شده محدود
genealogize	تعیین نسب کردن
apportionment	تعیین سهم و حصه
determining tendency	گرایش تعیین کننده

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com