Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English
Persian
osmosis
ازیک پرده
Other Matches
membranaceous
دارای غشاء پرده پرده غشایی
tone and semitone
پرده ونیم پرده
on one hand
ازیک طرف
ex parte
ازیک طرف
of the same leaven
ازیک جنس
from pillar to post
ازیک دربدردیگر
uniparental
ازیک ولی
tringle
چوب پرده میل پرده چوب دیرک
from stem to stern
ازیک سربسر دیگر
Ask each and every one of them .
ازیک یک آنها بپرسید
aliunde
ازیک جای دیگر
extravaganzas
ازیک شخصیت خیالی
extravaganza
ازیک شخصیت خیالی
to lose an eye
ازیک چشم نابیناشدن
itineration
ازیک جابجایی دیگر
to solicit an office
درخواست ازیک شرکت
dual
استفاده ازیک جفت
consubstantiate
ازیک جنس شدن
personal computing
استفاده ازیک کامپیوتر شخصی
lobectomy
برداشتن قسمتی ازیک عضو
gybe
ازیک سوبسوی دیگرجنبیدن تغییرجهت دادن
it is useful in a way
ازیک جهت سودمنداست تاندازهای مفیداست
out fall
محلی که اب ازیک مجرابه مجرای بزرگترمیریزد
nutcrackers
تمرین ضربه سخت خوردن ازیک یا دو بازیگر
nutcracker
تمرین ضربه سخت خوردن ازیک یا دو بازیگر
replaying
خواندن مجدد داده یا سیگنال ازیک ضبط
replay
خواندن مجدد داده یا سیگنال ازیک ضبط
replayed
خواندن مجدد داده یا سیگنال ازیک ضبط
replays
خواندن مجدد داده یا سیگنال ازیک ضبط
polyoestrous
دارای بیش ازیک وهله جفت گیری در سال
reconstitution site
قرارگاه یا ستاد بازیافتی ازیک یکان منهدم شده
retrospective search
جستجوی متن ها دریک موضوع مشخص ازیک داده
eponymy
اشتقاق اسم قبیله یا شخص یاعشیره ازیک کلمه
entrance head
بار لازم برای ایجاد جریان ازیک لوله
scrimmages
بازی تمرینی بین دو گروه ازیک تیم تمرین والیبال
relocating
انتقال داده ازیک محل فضای ذخیره سازی به دیگری
scrimmage
بازی تمرینی بین دو گروه ازیک تیم تمرین والیبال
round robin (meeting or discussion)
<idiom>
جلسهای که درآن شخص ازیک گروه شرکت کرده باشد
relocated
انتقال داده ازیک محل فضای ذخیره سازی به دیگری
relocates
انتقال داده ازیک محل فضای ذخیره سازی به دیگری
relocate
انتقال داده ازیک محل فضای ذخیره سازی به دیگری
reproducing
کپی کردن داده یا متن ازیک ماده یا رسانه به دیگری
reproduce
کپی کردن داده یا متن ازیک ماده یا رسانه به دیگری
reproduced
کپی کردن داده یا متن ازیک ماده یا رسانه به دیگری
reproduces
کپی کردن داده یا متن ازیک ماده یا رسانه به دیگری
Sept
دسته یا اجتماعی که افرادش معتقداند ازیک جد یا نیا بوجودامده اند
roll forward
تابع پایگاه داده ها که کاربر را ازیک آسیب نجات میدهد.
paragram
جناسی که عبارت است ازتغییرحرف یا حروفی ازیک واژه تصحیف
metastasize
گسترش یافتن مرض ازیک نقطهء بدن به نقطه دیگر
outdegree
تعداد رئوس جهت داری که ازیک گره خارج می شوند
distortions
اختلاف ناطلوب بین قبل و بعد از عبور سیگنال ازیک قطعه
systematic theology
بخشی از علوم الهی که مذاهب مختلفه را جزئی ازیک حقیقت کل میداند
distortion
اختلاف ناطلوب بین قبل و بعد از عبور سیگنال ازیک قطعه
ferryboat
قایقی که بوسیله سیم یا طناب وغیره ازیک سوی رودخانه بسوی دیگر میرود
open loop system
مکانیزم کمک کننده متشکل ازیک مسیر کنترل بدون اندازه گیری نتیجه
retrieval
عمل جستجو, محل دادن وبهبود اطلاعات ازیک فایل یا رسانه ذخیره سازی
ferryboats
قایقی که بوسیله سیم یا طناب وغیره ازیک سوی رودخانه بسوی دیگر میرود
concatenate
بیشتر ازیک فایل یامجموعهای ازداده ها که باهم ترکیب می شوند تا مجموعهای را تشکیل دهند
emission theory
فرض اینکه نورعبارت است ازیک رشته ذرات سبک که ازجسم نورانی ریزش میکند
branch
در مدارات الکتریکی قسمتی ازیک شبکه متشکل از یک یا چندالمنت دو ترمینالی که بصورت سری به یکدیگرمتصل شده اند
branches
در مدارات الکتریکی قسمتی ازیک شبکه متشکل از یک یا چندالمنت دو ترمینالی که بصورت سری به یکدیگرمتصل شده اند
amphibrach
شعر و نثری مرکب ازیک هجای بلند بین دو هجای کوچک
ferried
گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
accent mark
علامتی که پس ازیک نت قرار میگیرد و نشان میدهد که نت در چه گامی قرار دارد
ferries
گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferry
گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferrying
گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
imethod
روش ارسال پیام یک طرفه ازیک ایستگاه به ایستگاه دیگر
relay
ارسال داده ازیک منبع وسپس ارسال آن به نقط ه دیگر
relays
ارسال داده ازیک منبع وسپس ارسال آن به نقط ه دیگر
relayed
ارسال داده ازیک منبع وسپس ارسال آن به نقط ه دیگر
single transposition
نوعی تبدیل به رمز که فقط ازیک نوع کلید رمز استفاده میشود
verification
بررسی تایپ صحیح داده یا سمت ارسال داده ازیک رسانه به دیگری
cross modulation
مدولاسیون ناخواسته که ازیک کاریر به کاریر دیگر درهمان گیرنده تاثیر میگذارد
slewing
سرعت حرکت ابزارهای ماشینی کنترل شده عددی ازیک محل به محل دیگر
to vote plump
رای خود را بیک تن دادن جایی که بتوان برای بیش ازیک تن رای داد
uniservice
متشکل ازیک نوع یکان یا یک نوع نیروی مسلح
transponder
تقویت کننده مستمر روی یک ماهواره که سیگنالها را ازیک ایستگاه زمینی دریافت کرده و انها را به ایستگاه گیرنده منعکس میکند
take sides
<idiom>
حفافت ازیک طرف به طرف دیگر
hangings
پرده
palled
پرده
purdah
پرده
palling
پرده
mantle
پرده
mantles
پرده
palls
پرده
plain spoken
بی پرده
tympan
پرده
pecten
پرده
patagium
پرده
painting
پرده
paintings
پرده
straightforwardly
بی پرده
uninhibited
بی پرده
smokescreen
پرده
door curtain
پرده در
free spoken
بی پرده
window shade
پرده
velum
پرده
fin footed
پرده پا
unreserved
بی پرده
tympanon
پرده
screens
پرده
outspokenly
بی پرده
curtains
پرده
screen
پرده
screened
پرده
straight out
بی پرده
screening, screenings
پرده
door curtain
پرده
pall
پرده
straighter
بی پرده
frankest
بی پرده
franking
بی پرده
blinds
پرده
franks
بی پرده
bluntly
بی پرده
membrane
پرده
blunt
بی پرده
blunted
بی پرده
blunter
بی پرده
franker
بی پرده
pert
بی پرده
straight
بی پرده
straightforward
بی پرده
membranes
پرده
diaphragms
پرده
frank
بی پرده
diaphragm
پرده
blind
پرده
blinded
پرده
backstage
در پس پرده
veil
پرده
vane
پرده
blunts
بی پرده
blunting
بی پرده
straightest
بی پرده
bluntest
بی پرده
veils
پرده
at the rear of the stage
<adj.>
<adv.>
در پس پرده
vanes
پرده
franked
بی پرده
panels
پرده مخابرات
panel
پرده مخابرات
upholster
پرده زدن
to draw the c. forth
پرده افتادن
webbed
پرده دار
fretted
پرده دار
veil nebula
ابری پرده
to draw the c. forth
پرده کشیدن
glozing
پرده پوشی
curtain rod
چوب پرده
entracte
میان پرده
diaphrgam
میان پرده
eardrums
پرده صماخ
endocardium
پرده درونی دل
eardrums
پرده گوش
eardrum
پرده صماخ
eardrum
پرده گوش
roundly
بی پرده اشکار
drumhead
پرده صماخ
deadlight
پرده کرکره
tympanic membrane
پرده صماخ
unreserve
بی پرده گویی
endoderm
پرده درونی
curtain of fire
پرده اتش
tympanum
پرده گوش
he has a loose tongue
پرده در است
ridden
پرده محراب
smoke screen
پرده دود
palmated
پرده دار
panel code
کد پرده مخابرات
hymen
پرده بکارت
tapestry
پرده دیوارکوب
silver screen
پرده سینما
quater tone
یک چهارم پرده
tapestries
پرده منقوش
tapestries
پرده دیوارکوب
round unvarnished tale
سخن بی پرده
say it frankly
بی پرده بگو
pellicular
پرده دار
signal panel
پرده مخابرات
tapestry
پرده منقوش
hymens
پرده بکارت
steel facing membrane
پرده فولادی
it is wrapt in mystery
در پرده است
half-notes
نیم پرده
membrane
پرده پوست
marking panel
پرده شناسایی
the curtain falls
پرده میافتد
hymenopteral or terous
پرده بال
hymenoptera
پرده بالان
half tone
نیم پرده
membranes
پرده پوست
sun blind
پرده پنجره
lambrequin
یا روی پرده
mediastinum
میان پرده
straightaway
رک وبی پرده
marking panel
پرده مخابرات
maidenhead
پرده بکارت
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com