English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
deep fetched از ته سینه کشیده شده
Other Matches
drawl کشیده حرف زدن اهسته و کشیده ادا کردن
drawled کشیده حرف زدن اهسته و کشیده ادا کردن
drawling کشیده حرف زدن اهسته و کشیده ادا کردن
drawls کشیده حرف زدن اهسته و کشیده ادا کردن
bow wave موجی که از سینه کشتی تولید میشود موج سینه
brooches گل سینه باسنجاق سینه مزین کردن باسنجاق اراستن
brooch گل سینه باسنجاق سینه مزین کردن باسنجاق اراستن
end on سینه به سینه شدن با دشمن روبرو شدن با دشمن یاچیزی
redbreast پرنده سینه سرخ سینه سرخ
posttensioning پس کشیده
drew کشیده شد
leptokurtic کشیده
leptosome کشیده تن
drawn کشیده
threaded نخ کشیده
oblongated کشیده
oblonated کشیده
longs کشیده
longer کشیده
longed کشیده
long- کشیده
long کشیده
longest کشیده
ectomorph کشیده تن
drawlingly کشیده
tenses کشیده
tensing کشیده
tenser کشیده
tensed کشیده
tense کشیده
deep drawn از ته دل کشیده
indrawn تو کشیده
tensest کشیده
at full length دراز کشیده
low angle fire تیر کشیده
extensive بسیط کشیده
low angle مسیر کشیده
drawable کشیده شدنی
threaded بند کشیده
couchant دراز کشیده
elongating کشیده کردن
long robe صورت کشیده
ectomorphic type سنخ کشیده تن
deep fetched از ته دل کشیده شده
sap شیره کشیده از
flat fire تیر کشیده
sapped شیره کشیده از
flat trajectory خط سیر کشیده
intractile کشیده نشدنی
ectomorphy کشیده تنی
indrawn بداخل کشیده
deer neck گردن کشیده
elongate کشیده کردن
elongates کشیده کردن
leptomorph کشیده ریخت
linear باریک کشیده
flares زبانه کشیده
dragged کشیده شدن
touse کشیده شدن
tractile کشیده شدنی
drags کشیده شدن
vellum paper کاغذمهره کشیده
flare زبانه کشیده
drag کشیده شدن
in tow <idiom> کشیده شده
saps شیره کشیده از
deprived محرومیت کشیده
pinxit کشیده است
chock-a-block کاملا کشیده
chock-a-block بالا کشیده
prolate کشیده شده
tensive کشیده شدنی
lanternjaws صورت لاغر و کشیده
chants اهنگ ساده و کشیده
chanting اهنگ ساده و کشیده
chanted اهنگ ساده و کشیده
if you please بیزحمت زحمت کشیده
underdraw کشیده نشدن زه تا اخر
extendible کشیده شدنی امتدادپذیر
drawn on کشیده شدن عهده
pencilled با مداد کشیده شده
pulled muscle عضله کشیده شده
hell bent به بیراهه کشیده شده
hell-bent به بیراهه کشیده شده
draws کشیده شدن عهده
draw کشیده شدن عهده
taut محکم کشیدن کشیده
oblong دوک مانند کشیده
oblongs دوک مانند کشیده
satined paper گاغذ مهره کشیده
chant اهنگ ساده و کشیده
conducted اداره کردن کشیده شدن
wired سیم کشیده مفتول دار
open وضع زه هنگام کشیده شدن
opens وضع زه هنگام کشیده شدن
opened وضع زه هنگام کشیده شدن
hard drawn copper wire سیم مسی کشیده شده
conducting اداره کردن کشیده شدن
prone float روی شکم با دستهای کشیده
conduct اداره کردن کشیده شدن
He has suffered a great deal at the hands of his wife . از دست زنش خیلی کشیده
conducts اداره کردن کشیده شدن
wirespun زیاد کشیده ونازک لطیف فریف
infill نقاط کشیده شده روی نقشه
flat trajectory سهم تیرکشیده مسیر کشیده گلوله
come home کشیده شدن لنگر به طرف ناو
capriole پرش عمودی اسب با پاهای کشیده به عقب
drag چیز سنگینی که روی زمین کشیده میشود
dragged چیز سنگینی که روی زمین کشیده میشود
drags چیز سنگینی که روی زمین کشیده میشود
he is at the end of his tether چنته اش خالی شده یا قوایش ته کشیده است
in perspective کشیده شده ازروی علم منافرو مرایا
to be at full stretch تا اندازه امکان پذیر کشیده شده بودن
She has long and shapely legs . ساق پاهای کشیده وخوش ترکیبی دارد
phantom section خط نقطهای که جهت رسم تصاویر نامرئی کشیده میشود
hauls همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند
hauling همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند
hauled همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند
haul همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند
stillage چارچوب یاچارپایهای که چیزیرا روی ان می گذارندتاابش کشیده شود
jinrikisha درشکه ژاپنی که توسط حمال کشیده میشود ریکشا
jinriki درشکه ژاپنی که توسط حمال کشیده میشود ریکشا
perspective grid خطوط شبکه مختصاتی که روی عکس هوایی کشیده می شوند
extend وادار کردن اسب به چهارنعل رفتن باپاهای کشیده و بلند
extending وادار کردن اسب به چهارنعل رفتن باپاهای کشیده و بلند
i thanked him for his trouble برای زحمتی که کشیده بود ازاو سپاس گزاری کردم
extends وادار کردن اسب به چهارنعل رفتن باپاهای کشیده و بلند
dragrope طنابی که بوسیله ان چیزی رامیکشند یا اینکه روی زمین کشیده میشود
shoot the duck حرکت جلو و عقب نشینی روی یک پا و پای دیگر کشیده بجلو
sliver فتیله نخ [الیاف کشیده شده و موازی که هنوز تاب داده نشده اند.]
autoscore در پردازش کلمه دستورالعملی است که باعث میشود تا زیر متن خط کشیده شود
paleozoic وابسته به عهدی از زمین شناسی که از اغازدوره کامبریان تا اوایل دوره پرمیان طول کشیده
y scale در عکس هوایی مایل مقیاسی خطی است که موازی با خط محوراصلی عرضها کشیده میشود
to walk the chalk بوسیله درست راه رفتن ازمیان خطهای گچ کشیده هوشیاری خود را ثابت کردن
pulmonory سل سینه
petto سینه
thoraxes سینه
thorax سینه
thoraces سینه
white steaming light سینه
mandrel or dril سینه
end on سینه به سینه
forecastle سینه
ball flower گل سینه
chest to chest سینه به سینه
bosom سینه
hearts سینه
busts سینه
bows سینه
busting سینه
busted سینه
breast سینه
bowed سینه
bust سینه
bowing سینه
heart سینه
breasts سینه
bow سینه
bosoms سینه
point designation شبکه بندی مخصوصی که برای تعیین نقاط نسبت به هم روی عکس هوایی کشیده میشود
lubber's line نشانگر سینه
he beat his breast او به سینه خودزد
head rope طناب سینه
heart ache سینه سوزی
targeted سینه حریف
heart burninig سینه سوز
targeting سینه حریف
targetting سینه حریف
targetted سینه حریف
line of attack سینه شمشیرباز
targets سینه حریف
bow سینه کشتی
kist قفسه سینه
faces سینه کار
forward turret توپ سینه
dead ahead درست سینه
crawlingly سینه مال
corslet سینه بند
corslet زره سینه
corselet زره سینه
with folded arms دست به سینه
compass plane رنده سینه
commission pennant پرچم سینه
target سینه حریف
decolletage سر و سینه راباز
gasoem قفسه سینه
forward spring اسپرینگ سینه
foresail بادبان سینه
brooch سنجاق سینه
brooches سنجاق سینه
peripeneumony سینه پهلو
crawl سینه خیز
crawled سینه خیز
crawls سینه خیز
chest trap استوپ سینه
bosom پیش سینه
sputum خلط سینه
bustiest خوش سر و سینه
busty خوش سر و سینه
chesty سپر سینه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com