English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 82 (6 milliseconds)
English Persian
To come out of oness shell. از جلد ( لاک ) خود در آمدن
Other Matches
get off <idiom> پایین آمدن یا بیرون آمدن از (اتوبوس ،قطار)
The climate of Europe desnt suit me. حال آمدن ( بهوش آمدن )
To be overpowered. از پا در آمدن
To stretch . to be elastic . کش آمدن
lapse به سر آمدن
to shoot one's mouth off <idiom> لاف آمدن
to go wrong بد از آب در آمدن [داستانی]
to be valid به شمار آمدن
to turn out badly بد از آب در آمدن [داستانی]
To back down . کوتاه آمدن
To overpower. To overcome . To vanquish. To win. غالب آمدن
to come to a boil به جوش آمدن
up <adv.> به بالا [آمدن]
to water [of eyes] اشک آمدن
to get back on one's feet به حال آمدن
To come into existence . بوجود آمدن
come on strong <idiom> فائق آمدن
show-off <idiom> قپی آمدن
to proceed پیش آمدن
To be on (come to )the booil. جوش آمدن
to come to <idiom> به هوش آمدن [پس از غش یا بیهوشی]
to unfold از آب در آمدن [اصطلاح مجازی]
stop out دیر به خانه آمدن [شب]
to come round [around] <idiom> به هوش آمدن [پس از غش یا بیهوشی]
to come to oneself <idiom> به هوش آمدن [پس از غش یا بیهوشی]
to become conscious به هوش آمدن [پس از غش یا بیهوشی]
to come dressed in your wedding finery با لباس عروسی آمدن
to rain cats and dogs سنگ ازآسمان آمدن
get over something <idiom> فائق آمدن برمشکلات
call for someone <idiom> آمدن وبردن کسی
born with a silver spoon in one's mouth <idiom> باثروت به دنیا آمدن
bite the bullet <idiom> فائق آمدن بر مشکلات
To lodge a complaint . درمقام شکایت بر آمدن
precede پیش از چیزی آمدن
To get the better of someone . To defeat someone . بر کسی غالب آمدن
To stop being adamant (unyielding). از خر شیطان پائین آمدن
To stop being intransigent. از خر شیطان پایین آمدن
precedes پیش از چیزی آمدن
With the onset of summer. .با آمدن (فرارسیدن )تابستان
resurfaces دوباره به سطح آمدن
resurfaced دوباره به سطح آمدن
resurface دوباره به سطح آمدن
belly flops با شکم فرود آمدن
belly flop با شکم فرود آمدن
run over <idiom> فائق آمدن برچیزی
sweep off one's feet <idiom> بر احساسات فائق آمدن
to look well تندرست به نظر آمدن
to near something نزدیک آمدن به چیزی
to approach something نزدیک آمدن به چیزی
To be punctual . To be on time . سر وقت آمدن ( بودن )
to dislike somebody [something] بدش آمدن از کسی [چیزی]
to go towards [British E] / toward [American E] somebody نزدیک آمدن به کسی [چیزی]
to go up to somebody [something] نزدیک آمدن به کسی [چیزی]
to approach somebody [something] نزدیک آمدن به کسی [چیزی]
To be born with a silver spoon in ones mouth . درناز ونعمت بدنیا آمدن
dime a dozen <idiom> آسان بدست آمدن ،عادی
to come straight to the point <idiom> مستقیما [رک ] به نکته اصلی آمدن
To switch on the old charm. To act coquettishly . To be coy قر و غمزه آمدن [دلربائی کردن]
to hatch out [egg] بیرون آمدن جوجه [از تخم]
to be into somebody [something] <idiom> از کسی [چیزی] خوششان آمدن
to come around [American E] [دوباره] به هوش آمدن [پزشکی]
to come round [British E] [دوباره] به هوش آمدن [پزشکی]
to keep ones he above water از زیر بدهی بیرون آمدن
to recover consciousness [دوباره] به هوش آمدن [پزشکی]
to regain consciousness [دوباره] به هوش آمدن [پزشکی]
To make eyes. چشم و ابرو آمدن (نازو غمزه ).
To have design on someone . To malign someone . برای کسی مایه آمدن ( گرفتن )
To climb down. پایین آمدن ( از کوه ،نردبان وغیره )
Out of frying pan into the fire. <proverb> از ماهیتابه در آمدن وبه آتش در افتادن .
To dismount from a horse(bicycle). از اسب ( دوچرخه وغیره ) پایین آمدن
waltz off with <idiom> فائق آمدن ،براحتی برنده شدن
to look at نگاه کردن به [نگریستن به] [به نظر آمدن]
to look like a million dollars [bucks] [American E] <idiom> واقعا محشر به نظر آمدن [اصطلاح روزمره]
His coming here was quite accidental. آمدن اوبه اینجا کاملا" اتفاقی بود
de minimis exception به خاطر جزئی بودن استثنا به حساب آمدن
to look [feel] like a million dollars بسیار زیبا [به نظر آمدن] بودن [اصطلاح روزمره]
tide (someone) over <idiom> کمک به کسی برای فائق آمدن برشرایط مشکل
To alight from a bus(tarin,car). پایین آمدن (پیاده شدن از اتوبوس .قطار و اتو مبیل )
warp tension کشش نخ های تار [میزان کشیدگی نخ های چله در دار که یکنواختی آن در بوجود آمدن فرشی یکنواخت و صاف امری ضروری است.]
warp patterning طراحی با تار [گاه با استفاده از تارهای رنگی و یا تارهای با ظرافت متفاوت از تار جهت بوجود آمدن جلوه های متفاوت در فرش استفاده می شود.]
over dyeing [رنگرزی الیاف رنگ شده با دو رنگ متفاوت جهت به دست آمدن رنگ سوم. بطور مثال رنگرزی الیاف آبی با رنگینه زرد جهت سبز شدن الیاف.]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com