Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (11 milliseconds)
English	Persian
he must needs go	از رفتن ناگزیر است
Other Matches
indispensable	ناگزیر
ineludible	ناگزیر
avoidless	ناگزیر
incumbent	ناگزیر
incumbents	ناگزیر
perforce	ناگزیر
necessitated	ناگزیر ساختن
needful	نیازمند ناگزیر
needs	ناگزیر نیازها
sine qua non	امر ناگزیر
he was put to flight	ناگزیر شد که بگریزد
helpless	فرومانده ناگزیر
necessitating	ناگزیر ساختن
necessitates	ناگزیر ساختن
necessitate	ناگزیر ساختن
Hobson's choice	انتخاب از روی ناچاری ناگزیر
interpleader	محاکمهای که بموجب ان دوکس ناگزیر میشونداز اینکه ....خاتمه دهند
pussyfoot	دزدکی راه رفتن اهسته ودزدکی کاری کردن طفره رفتن
goose step	رژه رفتن بدون زانو خم کردن قدم اهسته رفتن
you have no option but to go	چارهای جز رفتن ندارید کاری جز رفتن نمیتوانیدبکنید
have	مالک بودن ناگزیر بودن
having	مالک بودن ناگزیر بودن
mouch	راه رفتن دولادولاراه رفتن
trotted	یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trot	یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotting	یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trots	یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
parading	سان رفتن رژه رفتن محل سان
parades	سان رفتن رژه رفتن محل سان
paraded	سان رفتن رژه رفتن محل سان
parade	سان رفتن رژه رفتن محل سان
snook	کش رفتن
hedges	در رفتن
to hang back	پس رفتن
admitting	رفتن
retrograde	پس رفتن
crawl	رفتن
putter	ور رفتن
puttered	ور رفتن
puttering	ور رفتن
putters	ور رفتن
filching	کش رفتن
filches	کش رفتن
snipping	کش رفتن
departures	رفتن
snip	کش رفتن
snipped	کش رفتن
swiped	کش رفتن
retires	پس رفتن
retire	پس رفتن
to pair off	رفتن
shrink	اب رفتن
abstract	کش رفتن
abstracting	کش رفتن
shrinking	اب رفتن
abstracts	کش رفتن
shrinks	اب رفتن
hedged	در رفتن
to make ones getaway	در رفتن
going	رفتن
hedge	در رفتن
departure	رفتن
twiddled	ور رفتن
regressed	پس رفتن
regress	پس رفتن
admits	رفتن
admit	رفتن
to foot it	رفتن
swipe	کش رفتن
swiping	کش رفتن
go	رفتن
to go back ward	پس رفتن
regresses	پس رفتن
regressing	پس رفتن
sink	ته رفتن
twiddles	ور رفتن
twiddling	ور رفتن
to get over	رفتن از
to get one's monkey up	از جا در رفتن
twiddle	ور رفتن
to get away	رفتن
meddles	ور رفتن
meddled	ور رفتن
meddle	ور رفتن
sinks	ته رفتن
to fly off	در رفتن
to flow over	سر رفتن
retracted	تو رفتن
retract	تو رفتن
to do a guy	در رفتن
to d.deep in to	فر رفتن در
to go to mess	رفتن
to go to the bottom	ته رفتن
to boil over	سر رفتن
gang	رفتن
gangs	رفتن
filch	کش رفتن
retracting	تو رفتن
retracts	تو رفتن
to do out of	کش رفتن
goes	رفتن
to go backward	پس رفتن
to go bang	در رفتن
to fall short	کم رفتن
to fall away	پس رفتن
to fall away	رفتن
filched	کش رفتن
jauk	ور رفتن
receded	پس رفتن
recedes	پس رفتن
receding	پس رفتن
mog	رفتن
nim	کش رفتن
short-changing	کش رفتن
hang around	ور رفتن
short-changes	کش رفتن
crawls	رفتن
fall into a rage	از جا در رفتن
short-changed	کش رفتن
to peter out	پس رفتن
snitching	کش رفتن
to break loose	در رفتن
break loose	در رفتن
pilfer	کش رفتن
make off	در رفتن
pilfered	کش رفتن
bleneh	پس رفتن
pilfering	کش رفتن
pilfers	کش رفتن
snitch	کش رفتن
betake	رفتن
snitched	کش رفتن
to whisk away or off	رفتن
snitches	کش رفتن
to take to ones heels	در رفتن
recede	پس رفتن
glom on to	کش رفتن
to skirt along the coast	رفتن
fribble	ور رفتن
niggles	ور رفتن
niggle	ور رفتن
niggled	ور رفتن
to run off	در رفتن
pullback	پس رفتن
go off	در رفتن
go over	به ان سو رفتن
To go	رفتن
short-change	کش رفتن
crawled	رفتن
to sleep fast	رفتن
to go on	پیش رفتن
Mt	بالا رفتن
doffed	طفره رفتن
doffing	طفره رفتن
doffs	طفره رفتن
Mts	بالا رفتن
to go off	بخواب رفتن
to go off	بیرون رفتن
to go forward	پیش رفتن
outraging	ازجا در رفتن
nightclubs	کاباره رفتن
doff	طفره رفتن
waded	بسختی رفتن
escalates	از دست رفتن
aspire	بالا رفتن
aspired	بالا رفتن
wade	بسختی رفتن
aspires	بالا رفتن
to go a hunting	شکار رفتن
slid	بتدریج رفتن
nightclub	کاباره رفتن
aspiring	بالا رفتن
goof	ازکارطفره رفتن
outraged	ازجا در رفتن
consume	تحلیل رفتن
goofed	ازکارطفره رفتن
escalating	از دست رفتن
goofing	ازکارطفره رفتن
goofs	ازکارطفره رفتن
slid	اهسته رفتن
nosedive	شیرجه رفتن
nosedives	شیرجه رفتن
taxiing	باتاکسی رفتن
nosedived	شیرجه رفتن
outrages	ازجا در رفتن
traipsing	راه رفتن
outrage	ازجا در رفتن
traipse	راه رفتن
to go forth	پیش رفتن
traipsed	راه رفتن
to go down	پایین رفتن
to go	با دسته رفتن
traipses	راه رفتن
to give way	پس رفتن فرورفتن
consumes	تحلیل رفتن
consumed	تحلیل رفتن
to plunge he first	شیرجه رفتن
to roll by	اسان رفتن
teeters	پس وپیش رفتن
to go to the front	بجبهه رفتن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com