English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 109 (6 milliseconds)
English Persian
to be incapable از عهده بر نیامدن
Other Matches
misbecome نیامدن به
undertakes عهده دار شدن بر عهده گرفتن متعهد شدن
undertaken عهده دار شدن بر عهده گرفتن متعهد شدن
undertake عهده دار شدن بر عهده گرفتن متعهد شدن
misbeseem نیامدن به نبودن برای
go for nothing هیچ به حساب نیامدن
not my cup of tea <idiom> به مذاق کسی خوش نیامدن
to dislike somebody [something] خوشش نیامدن از کسی [چیزی]
to be [look] somewhat [the] worse for wear [person, thing] خوب و مناسب به نظر نیامدن کسی
undertaking عهده
responsibilities عهده
on عهده
responsibility عهده
afforded از عهده برامدن
affording از عهده برامدن
affords از عهده برامدن
cope از عهده برامدن
coped از عهده برامدن
copes از عهده برامدن
copings از عهده برامدن
take over به عهده گرفتن
take out از عهده برامدن
incumbency عهده داری
undertaking به عهده گرفتن
charged عهده دار
afford از عهده برآمدن
responsible عهده دار
entrusted عهده دار
charges عهده دارکردن
charges عهده داری
charge عهده داری
acquit از عهده برآمدن
charge عهده دارکردن
guarantee عهده دار شدن
I am not up to it . It is beyond my control. I cannot cope . از عهده من خارج است
draws کشیده شدن عهده
at owner's risks ریسک به عهده مالک
guaranteed عهده دار شدن
guarantees عهده دار شدن
sponsorship عهده گیری اعانت
drawn on کشیده شدن عهده
charge some one with به عهده کسی گذاشتن
drawen on the national bank عهده بانک ملی
draw کشیده شدن عهده
stand عهده دارشدن موقعیت
be up to به عهده کسی بودن
assumes عهده دار شدن
assume عهده دار شدن
take the chair ریاست انجمنی را بر عهده داشتن
answering جواب دادن از عهده برامدن
answers جواب دادن از عهده برامدن
duties on buyer's account حقوق گمرکی به عهده خریداراست
emprise تقریر عهده دار شدن
hold the fort <idiom> از عهده کاری شاق برآمدن
answered جواب دادن از عهده برامدن
draw on عهده کسی برات کشیدن
carrier's risk خطرات به عهده حمل کننده
caveat subscriptor مسئولیت به عهده عضو میباشد
carrige forward کرایه به عهده گیرنده کالا
answer جواب دادن از عهده برامدن
the burden of proof rests of claimant بار اثبات بر عهده شاکی است
owner's risk خطر یاخطرات به عهده صاحب کالا
see one's way clear to do something <idiom> احساس از عهده کاری برآمدن را داشتن
(in) charge of something <idiom> مسئولیت کار یاکسانی را به عهده داشتن
carry the ball <idiom> قسمت مهم وسخت را به عهده داشتن
monopolylogue نمایشی که در ان یک تن عهده دارچند بخش است
the burden of proof rests with اثبات ادعا بر عهده مدعی است
to bear any customs duties هر گونه عوارض گمرکی را به عهده گرفتن
To assume office . عهده دار مقامی ( سمتی ) شدن
acquits از عهده برامدن انجام وفیفه کردن
acquitting از عهده برامدن انجام وفیفه کردن
carrier's risk ریسک به عهده شرکت حمل ونقل
cashier's check چکی که بانک عهده خود بکشد
He wI'll give a good account of himself. خوب از عهده اینکار برخواهد آمد
bisque امتیاز تعادلی که زمان استفاده از ان به عهده بازیگراست
to bear all customs duties and taxes تمام عوارض گمرکی و مالیات را به عهده گرفتن
I shall personally undertake tht you make a profit. من شخصا" به عهده می گیرم که شما سود ببرید
tenantable repair تعمیراتی که بر عهده مستاجراست تعمیرات جزیی عین مستاجره
He undertook the primiership at the age of eighty. درهشتاد سالگی عهده دار سمت نخست وزیری شد
primary کانالی که ارسسال داده را بین دو وسیله بر عهده دارد
tackling از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
tackled از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
tackles از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
parlementaire کسی که بین طرفین متحاربین مبادله پیام را به عهده دارد
tackle از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
hanging committee انجمنی که عهده دارچسباندن یا اویختن عکس هایی درنمایش باشند
profit centre قسمتی از سازمان که مسئولیت محاسبه هزینه هاو درامدها را به عهده دارد
device برنامه یا تابعی که مدیریت وسیله ورودی / خروجی یا جانبی را بر عهده دارد
devices برنامه یا تابعی که مدیریت وسیله ورودی / خروجی یا جانبی را بر عهده دارد
at owner's risk معامله با قید این که هر گونه خسارت به عهده صاحب جنس باشد
answering machines نرم افزار کاربردی روی یک کامپیوتر شخصی که مودمی را که در ارسال صوت را بر عهده دارد کنترل میکند
answering machine نرم افزار کاربردی روی یک کامپیوتر شخصی که مودمی را که در ارسال صوت را بر عهده دارد کنترل میکند
place utility استفاده فیزیکی یا وضعی حالتی که موسسه تولیدی جهت بالا بردن سود خودحمل و نقل محصولش را نیزبر عهده بگیرد
lu LU و LU کنترل بخشها را به عهده دارند. LU ارتباط بین وسایل و LU را تامین میکند و پروتکل peer-to-peer است
undertakes متعهد شدن عهده دار شدن
undertake متعهد شدن عهده دار شدن
undertaken متعهد شدن عهده دار شدن
service شرکتی که سرویس خاص مانند خارج کردن فایلهای DTP به مجموعههای تایپ , تبدیل فایلها یا ایجاد اسلاید از فایلهای گرافیکی را بر عهده دارد
serviced شرکتی که سرویس خاص مانند خارج کردن فایلهای DTP به مجموعههای تایپ , تبدیل فایلها یا ایجاد اسلاید از فایلهای گرافیکی را بر عهده دارد
dedicated کامپیوتری در شبکه که به چاپگر متصل است و وفیفه مدیریت کارهای چاپ و صنعت چاپ کاربران در شبکه را بر عهده دارد
close corporation شرکتی با صاحبان سهام محدود که معمولا" همین صاحبان سهام نیز مدیریت وسایر امور شرکت را بر عهده دارند
paging فرمولی که مدیریت حافظه حافظه به صفحات اختصاص میدهد. و نیز انتقال بین حافظه پشتیبان و حافظه اصلی به روش کار را بر عهده دارد
paged address مدار منطقی الکترونیک که ترجمه بین آدرس منطقی مربوطه به صفحه کاغذ و آدرس واقعی فیزیکی که مراجعه شده است را بر عهده دارد
declaration of trust افهارنامه تکلیف به قبض افهارنامهای که ناقل به منتقل الیه یا مصالح به متصالح میدهد و در ان به او تکلیف میکند که اداره مورد انتقال یا مال الصلح رابه عهده بگیرد و ان را قبض کند
c & f قیمت کالا وهزینه حمل ان بدون بیمه دریایی و تولید کننده پس ازتسلیم کالا به شرکت کشتیرانی و پرداخت هزینه حمل از خودسلب مسئولیت میکند و حق بیمه تا مقصد به عهده خریدار است
mixed capitalism نظام اقتصادی که در ان بیشتروسایل و ابزار تولید درمالکیت خصوصی قرار داشته و بازار چگونگی تعیین قیمت و تولید را به عهده دارد ولی با وجود این دولت نیز ازطریق سیاستهای پولی مالی و قوانین مختلف درفعالیتهای اقتصادی تاثیرمیگذارد
charges عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
charge عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com