English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 210 (27 milliseconds)
English Persian
To take advantage of an opportunity. از فرصت استفاده کردن
Search result with all words
exploit از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
exploiting از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
exploits از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
seize اشغال هدف از فرصت استفاده کردن دستگیر کردن
seized اشغال هدف از فرصت استفاده کردن دستگیر کردن
seizes اشغال هدف از فرصت استفاده کردن دستگیر کردن
steal از فرصت استفاده کردن توپزن برای کسب امتیاز
steals از فرصت استفاده کردن توپزن برای کسب امتیاز
to play one's card well از فرصت خود استفاده کامل کردن
Other Matches
to take time by the forelock فرصت راغنیمت شمردن فرصت
make time فرصت کردن
quarantining در موارد ذیل درCL مورد استفاده است زن بیوه پنجاه روز از مرگ شوهر فرصت دارد که بادریافت جهیزیه و حق الارث خود از منزل خارج شود مدت قرنطینه کشتیهایی که ازکشورهای الوده به بیماریهای واگیر می ایندپنجاه perch از زمین
quarantines در موارد ذیل درCL مورد استفاده است زن بیوه پنجاه روز از مرگ شوهر فرصت دارد که بادریافت جهیزیه و حق الارث خود از منزل خارج شود مدت قرنطینه کشتیهایی که ازکشورهای الوده به بیماریهای واگیر می ایندپنجاه perch از زمین
quarantine در موارد ذیل درCL مورد استفاده است زن بیوه پنجاه روز از مرگ شوهر فرصت دارد که بادریافت جهیزیه و حق الارث خود از منزل خارج شود مدت قرنطینه کشتیهایی که ازکشورهای الوده به بیماریهای واگیر می ایندپنجاه perch از زمین
quarantined در موارد ذیل درCL مورد استفاده است زن بیوه پنجاه روز از مرگ شوهر فرصت دارد که بادریافت جهیزیه و حق الارث خود از منزل خارج شود مدت قرنطینه کشتیهایی که ازکشورهای الوده به بیماریهای واگیر می ایندپنجاه perch از زمین
gain opportunity اغتنام فرصت کردن
deliberate breaching پاک کردن با فرصت میدان مین
defect skipping روش مشخص کردن و برچسب گداری شیارهای حساس مغناطیسی در حال ساخت تا استفاده نشوند. اشاره به شیار بعدی مناسبی که قابل استفاده است
winds سمت وزش باد فرصت دادن به اسب برای تازه کردن نفس
wind سمت وزش باد فرصت دادن به اسب برای تازه کردن نفس
solenoid sweep پاک کردن مین با استفاده ازقدرت سیم پیچی مغناطیسی مین روبی با استفاده ازسلونوئید
collective goods کالاهای قابل استفاده جمعی کالاهای عمومی که استفاده یک فرد ازانها موجب محرومیت دیگران از استفاده ان کالاها نمیشود
reed شانه [وسیله ای که جهت کوبیدن و محکم کردن نخ پود در چله استفاده می شود و بیشتر در دارهای مکانیکی مورد استفاده قرار می گیرد. اندازه اینگونه شانه به پهنای عرض بافت است.]
usages استعمال استفاده مورد استفاده بودن استعمال کردن
usage استعمال استفاده مورد استفاده بودن استعمال کردن
spoliation تحریف یا اخفا یا معدوم کردن یا سوء استفاده کردن از سند
junk پاک کردن یا حذف کردن از فایل ذخیره سازی که دیگر استفاده نمیشود
jobs کار مزدی کردن یک جا خریدن و به خرده فروش فروختن استفاده نامشروع کردن از
job کار مزدی کردن یک جا خریدن و به خرده فروش فروختن استفاده نامشروع کردن از
cable weft پود ضخیم [بعد از کامل شدن یک ردیف گره جهت محکم کردن آنها در اکثر فرش ها از یک پود نازک و سپس یک پود کلفت استفاده می شود در برخی مناطق نیز از دو پود نازک و یک پود کلفت بصورت یک در میان استفاده میکنند]
fanning 1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
fans 1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
fan 1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
fanned 1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
impose تحمیل کردن اعمال نفوذ یا سوء استفاده کردن
imposes تحمیل کردن اعمال نفوذ یا سوء استفاده کردن
charring فرصت
opportunities فرصت
deliberate attack تک با فرصت
chare فرصت
occasion فرصت
breather فرصت
occasions فرصت
occasioning فرصت
spaces فرصت
timed فرصت
deliberating با فرصت
occasioned فرصت
times فرصت
oportunity فرصت
chars فرصت
seasoned فرصت
deliberated با فرصت
deliberate با فرصت
char فرصت
seasons فرصت
deliberations فرصت
breathers فرصت
at one's leisure سر فرصت
deliberation فرصت
time فرصت
season فرصت
space فرصت
deliberates با فرصت
opportunity فرصت
dead time زمان بدون استفاده زمانی که در ان ازراندمان دستگاه استفاده نمیشود
dead freight کرایه قسمتی از کشتی که به صرفنظر از استفاده یا عدم استفاده باید پرداخت شود
operate از حسابی استفاده کردن بهره برداری کردن
operated از حسابی استفاده کردن بهره برداری کردن
operates از حسابی استفاده کردن بهره برداری کردن
vertical نرم افزار کاربردی که برای استفاده خاص طراحی شده است و نه استفاده عمومی
capacity استفاده از زمان یا فضایی که کاملاگ استفاده نشده است
freed آماده استفاده یا آنچه هنوز استفاده نشده است .
idlest که استفاده نمیشود ولی آماده است برای استفاده
frees آماده استفاده یا آنچه هنوز استفاده نشده است .
free آماده استفاده یا آنچه هنوز استفاده نشده است .
idle که استفاده نمیشود ولی آماده است برای استفاده
idled که استفاده نمیشود ولی آماده است برای استفاده
idles که استفاده نمیشود ولی آماده است برای استفاده
capacities استفاده از زمان یا فضایی که کاملاگ استفاده نشده است
freeing آماده استفاده یا آنچه هنوز استفاده نشده است .
tidewaiter درانتظار فرصت
tidewaiter مترصد فرصت
time فرصت مجال
time فرصت موقع
breathing gap فرصت سر خاراندن
timed فرصت موقع
times فرصت مجال
timed فرصت مجال
times فرصت موقع
occasions فرصت مناسب
betimes در اولین فرصت
deliberate defense پدافند با فرصت
occasioning فرصت مناسب
opportunity cost هزینه فرصت
to wait one's leisure پی فرصت گشتن
chance فرصت بل گرفتن
chance فرصت مجال
opportunism فرصت طلبی
market opportunity فرصت بازار
occasioned فرصت مناسب
deliberate breaching نفوذ با فرصت
leisure فرصت مجال
get a break <idiom> فرصت داشتن
last-ditch آخرین فرصت
head start فرصت برتری
head starts فرصت برتری
foot in the door <idiom> گشایش یا فرصت
vantage تفوق فرصت
chanced فرصت مجال
occasion فرصت مناسب
chances فرصت بل گرفتن
chancing فرصت بل گرفتن
opportunist فرصت طلب
chancing فرصت مجال
at leisure فرصت دار
chanced فرصت بل گرفتن
chances فرصت مجال
bitmap معرفی رویدادها یا استفاده از آرایه تک بیتی به عنوان تصویر یا شکل یا جدول وسایل استفاده شده و...
fourth generation computers فناوری کامپیوتر با استفاده از مدارهای CSI که قبلا توسعه یافته اند و هنوز هم استفاده می شوند
composite demand تقاضا برای کالا در موارد استفاده متفاوت مانند استفاده از گازوئیل درمصارف خانگی و مصارف صنعتی
quad چهار بیت که توسط مودم برای افزایش نرخ ارسال هنگام استفاده از RAM استفاده می شوند
quads چهار بیت که توسط مودم برای افزایش نرخ ارسال هنگام استفاده از RAM استفاده می شوند
on the first occasion در نخستین وهله یا فرصت
at your earliest convenience در اولین فرصت مناسب
deadline سررسید اخرین فرصت
lurk درانتظار فرصت بودن
lurked درانتظار فرصت بودن
deadlines سررسید اخرین فرصت
I'm up to my ears <idiom> فرصت سر خاراندن ندارم
Go while the going is good . تا فرصت با قی است برو
to cathan an opportunity فرصت راغنیمت شمردن
miss out on <idiom> ازدست دادن فرصت
miss the boat <idiom> ازدست دادن فرصت
watch one's time مراقب فرصت بودن
opportunity to invest فرصت سرمایه گذاری
he seized upon the chance فرصت راغنیمت شمرد
lurking درانتظار فرصت بودن
to miss the buy فرصت را ازدست دادن
lurks درانتظار فرصت بودن
i had a quiet read فرصت پیدا کردم
To seize an opportunity . فرصت را غنیمت شمردن
deliberate crossing عبور با فرصت از رودخانه
gain opportunity فرصت را مغتنم شمردن
snapat the chance فرصت را در اغوش بگیر
to seize the opportunity فرصت را غنیمت شمردن
bands شبکه محلهای که از سیگنالهای تقسیم شده و ارسالی روی کابل coaxiad با استفاده از پروتکل CSMA / CD استفاده میکند
band شبکه محلهای که از سیگنالهای تقسیم شده و ارسالی روی کابل coaxiad با استفاده از پروتکل CSMA / CD استفاده میکند
ill treat سوء استفاده کردن ضایع کردن
ieee که فقط داده و سیگنالهای تصدیق استفاده می شوند و در آزمایشگاهها برای اتصال کامپیوتر به قط عات اندازه گیری استفاده میشود
shareware نرم افزاری که آماده استفاده است ولی وقتی که توسط کاربر استفاده شود باید به نویسنده آن مبلغی بپردازد.
utilising استفاده کردن از
put-upon استفاده کردن از
put upon استفاده کردن از
utilised استفاده کردن از
to make much of استفاده کردن از
to trade on سو استفاده کردن از
employs استفاده کردن
employing استفاده کردن
utilizing استفاده کردن از
to make use of استفاده کردن از
utilizes استفاده کردن از
employ استفاده کردن
to take a of استفاده کردن از
utilize استفاده کردن از
employed استفاده کردن
to play upon سو استفاده کردن از
utilises استفاده کردن از
to a. one self of استفاده کردن از
It I get the time . If I could spare sometime. If I round to it. اگر رسیدم( فرصت پیدا شد )
To make ( find , get ) an opportunity . فرصت ( فرصتی ) بدست آوردن
to wait for a favorable opportunity منتظر یک فرصت مطلوب بودن
Do not let this opportunity slip.Do not lose ( pass up ) this opportunity . این فرصت را از دست ندهید
lose ground فرصت خود را ازدست دادن
temporizer فرصت طلب ومسامحه کار
shots فرصت ضربت توپ بازی
bide one's time <idiom> صبورانه منتظر فرصت بودن
He is an opportunist. آدم فرصت طلبی است
To seize the opportunity . To take time by the forelock . He is an opportunist. فرصت را غنیمن ( مغتنم ) شمردن
opportunity cost هزینه فرصت از دست رفته
extra- کسب امتیاز در هر فرصت بادویدن
deliberate breaching نفوذ با فرصت در میدان مین
underdog فرصت برد به حریف ندادن
underdogs فرصت برد به حریف ندادن
shot فرصت ضربت توپ بازی
extras کسب امتیاز در هر فرصت بادویدن
extra کسب امتیاز در هر فرصت بادویدن
duplexes دو سیستم کامپیوتر مشخص که در یک برنامه online استفاده می شوند و یکی برای پشتیبانی دیگری در صورت بروز خرابی استفاده میشود
exerciser وسیلهای که به استفاده کننده امکان میدهد تا با استفاده از وسائل دستی برنامه ها واتصالات سخت افزاری راایجاد نموده و اصلاح نماید
joint tenants در CLچند تن را گویند که مشترکا"از عین مستاجره استفاده کندبا این قید که هر یک پس ازمرگ دیگری یا دیگران حق استفاده انحصاری داشته باشد
duplex دو سیستم کامپیوتر مشخص که در یک برنامه online استفاده می شوند و یکی برای پشتیبانی دیگری در صورت بروز خرابی استفاده میشود
common use مورد استفاده عمومی استفاده مشترک
use مصرف استفاده کردن
to seize the opportunity ازموقع استفاده کردن
to work out منتهای استفاده را کردن از
strains سوء استفاده کردن از
solarize استفاده کردن از نورافتاب
with open arms <idiom> با گرمی استفاده کردن
reuse دوباره استفاده کردن
misuses سوء استفاده کردن از
take advantage سوء استفاده کردن از
impose upon سوء استفاده کردن از
do up اماده استفاده کردن
trade on سوء استفاده کردن از
to profit by the accasion از موقع استفاده کردن
misused سوء استفاده کردن از
use up <idiom> استفاده کامل کردن
misusing سوء استفاده کردن از
misuse سوء استفاده کردن از
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com