Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 161 (8 milliseconds)
English
Persian
Make three copies of each film.
از هر فیلم سه تا کپی بکنید.
Other Matches
suit yourself
هر چه دلتان میخواهد بکنید من چه میدانم چه بکنید
cassette
کاست فیلم عکاسی جعبه حاوی فیلم
cassettes
کاست فیلم عکاسی جعبه حاوی فیلم
pancromic
فیلم چند رنگه فیلم چندحالته
reeled
قرقره فیلم حلقه فیلم
reels
قرقره فیلم حلقه فیلم
reel
قرقره فیلم حلقه فیلم
reeling
قرقره فیلم حلقه فیلم
do as you please
بکنید
do me this kindness
بکنید
do that first
ان کار را اول بکنید
do as you please
هر چه دلتان می خواهد بکنید
g. ma a favor
التفاتی درحق من بکنید
What do you want to do with it?
با این چه می خواهید بکنید؟
filmstrip
نوار فیلم اسلایدهای بشکل نوار فیلم
do the necessary
انچه باید کرد بکنید
please do me a service
خواهشمندم یک همراهی بامن بکنید
Limit your expenditures to what is essential .
مخارجتان رافقط صرف ضروریات بکنید
Pay attention to the house rules
[hazard statements]
.
توجه بکنید به قواعد جایگاه
[اظهارات خطر]
.
pleaseŠturn over
بیزحمت ورق بزنیدیابازگشت به صفحه پشت بکنید
You have to listen to me.
شما باید به من گوش بکنید
[ببینید چی می خواهم بگویم]
.
A problem is a chance for you to do your best.
مشکل فرصتی است برای شما تا نهایت تلاشتان را بکنید.
You have to watch your diet more
[carefully]
and get more exercise.
شما باید بیشتر به تغذیه خود توجه و بیشتر ورزش بکنید.
filmed
فیلم
load
فیلم
loads
فیلم
film
فیلم
film leader
فیلم
You need to take care to differentiate between facts and opinions
[ differentiate facts from opinions]
.
شماها باید به فرق بین حقایق و نظرات توجه بکنید
[حقایق را از نظرات تشخیص بدهید]
.
film developer
سازنده فیلم
negative film
فیلم منفی
phonofilm
فیلم صدادار
phonofilm
فیلم سخنگو
advertising spot
فیلم تبلیغاتی
acetate film
فیلم استاتی
positive film
فیلم مثبت
picturize
فیلم برداشتن از
talkies
فیلم ناطق
reversal film
فیلم معکوس
telefilm
فیلم تلویزیونی
film recorder
ضباط فیلم
film reader
فیلم خوان
filmstrip
فیلم سینمایی
instruction film
فیلم اموزشی
instruction film
فیلم درسی
peepshows
فیلم شهوانی
peepshow
فیلم شهوانی
x ray film
فیلم رونتگن
film recorder
فیلم نگار
talkie
فیلم ناطق
film strip
نوار فیلم
film-strip
نوار فیلم
film-strips
نوار فیلم
microfilm
ریز فیلم
microfilm
میکرو فیلم
microfilmed
ریز فیلم
microfilmed
میکرو فیلم
microfilming
ریز فیلم
filmier
فیلم مانند
filmiest
فیلم مانند
filmy
فیلم مانند
moving picture
فیلم سینما
microfilming
میکرو فیلم
microfilms
ریز فیلم
cinematograph
اپارات فیلم
filmed
فیلم عکاسی
filmed
فیلم سینما
film
فیلم سینما
film
فیلم عکاسی
as good as a play
<idiom>
مثل فیلم
microfilms
میکرو فیلم
rerun
نمایش مجدد فیلم
scenario
متن فیلم سینمایی
fast-forward
جلو زدن فیلم
technicolour
روش فیلم رنگی
Color films(T. V).
فیلم ( تلویزیون ) رنگی ؟
film advance mode
دکمه رد کردن فیلم
playoffs
نشان دادن فیلم
playoff
نشان دادن فیلم
magnetic thin film
فیلم نازک مغناطیسی
magnetic film memory
حافظه با فیلم مغناطیسی
magnetic film
لایه فیلم مغناطیسی
image format
اندازه فیلم عکاسی
talkie
صنعت فیلم ناطق
talkies
صنعت فیلم ناطق
camera magazine
کاست فیلم دوربین
cinematograph
دوبین فیلم برداری
geneva stop
سیستم نگهدارنده فیلم
filmstrip
فیلم عکاسی 53 میلمتری
false colour
فیلم رنگی مصنوعی
magnetic film storage
ذخیره فیلم مغناطیسی
film badge
برگ شناسایی فیلم
metol
دوای فهور فیلم
dub
فیلم را دوبله کردن
dubbed
فیلم را دوبله کردن
dubs
فیلم را دوبله کردن
newsreels
فیلم اخبار جاری روز
scenario
متن یانمایشنامه فیلم سینمایی
newsreel
فیلم اخبار جاری روز
camera magazine
جعبه محتوی فیلم عکاسی
scenarios
متن یانمایشنامه فیلم سینمایی
sneak previews
نمایش قبلی فیلم بطورخصوصی
sneak preview
نمایش قبلی فیلم بطورخصوصی
film
تاری چشم فیلم برداشتن از
filmed
تاری چشم فیلم برداشتن از
It was a sI'lly boring film (movie).
فیلم لوس وخنکی بود
spaghetti westerns
فیلم کابویی یا وسترن ایتالیایی
spaghetti western
فیلم کابویی یا وسترن ایتالیایی
horse opera
فیلم یا نمایش گاوچرانان امریکایی
exposure adjustment knob
دکمه نمایش تعداد فیلم
magnetic thin film memory
حافظه فیلم نازک مغناطیسی
semidocumentary
فیلم سینمایی نیمه مستند
She portrays a dancer in the film.
او
[زن]
نقش یک رقاص
[زن]
را در فیلم بازی می کند.
scenarios
زمینه یاطرح راهنمای فیلم صامت
scenario
زمینه یاطرح راهنمای فیلم صامت
protection
کپی اضافی از فیلم یا نوار اصلی
Black and white.
سیاه وسفید ( عکس ؟ فیلم وغیره )
smash hit
<idiom>
نمایش ،بازی یا فیلم خیلی موفق
prescore
ضبط صدا یا موسیقی فیلم قبل از فیلمبرداری
rewound
برگرداندن نوار یا فیلم یا شمارنده به محل شروع
What films are they showing at this cinema ( theatra house ) ?
این سینما چه فیلم هائی رانشان می دهد ؟
rewinding
برگرداندن نوار یا فیلم یا شمارنده به محل شروع
rewind
برگرداندن نوار یا فیلم یا شمارنده به محل شروع
lithography
کارگاه تهیه فیلم و زینک کتاب و مجله
documentarian
کسیکه فیلم یا مطالب مستندی را تهیه میکند
It was filmed on location.
صحنه فیلم درمحل واقعی فیلمبرداری شده
rewinds
برگرداندن نوار یا فیلم یا شمارنده به محل شروع
camera-shy
کسی که دوست ندارد از او عکس یا فیلم بگیرند
reprographics
ترسیم ها و فیلم ها و روشهای تولید انبوه مجدد
lenticulate
ذرات ریز وعدسکهای کوچک در فیلم نمودارکردن
unwatchable
[film, TV]
<adj.>
ارزش دیدن نداشته باشد
[فیلم یا تلویزیون]
negative
گزارش منفی نسخه فیلم عکاسی یا شیشه عکس
footage
طول چیزی برحسب فوت مقدار فیلم بفوت
negatives
گزارش منفی نسخه فیلم عکاسی یا شیشه عکس
as dull as a ditch-water
مثل فیلم های تکراری
[خسته کننده و ملال آور]
soft ware
وسایل نرم ابزار دستگاههای کامپیوتر یا چاپ و فیلم برداری
sound frack
محل مخصوص ضبط صوت برروی حاشیه فیلم ناطق
geneva stop
کلیدچرخ دندهای صلیبی شکل که در دستگاه فیلم برداری موجود میباشد
grey scale
سایههای خاکستری برای اندازه گیری دقیق هنگالم فیلم برداری
blips
علامت کوچک روی نوار یا فیلم برای نشان دادن موقعیت
blip
علامت کوچک روی نوار یا فیلم برای نشان دادن موقعیت
blue key
نقطه کمکی ابی برای تنظیم عکس در موقع فاهر کردن فیلم
com
فیلم تولید شده با سیگنالهای کامپیوتری ذخیره اطلاعات خروجی روی میکروفیلم icrofilm
computer output microfilm
فیلم تولید شده با سیگنالهای کامپیوتری تکنولوژی ضبط خروجی کامپیوتر روی میکروفیلم
computer output microfilm recorder
دستگاهی که خروجی کامپیوتررا روی فیلم حساس به نوربه شکل میکروسکوپی ضبط میکند
cellulose acetate
ترموپلاستیکی متشکل ازسلولز و اسیداستیک که درابریشمهای مصنوعی فیلم لاک الکل و غیره بکار میرود
phototypesetter
وسیلهای که میتواند متن با rendution بالا روی کاغذ یا فیلم حساس به نور ایجاد کند
The documentary tries to be truthful to the events.
این فیلم مستند تلاش می کند صادقانه رویدادها را توصیف کند.
photo offset
چاپ افستی که فیلم عکاسی رابرای چاپ بکار برد
microfilm
فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilmed
فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilms
فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilming
فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
The message of the film is that ...
پیام این فیلم این است که ...
ymck
تعریف رنگ بر پایه چهار رنگ که در نرم افزار DTP هنگام ایجاد فیلم رنگی مختلف برای چاپ استفاده میشود
whodunnits
فیلم پلیسی رمان پلیسی
whodunit
فیلم پلیسی رمان پلیسی
whodunits
فیلم پلیسی رمان پلیسی
projection print
روش تهیه نقشه یا عکس بااستفاده از روش بزرگ کردن یا کوچک کردن فیلم یک عکس دیگر چاپ تصویری
photodigital memory
سیستم حافظه کامپیوتری که از لیزر برای نوشتن داده روی فیلم ای که بعدا چندین بار قابل خواندن است ولی نه نوشتن استفاده میکند. WORM نیز گفته میشود. حافظه نوشتن یک بار
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com