Dictiornary-Farsi | از پس کاری برآمدن | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 203 (12 milliseconds)

English	Persian
to be up to the task [to be equal to something] <idiom>	از پس کاری برآمدن


Search result with all words

hold the fort <idiom>	از عهده کاری شاق برآمدن
see one's way clear to do something <idiom>	احساس از عهده کاری برآمدن را داشتن
Other Matches

afford	از عهده برآمدن
acquit	از عهده برآمدن
torches	کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torching	کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
to know the ropes	راههای کاری را بلد بودن لم کاری رادانستن
blow torch	کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torched	کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torch	کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
stringing	خطوط خاتم کاری و منبت کاری
pence for any thing	میل بچیزی یا کاری یااستعدادبرای کاری
glid	تذهیب کاری [در زمینه فرش بوسیله نخ طلا، نقره و یا جواهرات. نوعی از این تذهیب کاری به صوفی بافی معروف است.]
drilling pattern	نمونه مته کاری الگوی مته کاری
plumbery	سرب کاری کارخانه سرب کاری
mosaics	موزاییک کاری معرق معرق کاری
curries	کاری
curry powders	کاری
intent on doing anything	کاری
curry	کاری
hypofunction	کم کاری
impotency	کاری
curry powder	کاری
inaction	بی کاری
electroplating	اب کاری
under employment	کم کاری
active	کاری
plasterwork	گچ کاری
slobbery	تف کاری
currie	کاری
plastering	گچ کاری
feckful	کاری
malfunction	کژ کاری
malfunctioned	کژ کاری
effective	کاری
parget	گچ کاری
malfunctions	کژ کاری
flower piece	گل کاری
impotence	کاری
purview of an occupation	حدود کاری
hammering	چکش کاری
workbenches	محیط کاری
sinfulness	خطا کاری
probationership	ازمایش کاری
relievo	برجسته کاری
frustrating	بدل کاری
repetition of an act	تکرار کاری
scrimshaw	هنرمنبت کاری
scabbing	تیشه کاری
roughening by picking	تیشه کاری
workbench	محیط کاری
rice field	برنج کاری
reshaping	روانه کاری
frustrates	بدل کاری
frustrate	بدل کاری
plating	روکش کاری
afforestation	جنگل کاری
pique	منبت کاری
turnery	تراش کاری
insulation	عایق کاری
trephine	مته کاری
trephination	مته کاری
treacherousness	خیانت کاری
toryism	محافظه کاری
tongue lash	فحش کاری
reservedness	احتیاط کاری
turnery	منبت کاری
ultraism	افراط کاری
work area	ناحیه کاری
brushwork	قلممو کاری
specialization	ویژه کاری
you are welcome	کاری نکردم
workspace	فضای کاری
working storage	انباره کاری
working storage	حافظه کاری
working set	مجموعه کاری
workgroup	گروه کاری
work year	سال کاری
to reproach an act	کاری را بد دانستن
tinwork	قلع کاری
the needful	اصل کاری
metallurgy	فلز کاری
wood carving	منبت کاری
burnishing	صیقل کاری
burnishing	پرداخت کاری
metalwork	فلز کاری
extrude	چکش کاری
extruded	چکش کاری
extrudes	چکش کاری
extruding	چکش کاری
stalactite work	مقرنس کاری
latticework	شبکه کاری
illuminations	تذهیب کاری
the manner of doing any thing	طرزانجام کاری
tessellation	موزاییک کاری
energetic	جدی کاری
surgical operation	دست کاری
studious to do a thing	بکردن کاری
studious of doing a thing	بکردن کاری
steelwork	فولاد کاری
stannary	قلع کاری
illumination	تذهیب کاری
stonemasonry	سنگ کاری
pomiculture	میوه کاری
decorations	زینت کاری
anaplasty	پیوند کاری
folding press	پرس خم کاری
folding machine	دستگاه خم کاری
flagitiousness	تبه کاری
argentation	نقره کاری
finishing touches	دست کاری
figuration	شیرین کاری
fiendishness	تبه کاری
blindage	صیقل کاری
fal lal	ریزه کاری
boo boo	اشتباه کاری
fairing	صیقل کاری
d. touch	نازک کاری
an active remedy	درمان کاری
hydrotreating	هیدروژن کاری
hunkerism	محافظه کاری
hours of business	ساعتهای کاری
hole punching	منگنه کاری
habitual way of doing anything	کردن کاری
graving	کنده کاری
glyptics	کنده کاری
galvanization	رویینه کاری
misconduct	خلاف کاری
acrography	گچ کاری برجسته
active cell	خانه کاری
an active man	مرد کاری
factorage	حق العمل کاری
brick work	سفت کاری
chromium plating	اب کرم کاری
compulsiveness	مکرر کاری
conservativeness	محافظه کاری
contouring operation	فرم کاری
discreetnss	احتیاط کاری
contrasuggestibility	وارون کاری
discreetness	احتیاط کاری
cotton plantation	پنبه کاری
counterattack	بدل کاری
disguised underemployment	کم کاری پنهان
crypianalysis	پنهان کاری
cutting off	برش کاری
cementation	سیمان کاری
cementation	سمنت کاری
brick work	اجر کاری
brickworks	سفت کاری
dry farm	دیم کاری
bumping tool	ابزار خم کاری
business hours	ساعت کاری
drilling work	مته کاری
calk	بتونه کاری
canniness	ملاحظه کاری
cartwhip	شلاق کاری
caulking	بتونه کاری
cautiousness	احتیاط کاری
You dont seem to be with it . You dont know the half of it .	تو کجای کاری
delicacy of touch	ریزه کاری
punching	منگنه کاری
neglectfulness	غفلت کاری
negativism	منفی کاری
mosaic work	موزائیک کاری
molding operation	قالب کاری
forging	چکش کاری
smelting	ذوب کاری
molding operation	فرم کاری
forming	فرم کاری
misprision	خلاف کاری
amalgamate	ملغمه کاری
amalgamated	ملغمه کاری
amalgamates	ملغمه کاری
fretwork	منبت کاری
drilling	مته کاری
workstation	ایستگاه کاری
workstations	ایستگاه کاری
compounding	امیزه کاری
farming	اجاره کاری
joinery	نازک کاری
masonery	سنگ کاری
plaster background	دورنمای گچ کاری
perfidiousness	خیانت کاری
welding	جوش کاری
patchery	وصله کاری
lubrication	روغن کاری
parquetry	موزاییک کاری
amalgamating	ملغمه کاری
meshwork	شبکه کاری
knurled tool	ابزار اج کاری
it is a soft snap	کاری ندارد
extravagantly	با افراط کاری
plumbing	سرب کاری
insagacity	ندانم کاری
acting	فعال کاری
squalor	کثافت کاری
ingraving	کنده کاری
mining	معدن کاری
i will see sbout it	یک کاری می کنم
hypothyroidism	کم کاری تیروئید
lattice work	شبکه کاری
latticing	شبکه کاری