English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (18 milliseconds)
English Persian
fall out of use <idiom> از چیزی استفاده نکردن
Other Matches
lay off <idiom> بیش از این استفاده نکردن (دارو،سیگار)
not my cup of tea <idiom> با چیزی حال نکردن
let it all hang out <idiom> پنهان نکردن چیزی
to be split [over something] [with somebody] موافقت نکردن [با کسی] [سر چیزی]
to be at odds [with somebody] [on / over something] ) موافقت نکردن [با کسی] [سر چیزی]
to be at strife [with somebody] [over something] موافقت نکردن [با کسی] [سر چیزی]
not to lose sight of ملاحظه کردن [به کسی یا چیزی] را فراموش نکردن
modify تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modifying تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
via حرکت به سوی چیزی یا استفاده از چیزی برای رسیدن به مقصد
modifies تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
establishes 1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
establish 1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
establishing 1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
dud probability درصد احتمال عمل نکردن گلوله یا اصابت نکردن ان
changes استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر
changing استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر
change استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر
changed استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر
use استفاده از چیزی
use [of something] استفاده [از چیزی]
uses استفاده از چیزی
uses روش استفاده از چیزی
use روش استفاده از چیزی
have dibs on <idiom> درخط استفاده از چیزی بودن
security blanket <idiom> استفاده از چیزی برای راحتی
approval توافق برای استفاده از چیزی
done with <idiom> تمام کردن استفاده از چیزی
peak زمانی که چیزی بیشترین حد استفاده را دارد
peaking زمانی که چیزی بیشترین حد استفاده را دارد
to store up something انباشتن چیزی برای استفاده در آینده
lincense or cence مرخص کردن اجازه استفاده از چیزی
disposable چیزی که پس از استفاده دور انداخته میشود
peaks زمانی که چیزی بیشترین حد استفاده را دارد
share استفاده یا مالکیت چیزی به همراه شخص دیگر
shared استفاده یا مالکیت چیزی به همراه شخص دیگر
superseded گرفتن جای چیزی که قدیمی تر یا کم استفاده تر است
shares استفاده یا مالکیت چیزی به همراه شخص دیگر
supersede گرفتن جای چیزی که قدیمی تر یا کم استفاده تر است
superseding گرفتن جای چیزی که قدیمی تر یا کم استفاده تر است
direction دستوراتی که نحوه استفاده از چیزی را نشان می دهند
supersedes گرفتن جای چیزی که قدیمی تر یا کم استفاده تر است
throw one's weight around <idiom> ازنفوذ کسی برای رسیدن به چیزی استفاده کردن
resource گرافیکی که مفید هستند یا توسط چیزی استفاده می شوند
labelled قطعهای کاغذ یا کارت متصل به چیزی برای نمایش دستورات استفاده یا یک آدرس
labels قطعهای کاغذ یا کارت متصل به چیزی برای نمایش دستورات استفاده یا یک آدرس
labeling قطعهای کاغذ یا کارت متصل به چیزی برای نمایش دستورات استفاده یا یک آدرس
label قطعهای کاغذ یا کارت متصل به چیزی برای نمایش دستورات استفاده یا یک آدرس
how about <idiom> برای ارائه پشنهاد یا جویا شدن نظر دیگران در مورد چیزی یا کاری استفاده می شود
texture mapping 1-جلوههای ویژه گرافیک کامپیوتری با استفاده از الگوریتم هایی برای تولید تصویری که مانند سطح چیزی به نظر می آید.
collective goods کالاهای قابل استفاده جمعی کالاهای عمومی که استفاده یک فرد ازانها موجب محرومیت دیگران از استفاده ان کالاها نمیشود
import 1-آوردن چیزی از خارج سیستم . 2-تبدیل فایل ذخیره شده در یک قالب به قالب پیش فرض که توسط برنامه استفاده میشود
dependent غیر استاندارد یا چیزی که روی سخت افزار یا نرم افزار تولید کننده دیگر بدون متغیر قابل استفاده نیست
importing 1-آوردن چیزی از خارج سیستم . 2-تبدیل فایل ذخیره شده در یک قالب به قالب پیش فرض که توسط برنامه استفاده میشود
imported 1-آوردن چیزی از خارج سیستم . 2-تبدیل فایل ذخیره شده در یک قالب به قالب پیش فرض که توسط برنامه استفاده میشود
infests ول نکردن
infest ول نکردن
infested ول نکردن
infesting ول نکردن
to keep it up ول نکردن
dead time زمان بدون استفاده زمانی که در ان ازراندمان دستگاه استفاده نمیشود
dead freight کرایه قسمتی از کشتی که به صرفنظر از استفاده یا عدم استفاده باید پرداخت شود
vertical نرم افزار کاربردی که برای استفاده خاص طراحی شده است و نه استفاده عمومی
rejection قبول نکردن
abort ریشه نکردن
disbelieved باور نکردن
missfire عمل نکردن
no go <idiom> موافقت نکردن
to be d. to توجه نکردن به
withdraws قبول نکردن
disbelieve باور نکردن
to pass by any thing رعایت نکردن
indulging مخالفت نکردن
withdraw قبول نکردن
indulge مخالفت نکردن
indulged مخالفت نکردن
indulges مخالفت نکردن
disassociate همکاری نکردن
disassociated همکاری نکردن
disassociates همکاری نکردن
disassociating همکاری نکردن
disbelieves باور نکردن
disobey اطاعت نکردن
discommend توصیه نکردن
discountenance تصویب نکردن
disoblige ممنون نکردن
disobeying اطاعت نکردن
disobeys اطاعت نکردن
square deal تقلب نکردن
square deals تقلب نکردن
disaffiliate همکاری نکردن
disobeyed اطاعت نکردن
omittance is no quit tance مطالبه نکردن
disapprove تصویب نکردن
to keep at arms length اشنائی نکردن با
to make no mention of ذکر نکردن
to keep one's distance اشنایی نکردن
disapproves تصویب نکردن
disclaims قبول نکردن
disclaim قبول نکردن
to miss the goal گل نکردن [ورزش]
disclaimed قبول نکردن
disbelieving باور نکردن
disclaiming قبول نکردن
idled که استفاده نمیشود ولی آماده است برای استفاده
free آماده استفاده یا آنچه هنوز استفاده نشده است .
idles که استفاده نمیشود ولی آماده است برای استفاده
idle که استفاده نمیشود ولی آماده است برای استفاده
capacity استفاده از زمان یا فضایی که کاملاگ استفاده نشده است
idlest که استفاده نمیشود ولی آماده است برای استفاده
freeing آماده استفاده یا آنچه هنوز استفاده نشده است .
frees آماده استفاده یا آنچه هنوز استفاده نشده است .
capacities استفاده از زمان یا فضایی که کاملاگ استفاده نشده است
freed آماده استفاده یا آنچه هنوز استفاده نشده است .
bitmap معرفی رویدادها یا استفاده از آرایه تک بیتی به عنوان تصویر یا شکل یا جدول وسایل استفاده شده و...
fourth generation computers فناوری کامپیوتر با استفاده از مدارهای CSI که قبلا توسعه یافته اند و هنوز هم استفاده می شوند
composite demand تقاضا برای کالا در موارد استفاده متفاوت مانند استفاده از گازوئیل درمصارف خانگی و مصارف صنعتی
quad چهار بیت که توسط مودم برای افزایش نرخ ارسال هنگام استفاده از RAM استفاده می شوند
quads چهار بیت که توسط مودم برای افزایش نرخ ارسال هنگام استفاده از RAM استفاده می شوند
to misbehave oneself درست رفتار نکردن
missfire عمل نکردن گلوله
plead not guilty اقرار به جرم نکردن
put (something or someone) out of one's head (mind) <idiom> به موضوعی فکر نکردن
to keep an oath inviolate نقض نکردن سوگند
to lose interest جلب توجه نکردن
to be in disagreement [with somebody] موافقت نکردن [با کسی]
to play not guilty اقرار بگناه نکردن
mistrusting اطمینان نکردن به فن داشتن
disapproves رد کردن تصویب نکردن
understating حقیقت را افهار نکردن
understates حقیقت را افهار نکردن
understated حقیقت را افهار نکردن
mistrusted اطمینان نکردن به فن داشتن
standpat ورق عوض نکردن
disapproves قبول نکردن رد کردن
mistrust اطمینان نکردن به فن داشتن
understate حقیقت را افهار نکردن
to turn to account بهرمندشدن از ضایع نکردن
mistrusts اطمینان نکردن به فن داشتن
non-add subtotal اضافه نکردن به زیرکل
disapprove قبول نکردن رد کردن
disapprove رد کردن تصویب نکردن
bands شبکه محلهای که از سیگنالهای تقسیم شده و ارسالی روی کابل coaxiad با استفاده از پروتکل CSMA / CD استفاده میکند
band شبکه محلهای که از سیگنالهای تقسیم شده و ارسالی روی کابل coaxiad با استفاده از پروتکل CSMA / CD استفاده میکند
shareware نرم افزاری که آماده استفاده است ولی وقتی که توسط کاربر استفاده شود باید به نویسنده آن مبلغی بپردازد.
ieee که فقط داده و سیگنالهای تصدیق استفاده می شوند و در آزمایشگاهها برای اتصال کامپیوتر به قط عات اندازه گیری استفاده میشود
underplays دست خودرا ادا نکردن
disbelieving اعتقاد نکردن دروغ پنداشتن
underplaying دست خودرا ادا نکردن
underplayed دست خودرا ادا نکردن
underplay دست خودرا ادا نکردن
to turn a d. ear to توجه نکردن به بی اعتنایی کردن به
aborts ریشه نکردن عقیم ماندن
to not lift a finger <idiom> اصلا هیچ کاری نکردن
aborting ریشه نکردن عقیم ماندن
shoot the works <idiom> از هیچ تلاشی مضایقه نکردن
depersonalization توجه نکردن به هویت فردی
off one's high horse <idiom> تحقیرآمیز و مغرورانه عمل نکردن
failure عمل نکردن گیر سلاح
(can't) stand <idiom> تحمل نکردن،دوست نداشتن
disregarding اعتنا نکردن عدم رعایت
married failure عمل نکردن اتصالی مین
disbelieved اعتقاد نکردن دروغ پنداشتن
aborted ریشه نکردن عقیم ماندن
goof off <idiom> کار نکردن یاجدی نبودن
disregards اعتنا نکردن عدم رعایت
beyond grasp درک نکردن بیرون ازحدادراک
disbelieve اعتقاد نکردن دروغ پنداشتن
disregarded اعتنا نکردن عدم رعایت
boycott ازشرکت یا کشوری خرید نکردن
disbelieves اعتقاد نکردن دروغ پنداشتن
boycotts ازشرکت یا کشوری خرید نکردن
except : مستثنی کردن مشمول نکردن
boycotting ازشرکت یا کشوری خرید نکردن
boycotted ازشرکت یا کشوری خرید نکردن
disregard اعتنا نکردن عدم رعایت
failures عمل نکردن گیر سلاح
duplexes دو سیستم کامپیوتر مشخص که در یک برنامه online استفاده می شوند و یکی برای پشتیبانی دیگری در صورت بروز خرابی استفاده میشود
exerciser وسیلهای که به استفاده کننده امکان میدهد تا با استفاده از وسائل دستی برنامه ها واتصالات سخت افزاری راایجاد نموده و اصلاح نماید
duplex دو سیستم کامپیوتر مشخص که در یک برنامه online استفاده می شوند و یکی برای پشتیبانی دیگری در صورت بروز خرابی استفاده میشود
joint tenants در CLچند تن را گویند که مشترکا"از عین مستاجره استفاده کندبا این قید که هر یک پس ازمرگ دیگری یا دیگران حق استفاده انحصاری داشته باشد
common use مورد استفاده عمومی استفاده مشترک
misfires عمل نکردن گلوله مانع اتش
misfired عمل نکردن گلوله مانع اتش
misfire عمل نکردن گلوله مانع اتش
Keep oneself to oneself. پیش کسی نرفتن (معاشرت نکردن )
an incredulous smile لبخندی که نشانه باور نکردن باشد
malfunction [ اندام یا ماشین و غیره ] درست کار نکردن
turn one's back on <idiom> کمک نکردن به کسی که احتیاج دارد
married failure عمل نکردن خوشه اتصال مین
to concern something مربوط بودن [شدن] به چیزی [ربط داشتن به چیزی] [بابت چیزی بودن]
wimp نمایش برنامه که از گرافیک یا نشانههای کنترل نرم افزار برای تسهیل در استفاده , استفاده میکند. دستورات سیستم لازم نیست تایپ شوند
wimps نمایش برنامه که از گرافیک یا نشانههای کنترل نرم افزار برای تسهیل در استفاده , استفاده میکند. دستورات سیستم لازم نیست تایپ شوند
PPP که معمولا برای ارسال داده بین کامپیوتر کاربر و سرور راه دور روی اینترنت با استفاده از پروتکل شبکه Tcp/Ip استفاده میشود
refuse قبول نکردن مضایقه تفاله کردن فضولات
to have packed up [British E] کار نکردن [دستگاهی یا ماشینی] [اصطلاح روزمره]
Welsh زیر قول زدن بتعهدخود عمل نکردن
welch زیر قول زدن بتعهدخود عمل نکردن
to conk out کار نکردن [دستگاهی یا ماشینی] [اصطلاح روزمره]
to crap out کار نکردن [دستگاهی یا ماشینی] [اصطلاح روزمره]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com