Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
to ask somebody out
از کسی پرسیدن که آیا مایل است
[با شما]
بیرون برود
[جامعه شناسی]
Other Matches
asks
پرسیدن
ask
پرسیدن
interrogation
ال پرسیدن
asking
پرسیدن
targe
پرسیدن
asked
پرسیدن
interrogations
ال پرسیدن
to pose a question to any one
پرسیدن
querying
پرسیدن
queried
پرسیدن
queries
پرسیدن
query
پرسیدن
Asking the way
پرسیدن راه
(the) third degree
<idiom>
بتفصیل پرسیدن
toa a person about a thing
چیزی را ازکسی پرسیدن
to ask somebody's name
از کسی نامش را پرسیدن
toa one the time
ساعت راازکسی پرسیدن
to ask somebody a question
از کسی سئوالی پرسیدن
through the grapevine
<idiom>
از اشخاص دیگری پرسیدن
questions
پرسیدن تحقیق کردن
questioned
پرسیدن تحقیق کردن
question
پرسیدن تحقیق کردن
to ask
پرسیدن
[جویا شدن]
[طلبیدن]
[خواستن ]
inquiries
ال پرسیدن . 2-دستیابی به دادن درون سیستم کامپیوتری
inquiry
ال پرسیدن . 2-دستیابی به دادن درون سیستم کامپیوتری
queried
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
querying
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
query
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
queries
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
To ask after someone
[someones health]
حال کسی را پرسیدن.
[جویای احوال کسی شدن.]
bevelled
مایل
bevel
مایل
italic
مایل
declivous
مایل
f. of books
مایل به کت اب
oblique
مایل کج
pitching
مایل
studious to do a thing
مایل
studious of doing a thing
مایل
willful
مایل
oblique
مایل
propense
مایل
inclinable
مایل
bevel
پخ مایل
willing
مایل
sloping
مایل
desirous
مایل
slantingly
کج یا مایل
nothing loath
مایل
inclined
مایل
slanting
مایل
skews
مایل
skew
مایل
skewing
مایل
rathe
مایل
rath
مایل
sidling
مایل
gauche
مایل
interested
مایل
loxodrome
خط مایل
miles
مایل
mile
مایل
sideling
مایل
agreeable
مایل
lickerish
مایل
bitterish
مایل به تلخی
aslant
بطور مایل
albescent
مایل به سفیدی
oppositive
مایل به ضدیت
solicitous
مایل نگران
obliquely
بطور مایل
oblique system
سیستم مایل
the mast has raked
مایل شدن
sourish
مایل به ترشی
aslant
حرکت مایل
comatant
مایل بجنگ
chamfer
مایل شدن
the mast has raked
مایل کردن
centripetal
مایل به مرکز
cant
سطح مایل
lief
مطلوب مایل
oblique section
مقطع مایل
flavescent
مایل بزردی
oblique lattice
شبکه مایل
he was found of her
مایل او بود
side flow weir
سر ریز مایل
solicitous to go
مایل به رفتن
mile ohm
مایل- اهم
inclined face of dam
نمای مایل سد
incline plane
سطح مایل
inclined compression
فشار مایل
he is f. her
مایل اوست
he has a good mind
مایل است
oblique rotation
چرخش مایل
oblique projection
تصویر مایل
statute mile
مایل رسمی
oblique perspective
پرسپکتیو مایل
slant range
برد مایل
geographical mile
مایل جغرافیایی
recessive
مایل ببازگشت
greeny
مایل بسبز
inclined drilling
حفاری مایل
fonder
مایل مشتاق
solicitously
مایل نگران
nautical mile
مایل دریایی
viridescent
مایل به سبز
nautical miles
مایل دریایی
whitey
مایل به سفید
wilful
مشتاق مایل
whity
مایل به سفید
xanthic
مایل به زردی
gaff
میله مایل
blueish
مایل به ابی
bluish
مایل به ابی
likes
مایل بودن
fondest
مایل مشتاق
liked
مایل بودن
like
مایل بودن
greyish
مایل به خاکستری
fond
مایل مشتاق
yellowish
مایل بزردی
to incline to green
یا مایل بودن
awry
بطور مایل
three point perspective
پرسپکتیو مایل
reddish
مایل بقرمز
caramels
مایل به قرمز
caramel
مایل به قرمز
purply
مایل به ارغوانی
purplish
مایل به ارغوانی
scarlet
قرمز مایل به زرد
loxodromics
کشتی رانی در خط مایل
low oblique
عکس مایل پایین
he was found of her
باو مایل بود
homosexual
مایل به جنس خود
isabella
زرد مایل به خاکستری
isabel
زرد مایل به خاکستری
sloping barrel vault
سقف گهوارهای مایل
oblimin rotation
چرخش مایل کمینه
purple red
قرمز مایل به ارغوانی
pea green
زرد مایل بسبز
umber
قهوه ای مایل به زرد
baying
سرخ مایل به قرمز
roll piercing process
روش نورد مایل
oblique shock wave
موج ضربهای مایل
auburn
قهوهای مایل به قرمز
suntans
قهوه مایل بسرخ
oblimax rotation
چرخش مایل بیشینه
suntan
قهوه مایل بسرخ
luteovirescent
زرد مایل بسبز
inclined shear plane
سطح برش مایل
homosexuals
مایل به جنس خود
rubicund
رنگ مایل به قرمز
mph
مخفف مایل در ساعت
griseous
خاکستری مایل به ابی
grege
اردهای مایل به خاکستری
green with a blue tint
سبز مایل به ابی
swart
سبزه مایل به سیاه
buffyy
مایل به رنگ نخودی
they canŠif they so wishŠ.....
اگر مایل باشندمیتوانند...........
canescent
سفید مایل به تار
tattletale gray
سفید مایل بخاکستری
pinkish
مایل به رنگ صورتی
bayed
سرخ مایل به قرمز
cuesta
جلگه مایل یااریب
brownish
مایل به قهوهای یاخرمایی
he is indisposed to go
مایل نیست برود
he is not willing to go
مایل برفتن نیست
blackish
مایل به سیاه تیره
inclined coil meter
سنجه با پیچک مایل
inclined barrel arch
طاق ضربی مایل
inclined barrel arch
طاق گهوارهای مایل
bays
سرخ مایل به قرمز
to be prepared to go
مایل به رفتن بودن
incilnable to do something
مایل کردن بکاری
sloping barrel vault
طاق ضربی مایل
reddish
مایل بسرخی زننده
i am unwilling to go
مایل نیستم بروم
he was not inclined to go
مایل برفتن نبود
hoary
سفید مایل به خاکستری
bay
سرخ مایل به قرمز
teal blue
رنگ ابی مایل به خاکستری
ti turn in
سوی پایین مایل بودن
ruffous
بور خرمایی مایل بقرمز
rust
رنگ قرمز مایل به قهوه ای
It's about 2 miles from ...
آن تقریبا 2 مایل دور از ... است.
What's the charge per mile?
اجاره هر مایل چقدر است؟
slate blue
رنگ ابی مایل به خاکستری
slate black
رنگ ارغوانی مایل بسیاه
rufous
بور خرمایی مایل بقرمز
shell pink
رنگ قرمز مایل به زرد
sea green
رنگ سبز مایل بابی
taupe
رنگ خاکستری مایل به قهوهای
gooseberry
رنگ سیاه مایل به ارغوانی
matelot
رنگ ابی مایل بقرمز
declining
مایل شدن رو بزوال گذاردن
tawnier
تیره زرد مایل بقهوهای
indian red
خاک سرخ مایل بزرد
tawny
تیره زرد مایل بقهوهای
petunia
رنگ قرمز مایل بابی
hoar
سفید مایل به خاکستری موسفید
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com