Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 163 (8 milliseconds)
English
Persian
inhalator
اسبابی که با ان بخاری رادرشش فرو برند
Other Matches
inkling
اطلاع مختصری که با ان به چیزی پی برند گزارش
This book sells like hot cakes
این کتاب را روی دست می برند
to inspan oxen
این واژه را در افریقای جنوبی بکار می برند
orthopaedy
معالجه ناخوشی بی انکه دارویی بکار برند
jigs
اسباب فولادی که با هدایت ان مته و سوهان را به کار می برند
excipient
مادهای که برای جذب یاترقیق داروئی بکار برند
parang
یکجور کارد غلاف دارکه malay ها بکار می برند
i am afriad
برای کاستن ازاثرخبری که به کسی می دهند به کار می برند
jig
اسباب فولادی که با هدایت ان مته و سوهان را به کار می برند
court plume
پرهای شتر مرغ که برای ارایش درموی سر بکار برند
wampun
خر مهرهای که هندیهای امریکای شمالی بجای زر وزیور بکار می برند
drencher
اسبابی که با ان دوابجانوران میخوارانند
phonendoscope
اسبابی که بوسیله ان صداهای کوچک
aeroscope
اسبابی که غباروذرات هواراجمع میکنند
jeweller's putty
گرد قلع و سرب که برای پاک کردن شیشه و فلز بکار می برند
law calf
پوست گوساله رنگ نشده که برای جلد کتابهای قانون بکار می برند
petersham
یکجور پارچه پشمی پالتوی نوار کلفت وراه راه که برای ......می برند
putty powder
گرد قلع و سرب که برای پاک کردن شیشه و فلز بکار می برند
myocardiograph
اسبابی که حرکات قلب راترسیم میکند
metronome
اسبابی که برای تعیین زمان دقیق
hemacytometer
اسبابی برای شمارش گویچههای خون
trigonometer
اسبابی که با ان سه گوشهای راست گوشه رامیسنجند
metronomes
اسبابی که برای تعیین زمان دقیق
dichroscope
اسبابی برای ازمایش بلورهای دورنگ نما
corer
اسبابی که سیب یامیوه دیگر راازتخمدان ان جدامیکند
turnspit
اسبابی که سیخ کباب را روی اتش میچرخاند
pulper
اسبابی که دانههای قهوه رابان مغز می کنند
durometer
اسبابی که بوسیله ان سختی وسفتی اجسام را معین میکنند
eidograph
اسبابی که بوسیله ان نقشه ایرابهرمقیاسی بخواهندبزرگ وکوچک میک
dioptometer
اسبابی که قدرت تطابق وانکسار چشم را اندازه می گیرد
fanner
غربال یا اسبابی که اشغال وکاه را بوجاری میکند بادبزن
skiascope
اسبابی برای اندازه گیری قدرت انکسار نور در شبکیه
phonopore
اسبابی که بوسیله ان مخابرات تلفنی را ازتوی سیم تلگراف می گذراند
gimbals
اسبابی که برای ترازنگاهداشتن قطب نماوچیزهای دیگر در دریا بکارمیرود
eudiometer
اسبابی که جهت اندازه گیری حجمی و تجزیه گازها بکارمیرود
swing bell
اسبابی مانند دنبل برای تقویت عضلههای بازو و شانه
swing bar
اسبابی مانند دنبل برای تقویت عضلههای بازو و شانه
humidistat
اسبابی برای تنظیم ونگاهداری درجه رطوبت درحد معینی
transmission
سرایت اسبابی که بوسیله ان نیروی موتور اتومبیل بچرخهامنتقل میشود
transmissions
سرایت اسبابی که بوسیله ان نیروی موتور اتومبیل بچرخهامنتقل میشود
panopticon
نمایشگاه کالای گوناگون اسبابی که دوربین و ریزبین هردودران جمع میشود
light trap
اسبابی که حائل نور بوده ولوازم عکاسی دران حرکت کند
gimbal ring
اسبابی که برای ترازنگاهداشتن قطب نما وچیزهای دیگر در دریا بکارمیرود
gimmick
اسبابی که در قمار بازی وسیله تقلب و بردن پول ازدیگران شود
respirator
اسبابی که به دهان و بینی می گذارند تا از استنشاق موادزیان اور جلوگیری کند
respirators
اسبابی که به دهان و بینی می گذارند تا از استنشاق موادزیان اور جلوگیری کند
gimmicks
اسبابی که در قمار بازی وسیله تقلب و بردن پول ازدیگران شود
stoves
بخاری
chimney
بخاری
chimneys
بخاری
heater
بخاری
stove
بخاری
radiators
بخاری
steam lance
یخ اب کن بخاری
radiator
بخاری
heaters
بخاری
halituous
بخاری
gaseous
بخاری
fire guard
پیش بخاری
tun
لوله بخاری
turn cap
خفه کن بخاری
vapoury
بخاری بخارمانند
fire place
بخاری دیواری
fire screen
پنجره بخاری
fire side
پای بخاری
steam pile driver
دنگ بخاری
steamship
کشتی بخاری
mantel board
در بالای بخاری
steam brake
ترمز بخاری
stoker
سیخ بخاری
interior heater
بخاری اتومبیل
steam pile driver
شمعکوب بخاری
stovepipe
لوله بخاری
fire side
بخاری دیواری
steam hammer
چکش بخاری
electric heater
بخاری برقی
mantelpiece
نمای بخاری
fireplace
بخاری منقل
fireplaces
بخاری منقل
grate
بخاری پنجرهای
firesides
پای بخاری
chimney
بخاری دیواری
chimney breasts
سینه بخاری
chimney breast
سینه بخاری
grate
بخاری تو دیواری
grated
بخاری پنجرهای
grated
بخاری تو دیواری
mantlepieces
نمای بخاری
grates
بخاری پنجرهای
grates
بخاری تو دیواری
radiator
خنک کن بخاری
mantelpieces
نمای بخاری
soot
دوده بخاری
andiron
پیش بخاری
fireside
پای بخاری
chimney piece
پیش بخاری
pokers
سیخ بخاری
chimneypiece
نمای بخاری
chimneypiece
گچ بری بخاری
radiators
خنک کن بخاری
poker
سیخ بخاری
fire-irons
لوازم بخاری
chimneys
بخاری دیواری
fender
پیش بخاری
dress guard
اسبابی که دردوچرخه جامه را ازاسیب چرخ نگه میدارد جامه پناه
gas fittings
اسبابی که برای گرم کردن یاروشن کردن جایی باگازبکا
battery steamer
کوره باتری بخاری
mantelpiece
طاقچه بالا بخاری
ingle-nook
[گوشه لوله بخاری]
capital
سرستون سرلوله بخاری
steam shovel
خاک انداز بخاری
chimney-back
صفحه پشت بخاری
wood stove
بخاری هیزمی یا چوبی
louvre
فانوس دودکش بخاری
louvers
فانوس دودکش بخاری
mantelpiece
گچ بری دور بخاری
mantelpieces
طاقچه بالا بخاری
fireguard
سپر جلو بخاری
hearth rug
قالیچه پیش بخاری
abat vent
کلاهک دودکش بخاری
inglenook
گوشه لوله بخاری
kitchener
بخاری خوراک پزی
mantlepieces
گچ بری دور بخاری
franklin stove
بخاری اختراعی فرانکلین
mantel
طاقچه بالا بخاری
mantel piece
گچبری دور بخاری
firedog
سه پایه پیش بخاری
mantelpieces
گچ بری دور بخاری
fire irons
لوازم پای بخاری
chimney piece
ارایش روی بخاری
louver
فانوس دودکش بخاری
firescreen
سپر جلو بخاری
mantlepieces
طاقچه بالا بخاری
fireguards
سپر جلو بخاری
future promissory
زمان اینده التزامی که برای اول شخص will و برای شخص دوم shall بکار می برند
heater
بخاری دستگاه تولید گرما
heaters
بخاری دستگاه تولید گرما
andiron
سه پایهای که کنار بخاری می گذاشتند
chimney-mantle
[قسمت افقی پیش بخاری تزئینی]
steamboat
قایق بخاری باکشتی بخارسفر کردن
yachts
کرجی بادی یا بخاری مخصوص تفرج
yacht
کرجی بادی یا بخاری مخصوص تفرج
fire irons
سیخ و سه پایه وسایراسبابهای جلو بخاری
poking
کنجکاوی کردن بهم زدن اتش بخاری
chimney sweeper
کسی که دوده لوله بخاری راپاک میکند
chimney-corner
[گوشه یا کناره ی عقب نشین بخاری یا شومینه]
pokes
کنجکاوی کردن بهم زدن اتش بخاری
poked
کنجکاوی کردن بهم زدن اتش بخاری
overmantel
ارایش طاقچه دار در روی نمای بخاری
poke
کنجکاوی کردن بهم زدن اتش بخاری
space heater
بخاری مخصوص گرم کردن فضای ازاد
paddle boats
کرجی بخاری که با چرح پره دار رانده میشود
paddle boat
کرجی بخاری که با چرح پره دار رانده میشود
steeplejacks
بنا یا تعمیر کار برج و مناره و دود کش بخاری
steeplejack
بنا یا تعمیر کار برج و مناره و دود کش بخاری
chimney sweep
کسی که کارش پاک کردن لولهی بخاری و شومینه است
chimney sweeps
کسی که کارش پاک کردن لولهی بخاری و شومینه است
snag boat
کشتی بخاری کوچک که با ان بستر رودخانه هارا ازموانع پاک می کنند
non condensing
ماشین بخاری که بخار کارکرده رابجای اینکه تبدیل به اب کند بهوامی فرستد
back pressure turbine
توربین بخاری که تمام بخارخروجی ان با فشار به داخل شبکه گرم کننده جذب میشود
backlogs
کنده بزرگی که پشت اتش بخاری گذارده میشود موجودی جنسی که بابت سفارشات درانبارموجوداست جمع شدن
backlog
کنده بزرگی که پشت اتش بخاری گذارده میشود موجودی جنسی که بابت سفارشات درانبارموجوداست جمع شدن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com