Dictiornary-Farsi | اسب ماهر در مسیر خیس وگلی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
mudder	اسب ماهر در مسیر خیس وگلی


Other Matches

wheel sucker	دوچرخه سوار ماهر در ادامه مسیر پشت سر نفر دیگری برای کاستن از فشار هوا
fast	سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
fasted	سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
fastest	سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
fasts	سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
lanes	مسیر هریک از دوندگان یاشناگران خط پرتاب ازاد مسیر گوی بولینگ خط شناگر
lane	مسیر هریک از دوندگان یاشناگران خط پرتاب ازاد مسیر گوی بولینگ خط شناگر
groove	خط فرسوده میان طول مسیر بولینگ سریعترین مسیر پیست مسابقه اتومبیلرانی خان
multithread	طرح برنامه که از بیش یک مسیر منط قی استفاده میکند و هر مسیر همزمان اجرا میشود
switched network backup	انتخاب کاربر برای مسیر جانبی از شبکه وقتی که مسیر اول مشغول است
grooves	خط فرسوده میان طول مسیر بولینگ سریعترین مسیر پیست مسابقه اتومبیلرانی خان
landing approach	مسیر نشستن هواپیما مسیر پیاده شدن به ساحل
ball cushion	دیوار پشتی دار در انتهای مسیر گوی بولینگ که مانع برگرداندن میله به مسیر میشود
crane rail	مسیر حرکت پاتیل جرثقیل مسیر بالابر
summit	حداکثر ارتفاع قله مسیر بلندترین قله مسیر گلوله
transit route	مسیر دریایی بین المللی مسیر ترانزیت راه ترانزیت
summits	حداکثر ارتفاع قله مسیر بلندترین قله مسیر گلوله
midcourse guidance	هدایت موشک در مسیر میانه یا مسیر پرواز ازاد موشک
handiest	ماهر
handier	ماهر
diligent <adj.>	ماهر
handy	ماهر
hardworking <adj.>	ماهر
assiduous <adj.>	ماهر
fine fingered	ماهر
he was neat	ماهر
proficient	ماهر
light handed	ماهر
light footed	ماهر
knacky	ماهر
neat handed	ماهر
adroit <adj.>	ماهر
experts	ماهر
expert	ماهر
industrious <adj.>	ماهر
sedulous <adj.>	ماهر
industrious	ماهر
studious <adj.>	ماهر
skilled	ماهر
deft	ماهر
skilful	ماهر
workmanlike	ماهر
workmanly	ماهر
pert	ماهر
adept	ماهر
dexterous	ماهر
skillful Šetc	ماهر
dextrous	ماهر
skillful	ماهر
wieldy	ماهر
water dog	شناگر ماهر
craftsman	کارگر ماهر
craftsmen	کارگر ماهر
marksman	تیرانداز ماهر
versant	ماهر واستاد
flunkey	غیر ماهر
flunkeys	غیر ماهر
flunkies	غیر ماهر
skilled worker	کارگر ماهر
skilled labour	کارگر ماهر
articulating	ماهر در صحبت
articulates	ماهر در صحبت
shotmaker	شوت زن ماهر
sharpshooter	تیرانداز ماهر
semiskilled	نیمه ماهر
articulate	ماهر در صحبت
semi skilled	نیمه ماهر
scientail	ماهر علمی
flunkys	غیر ماهر
flunky	غیر ماهر
marksmen	تیرانداز ماهر
great-	متعدد ماهر
masters	ماهر شدن
slick	ماهر صاف
skilled	ماهر و باتجربه
expert gunner	توپچی ماهر
greatest	متعدد ماهر
understanding	مطلع ماهر
slickest	ماهر صاف
understandings	مطلع ماهر
cunning	ماهر زیرکی
jimmies	ماهر دیلم
qualify	ماهر شدن
mastered	ماهر شدن
qualifies	ماهر شدن
light foot	ماهر تردست
journeyman	کارگر ماهر
journeymen	کارگر ماهر
nattier	پاکیزه ماهر
master	ماهر شدن
nattiest	پاکیزه ماهر
natty	پاکیزه ماهر
jimmy	ماهر دیلم
great	متعدد ماهر
tactically	ماهر ماهرانه
tactical	ماهر ماهرانه
shot	تیراندازی تیرانداز ماهر
building craftsman	کارگر ماهر ساختمانی
unskilled worker	کارگر غیر ماهر
semi skilled worker	کارگر نیمه ماهر
navvies	کارگر غیر ماهر
navvy	کارگر غیر ماهر
shots	تیراندازی تیرانداز ماهر
masters	ماهر شدن در چیزی
mastered	ماهر شدن در چیزی
reinsman	سوار کار ماهر
aces	خلبان ماهر و متهور
ace	خلبان ماهر و متهور
master	ماهر شدن در چیزی
figure skater	اسکیت باز ماهر
qualified	صلاحیت دار ماهر
snipers	تیرانداز ماهر تفنگ
sniper	تیرانداز ماهر تفنگ
skillful weaver	بافنده ماهر و خبره
nodes	ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت
node	ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت
base of trajectory	تصویر افقی مسیر گلوله پایه مسیر گلوله
fire lane	مسیر تیراندازی دریایی مسیر پاک شده تیراندازی
toxophilite	تیرانداز ماهر با تیر و کمان
marksman	تیرانداز ماهر [ارتش و ورزش]
gift of the gab <idiom>	درصحبت کردن ماهر بودن
digger	پاسور ماهر درپاس نزدیک زمین
cradler	بازیگر ماهر در حفظ گوی لاکراس
streetwise	ماهر در برخورد با مشکلات و خشونتهای شهری
unskilled labor	نیروی کارغیر ماهر غیر متخصص
orion	منظومه جبار یا النسق شکارچی ماهر
stickhandler	شخص ماهر در استفاده ازچوب هاکی
roughrider	سوار کار ماهر اسبهای چموش و وحشی
digger	بازیگر ماهر و سمج درگرفتن گوی از گوشها
punters	دروازه بان ماهر در ردکردن توپ با مشت شرطبند
demolition derby	مسابقه رانندگان ماهر درزدن اتومبیلهای کهنه به یکدیگر
punter	دروازه بان ماهر در ردکردن توپ با مشت شرطبند
steadied	مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
dog leg	شاخه مسیر شاخه انحرافی از مسیر اصلی
steadying	مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadies	مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steady	مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadiest	مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
bunter	توپزن ماهر در ضربه بدون تاب دادن چوب بیس بال
convoy routing	تعیین مسیر کاروان دریایی تعیین مسیر حرکت ستون دریایی
dragstrip	مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت
dragway	مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت
trunkair route	مسیر هوایی استراتژیکی مسیر حرکت و حمل و نقل استراتژیکی هوایی
duress	در CL نیزمانند حقوق ماهر عمل یاتاسیس حقوقی ناشی از اکراه باطل است
Grand Prix	مسابقه حرکات وپرش اسب بین سوارکاران ماهر بصورت انفرادی یاگروهی
Grands Prix	مسابقه حرکات وپرش اسب بین سوارکاران ماهر بصورت انفرادی یاگروهی
penalty kicker	بازیگر ماهر که هنگام کم شدن تعداد افراد تیم نقش مهمی در دفاع دارد
convoy route	مسیر حرکت ستون دریایی مسیر حرکت کاروان دریایی
sniper scope	دوربین تیراندازی بوسیله تیراندازان ماهر دوربین مادون قرمز دیدبانی در شب
dogger	اسکی باز ماهر در هات داگ اسکی
marks man	تیرانداز درجه 3 تفنگ تیرانداز نیمه ماهر
receding leg	شاخه نزولی مسیر هدف شاخه نزولی مسیر هواپیمای هدف
bused	مسیر
airt	مسیر
tracks	مسیر دو
busing	مسیر
trajectories	مسیر
lanes	مسیر
path	مسیر
paths	مسیر
trajectory	مسیر
buses	مسیر
routes	مسیر
orbit	مسیر
alignments	مسیر
point	مسیر
traded	مسیر
trade	مسیر
runs	مسیر
run	مسیر
enroute	در مسیر
location	جا مسیر
locations	جا مسیر
route	مسیر
orbited	مسیر
orbits	مسیر
bus	مسیر
courses	مسیر
bussing	مسیر
traversing	مسیر
traverses	مسیر
alignment	مسیر
circuits	مسیر
track	مسیر دو
tracked	مسیر
course	مسیر
unibus	تک مسیر
coursed	مسیر
tracked	مسیر دو
busses	مسیر
travels	مسیر
traversed	مسیر
travel	مسیر
lane	مسیر
circuit	مسیر
way	مسیر
bussed	مسیر
direction	مسیر
track	مسیر
street	مسیر