Dictiornary-Farsi | اسب کوتاه وپر طاقت | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (11 milliseconds)

English	Persian
quarter horse	اسب کوتاه وپر طاقت


Other Matches

blast	منفجر شدن بوق کوتاه سوت کوتاه
short lunge	نوعی سخمه کوتاه یا ضربه کوتاه در جنگ
blasts	منفجر شدن بوق کوتاه سوت کوتاه
nerves of steel	طاقت
able-bodied	طاقت
iron nerves	طاقت
patience	طاقت
indefatigability	طاقت
of little patience	بی طاقت
sufferance	طاقت
longanimity	طاقت
lip	طاقت
gameness	طاقت
breaking point	طاقت
bearing	طاقت
overbearing	طاقت فرسا
tolerates	طاقت داشتن
gut	طاقت جرات
tolerating	طاقت داشتن
to nerve oneself	طاقت اوردن
guts	طاقت جرات
nerves	وتر طاقت
cumbersome	طاقت فرسا
tolerate	طاقت داشتن
stamina	طاقت استقامت
astringent	طاقت فرسا
staying power	طاقت قدرت
troublous	طاقت فرسا
gutting	طاقت جرات
overwhelmingly	طاقت فرسا
overwhelming	طاقت فرسا
torturous	طاقت فرسا
intolerancy	طاقت فرسایی
patience of hunger	طاقت گرسنگی
tiresome	طاقت فرسا
tedium	طاقت فرسایی
overhelming	طاقت فرسا
to keep it up	طاقت اوردن
intolerance	طاقت فرسایی
nerve	وتر طاقت
stifling	طاقت فرسا
to lose patience	بی طاقت شدن
tolerated	طاقت داشتن
she cannot bear heat	طاقت گرما را ندارد
long wind	طاقت زیاد دویدن
severest	طاقت فرسا شاق
to live through something	طاقت چیزی را داشتن
onerous	دشوار طاقت فرسا
severer	طاقت فرسا شاق
to stand pain	دردردکشیدن طاقت اوردن
endures	طاقت چیزی راداشتن
gameness	طاقت تحمل مصائب
endure	طاقت چیزی راداشتن
severe	طاقت فرسا شاق
endured	طاقت چیزی راداشتن
demanding	طاقت فرسا سخت
stick it out <idiom>	طاقت آوردن ،ادامه دادن
shorthorn	جانور شاخ کوتاه نژاد گاو شاخ کوتاه شمال انگلیس
pantywaist	شلوار کوتاه بچگانه که به بالاتنه لباسش تکمه میشود شلوار کوتاه
broad shoulders	نیروی باربری یا طاقت تحمل مسئولیت
short quard	سخمه گارد کوتاه در جنگ سرنیزه سخمه کوتاه
hurdle step	جهش کوتاه روی یک پا پیش از شیرجه جهش کوتاه پیش از پریدن از روی خرک
linter	ماشینی که پس از پاک کرن پنبه الیاف کوتاه چسبیده به تخم پنبه را میگیرد الیاف کوتاه پنبه که به تخم پنبه چسبیده است
pigmy	کوتاه
of short duration	کوتاه
stunts	کوتاه
stockiest	کوتاه
stockier	کوتاه
miniatures	کوتاه
stunting	کوتاه
puny	قد کوتاه
short	کوتاه
stunt	کوتاه
shortest	کوتاه
stocky	کوتاه
shorter	کوتاه
dwarfish	کوتاه
down	کوتاه
bas relif	کوتاه
scut	دم کوتاه
curtal	کوتاه
concise	کوتاه
concise <adj.>	کوتاه
curt <adj.>	کوتاه
fleeting <adj.>	کوتاه
short <adj.>	کوتاه
succinct <adj.>	کوتاه
low	کوتاه
synoptic	کوتاه
little	کوتاه
liliputian	قد کوتاه
pigmy	قد کوتاه
pygmy	قد کوتاه
pygmy	کوتاه
succinct	کوتاه
pygmies	قد کوتاه
pygmies	کوتاه
miniature	کوتاه
pigmies	قد کوتاه
dumpy	کوتاه
pigmies	کوتاه
scutter	دو باگامهای کوتاه
aphorisms	سخن کوتاه
short blast	سوت کوتاه
aphorism	سخن کوتاه
short blast	بوق کوتاه
razee	کوتاه کردن
briefest	کوتاه مختصر
short service line	خط سرویس کوتاه
truncate	کوتاه کردن
truncated	کوتاه کردن
truncates	کوتاه کردن
curtails	کوتاه کردن
short shunt	شنت کوتاه
formulate	کوتاه کردن
formulated	کوتاه کردن
formulates	کوتاه کردن
formulating	کوتاه کردن
curtail	کوتاه کردن
curtailed	کوتاه کردن
curtailing	کوتاه کردن
truncating	کوتاه کردن
short precision	دقت کوتاه
short period	دوره کوتاه
short drop	دراپ کوتاه
short circuit	اتصال کوتاه
bas relief	برجسته کوتاه
bas-relief	برجسته کوتاه
bas-reliefs	برجسته کوتاه
short burst	رگبار کوتاه
stags	کوتاه کردن
stag	کوتاه کردن
lie down	استراحت کوتاه
short run	مدت کوتاه
clipping	کوتاه کردن
scurried	مسابقه کوتاه
scurries	مسابقه کوتاه
scurry	مسابقه کوتاه
scurrying	مسابقه کوتاه
short run	کوتاه مدت
short return	برگشت کوتاه
short brittle	شکننده- کوتاه
term paper	رساله کوتاه
jog trot	یورتمه کوتاه
basso relief	برجسته کوتاه
brachydactyly	کوتاه انگشتی
breeks	شلوار کوتاه
intrim	کوتاه مدت
britches	شلوار کوتاه
bunny hop	پرش کوتاه
by pass	اتصال کوتاه
hare sighted	کوتاه بین
knurly	کوتاه قد کوتوله
low frequency wave	موج کوتاه
unabridged	کوتاه نشده
lop sided	کوتاه و بلند
abridge	کوتاه کردن
an incomprehensive report	گزارش کوتاه
line to line fault	اتصال کوتاه خط به خط
apophthegm	گفتار لب و کوتاه
stumped	خپله کوتاه قد
idyl	قصیده کوتاه
idyl	چکامه کوتاه
chip shot	ضربه کوتاه
cut off	کوتاه کردن
fubsy	کوتاه وکلفت
detruncate	کوتاه کردن
detruncation	کوتاه شدگی
draw in	کوتاه شدن
escopette	قرابینه کوتاه
escopet	قرابینه کوتاه
easy term	کوتاه مدت
cutty sark	دامن کوتاه
gnomical	کوتاه لب نویس
chitchat	صحبت کوتاه
chiton	قبای کوتاه
coatee	دامن کوتاه
hide bound	کوتاه فکر
conte	داستان کوتاه
correption	کوتاه کردن
half timber	الوار کوتاه
half pint	کوتاه تر از مقدارمتوسط
epigrammatical	کوتاه ونیشدار
low	کوتاه دون
playlet	نمایش کوتاه
piaffer	یورتمه کوتاه
idyll	چکامه کوتاه
shuffled	گام کوتاه
idyll	قصیده کوتاه
idylls	چکامه کوتاه
idylls	قصیده کوتاه
one track	کوتاه فکر
curt	کوتاه ومختصر
pygmy	ادم کوتاه قد
abbreviated	کوتاه شده
let us be brief	کوتاه کنیم
shortening	کوتاه شدگی
poop	صدای کوتاه
poops	صدای کوتاه
pigmies	ادم کوتاه قد