English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 109 (6 milliseconds)
English Persian
exception handling استثنا گردانی
Other Matches
strain hardenability قابلیت سخت گردانی کششی قابلیت سخت گردانی تغییربعدی قابلیت سخت گردانی سرد
strain hadening سخت گردانی کششی سخت گردانی تغییر بعدی
short cycle annealing سخت گردانی در زمان کم سخت گردانی در مدت زمان کوتاه
exception استثنا
exceptions استثنا
exeptional استثنا
exclusiveness استثنا
exept استثنا کردن
exceptor استثنا کننده
with the exception of به استثنا به جزء
unexceptional بدون استثنا
demurs استثنا قائل شدن تاخیر
to make an exception استثنا کردن یا قائل شدن
when, just for once, I ... اگر من یک بار به طور استثنا ...
The exception proves the rule. استثنا قاعده را ثابت میکند.
demur استثنا قائل شدن تاخیر
demurred استثنا قائل شدن تاخیر
demurring استثنا قائل شدن تاخیر
de minimis exception به خاطر جزئی بودن استثنا به حساب آمدن
rambles سر گردانی
rambled سر گردانی
regimental گردانی
ramble سر گردانی
magnetization مغناطیس گردانی
rectification راست گردانی
revolvable دور گردانی
rim drive لبه گردانی
transliteration نویسه گردانی
runaround دور سر گردانی
file handling پرونده گردانی
repeal باز گردانی
thinning رقیق گردانی
data handling داده گردانی
hardening سخت گردانی
repeals باز گردانی
selective hardening سخت گردانی انتخابی
magnetizing current جریان مغناطیس گردانی
cementation سیمانکاری سخت گردانی
cure rate سرعت سخت گردانی
radiation hardening سخت گردانی تابشی
aging سخت گردانی زمانی
quenching and tempering ترساندن و سخت گردانی
temper hardening سخت گردانی بازپخت
quench age hardening سخت گردانی و ترساندن
ausformig سخت گردانی اوستینیتی
case hardening سخت گردانی سطحی
softening furnace کوره نرم گردانی
austemper سخت گردانی حرارتی
austemper سخت گردانی باینیت
work hardening سخت گردانی سرد
broken hardening سخت گردانی شکسته
age hardening سخت گردانی زمانی
toughen by sparks سخت گردانی با جرقه
strain hadening سخت گردانی کرنشی
case harden سخت گردانی سطحی
strain hadening سخت گردانی سرد
hard surfacing سخت گردانی سطحی
softening point نقطه نرم گردانی
precipitation hardening سخت گردانی رسوبی
partial jurisdiction حق خود گردانی محدود
hardening room اطاق سخت گردانی
hardening distortion شکستگی سخت گردانی
hardening crake ترک سخت گردانی
hardening constituent جزء سخت گردانی
hardening furnace کوره سخت گردانی
curing vessel فرف سخت گردانی
direct quenching سخت گردانی مستقیم
electrolytic deposition متالیزه گردانی گالوانیکی
double hardening سخت گردانی مضاعف
magnetic biasing مغناطیس گردانی مقدماتی
hot tempering سخت گردانی درجهای
magnetizing field میدان مغناطیس گردانی
curing oven کوره سخت گردانی
induced magnetization مغناطیس گردانی القائی
nitrogen hardening سخت گردانی ازتی
induction harening سخت گردانی القائی
magnetization characteristic منحنی مغناطیس گردانی
simplification ساده گردانی مختصر سازی
battalion landing team تیم پیاده شونده گردانی
depth of hardening zone عمق ناحیه سخت گردانی
salt bath hardening سخت گردانی حمام نمک
mold drying oven کوره خشک گردانی قالبی
oil hardening steel فولاد سخت گردانی روغنی
carburizer ماده ویژه سخت گردانی
quenched and tempered condition حالت ترساندن و سخت گردانی
hardening strain تغییر طول سخت گردانی
simplifcation ساده گردانی مختصر سازی
cold upsetting die حدیده چاق گردانی سرد
reinstatement of revolving credit اعتبار گردانی را تجدید کردن
hard facing alloy الیاژ سخت گردانی سطحی
strain age hardening سخت گردانی کرنشی زمانی
self hardening steel فولاد خود سخت گردانی
gas case hardening سخت گردانی پوسته گازی
simplifications ساده گردانی مختصر سازی
age hardening susceptibility تقبل سخت گردانی زمانی
high frequency induction hardening سخت گردانی القایی فرکانس بالا
quenching and tempering furnace کوره ویژه سخت گردانی و ترساندن
air hardening سخت گردانی زمانی در دمای معمولی
salt bath case hardening سخت گردانی سطحی حمام نمک
gas fired hardening tempering furnace کوره سخت گردانی و بازپخت گازسوز
flame hardening سخت گردانی سطح فلز توسط شعله
without any reservation بدون هیچ قید وشرط بدون استثنا مطلقا
dispersion hardening سخت گردانی فلزات با پراکندن ذرات ریزی با فازهای مختلف داخل ان
cyaniding سخت گردانی سطح قطعات فولادی با غوطه ورسازی انهادر حمام نمکهای سیانید
age hardening سخت گردانی همبسته ها به وسیله تشکیل محلول جامد فوق اشباع و رسوب مقادیراضافی در اثر گذشت زمان
tempering (metallurgy) بازپخت [سخت گردانی] [دوباره گرم کردن پس ازسرد کردن] [فلز کاری]
transliterate عین کلمه یاعبارتی را اززبانی بزبان دیگر نقل کردن حرف بحرف نقل کردن نویسه گردانی کردن
strain hardenability سخت گردانی سخت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com