Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
chargeable accessions
استخدام به صورت پرسنل کادر استخدام به صورت پیمانی
Other Matches
union shop
یکی از اصول سیستم سندیکایی که به موجب ان کارگرانی که عضو اتحادیه نیستند می توانند استخدام شوند ولی پس از استخدام باید به عضویت اتحادیه درایند
recruit
سرباز یا دانش اموز جدید استخدام کردن استخدام سربازگیری کردن
recruited
سرباز یا دانش اموز جدید استخدام کردن استخدام سربازگیری کردن
recruiting
سرباز یا دانش اموز جدید استخدام کردن استخدام سربازگیری کردن
recruits
سرباز یا دانش اموز جدید استخدام کردن استخدام سربازگیری کردن
inventory
از چیزی صورت برداشتن صورت ریز مواد اولیه موجودی انبار صورت تحریرترکه متوفی
cadre
پرسنل پیمانی
cadres
پرسنل پیمانی
carreer personnel
پرسنل کادر ثابت
regular
پرسنل کادر منظم
regulars
پرسنل کادر منظم
employment
استخدام
service
استخدام
recruitment
استخدام
serviced
استخدام
sorb
استخدام
unemployable
غیرفابل استخدام
employers
استخدام کننده
enroll
استخدام کردن
to retain
استخدام کردن
featherbed
استخدام کارمنداضافی
employ
استخدام کردن
employed
استخدام کردن
employing
استخدام کردن
employs
استخدام کردن
employer
استخدام کننده
reenagement
استخدام دوباره
public service
استخدام دولتی
personnel management
مدیریت استخدام
personnel manager
مدیر استخدام
employable
قابل استخدام
take into service
استخدام کردن
engages
استخدام کردن
retd
مخفف در استخدام
engage
استخدام کردن
local
چاپگری که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است و نه به صورت منبع اشتراکی در شبکه
locals
چاپگری که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است و نه به صورت منبع اشتراکی در شبکه
recruited
نواموز استخدام کردن
inductee
نفر استخدام شده
engages
گرفتن استخدام کردن
engage
گرفتن استخدام کردن
labour policy
سیاست استخدام کارکنان
recruiting
نواموز استخدام کردن
administrative contracting office
دفتر استخدام کارگزینی
recruits
نواموز استخدام کردن
reemploy
دوباره استخدام کردن
recruit
نواموز استخدام کردن
reengage
دوباره استخدام کردن
working paper
ورقهء استخدام کارگر
printer
وسیلهای که داده ورودی به صورت الکتریکی را به صورت قابل خواندن چاپ شده تبدیل میکند
printers
وسیلهای که داده ورودی به صورت الکتریکی را به صورت قابل خواندن چاپ شده تبدیل میکند
to retain a freelancer
استخدام کردن پیشه ور آزاد
employ
بکار گماشتن استخدام کردن
employed
بکار گماشتن استخدام کردن
take on
<idiom>
استخدام کردن،اجازه دادن
reenlistment
دوباره در ارتش استخدام شدن
employs
بکار گماشتن استخدام کردن
employing
بکار گماشتن استخدام کردن
sign on
قرارداد استخدام کسی را امضاکردن
plastic bubble keyboard
صفحه کلید که کلیدهای آن به صورت حبابهای کوچک روی ورقه پلاستیکی هستند که در صورت انتخاب مدار را کامل می کنند
he was engagedon probation
بعنوان کاراموزی اورا استخدام کردند
open shop
بنگاه دارای سیستم استخدام ازاد
to hire
برگزیدن برای کار
[استخدام کردن]
packets
روش ارسال داده روی شبکه گسترده به صورت بستههای کوچک که بعدا به صورت درست سوار می شوند در مرحله دریافت
packet
روش ارسال داده روی شبکه گسترده به صورت بستههای کوچک که بعدا به صورت درست سوار می شوند در مرحله دریافت
numeric
که در بسیاری صفحه کلیدهای کامپیوتر به صورت گروه جداگانه برای واد کردن حجم زیادی از داده به صورت اعداد به کار می رود
active army
ارتش پیمانی ارتش کادر ثابت
barrage jamming
تولید پارازیت به صورت پرده ممانعتی پخش پارازیت به صورت توده وسیع
watt
واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
watts
واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
discretionary
آنچه در صورت نیاز لازم و در صورت عدم نیاز زیادی باشد
link lift vehicle
حمل و نقل بار و پرسنل به صورت یکپارچه حمل یکپارچه
rom
دیسک پلاستیکی کوچک که به عنوان قطعه ROM با فرفیت بالا استفاده میشود. داده به صورت دودویی ذخیره میشود به صورت سوراخهای حکاکی شده روی سطح آن که سپس توسط لیزر خوانده می شوند
line astern
صورت بندی ستون هوایی صورت بندی یک ستونه
application
به کار گماردن استخدام کردن به کار بردن
applications
به کار گماردن استخدام کردن به کار بردن
to engage somebody as somebody
کسی را به عنوان کسی
[در پیشه ای]
استخدام کردن
dat
سیستم ضبط صورت به صورت اطلاعات دیجیتال روی نوار مغناطیسی که تولید مجدد با کیفیت بالا دارد ونیز نوار با فرفیت بالا برای سیستم پشتیبانی
claqueur
تشویق کننده
[یا هو کننده]
استخدام شده
induction station
دفتر استخدام دفتر پذیرش
basic
بخشی از سرویس ISDN که شامل دو کانال انتقال داده است . که داده را به صورت کیلو بایت در ثانیه ارسال میکند و یک کانال کنترلی دارد که میتواند اطلاعات کنترلی جانبی را به صورت کیلو بایت در ثاینه منتقل کند
basics
بخشی از سرویس ISDN که شامل دو کانال انتقال داده است . که داده را به صورت کیلو بایت در ثانیه ارسال میکند و یک کانال کنترلی دارد که میتواند اطلاعات کنترلی جانبی را به صورت کیلو بایت در ثاینه منتقل کند
approach formation
صورت بندی تقرب به باند صورت بندی تقرب به دشمن
automatic programming
روندی که طی ان کامپیوتر به صورت خودکار برنامه مبدابه زبان برنامه نویسی را به برنامه مقصد به کد ماشین ترجمه میکند برنامه نویسی به صورت خودکار برنامه سازی خودکار
operating strenght
پرسنل حاضر به خدمت پرسنل موجود یکان
statement
صورت
listing
صورت
listings
صورت
hues
صورت
kalendar
صورت
medal
صورت
rosters
صورت
roster
صورت
constellation
صورت
mazard
صورت
image
صورت
images
صورت
freckle
لک صورت
hue
صورت
medals
صورت
statements
صورت
facies
صورت
providing
در صورت
visages
رو صورت
rolled
صورت
versions
صورت
circumstantially
در صورت
version
صورت
effigies
صورت
effigy
صورت
coat card
صورت
slip
صورت
slipped
صورت
figuring
صورت
slips
صورت
filed
صورت
list
صورت
figure
صورت
file
صورت
rolls
صورت
roll
صورت
invoicing
صورت
phase
صورت
figures
صورت
phased
صورت
phases
صورت
conformer
هم صورت
constellations
صورت
faces
صورت
shapes
صورت
shape
صورت
formed
صورت
invoice
صورت
physiognomy
صورت
forms
صورت
physiognomies
صورت
invoiced
صورت
form
صورت
visage
رو صورت
conformational isomers
هم صورت
face
صورت
invoices
صورت
matricula
صورت اعضا
normal form
صورت عادی
numerator
صورت کسر
on foot
به صورت پیاده
plural
صورت جمع
nomenelature
صورت اسامی
asterism
صورت فلکی
normalized form
صورت هنجار
archetype
صورت ازلی
anyhow
در هر صورت بهرجهت
archetypes
صورت ازلی
normal form
صورت هنجار
nominal list
صورت اسامی
outside appearance
صورت فاهر
powder
پودر صورت
pictograph
صورت نگاره
list of promotiona
صورت ترفیعات
form
صورت دیس
formed
صورت دیس
sales check
صورت فروش
sentential form
صورت جملهای
serials
و به صورت سری
serial
و به صورت سری
sick list
صورت بیماران
similitude
شباهت صورت
forms
صورت دیس
standard form
صورت متعارف
powdering
پودر صورت
powders
پودر صورت
outward show
صورت فاهر
formation
صورت بندی
pictogram
صورت نگاشت
pictography
صورت نگاری
burbled
جوش صورت
formulation
صورت بندی
primordial image
صورت ازلی
crackling
صورت نمکی
proces verbal
صورت مجلس
processionize
صورت مجلس
programme of work
صورت کارها
apparition
صورت وهمی
apparitions
صورت وهمی
stop list
صورت متخلفین
erythema
گل انداختن صورت
complement form
صورت متمم
isolates
به صورت الکتریکی
isolating
به صورت الکتریکی
minutes
صورت جلسه
complement form
صورت متممی
clear text
به صورت کشف
minute
صورت جلسه
schedules
صورت فهرست
certificate of expenditure
صورت حساب
scheduled
صورت فهرست
certificate of expenditure
صورت هزینه
celestial body
صورت فلکی
schedule
صورت فهرست
free list
صورت مجانی ها
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com