English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 132 (6 milliseconds)
English Persian
rest استراحت
rests استراحت
rehabilitation استراحت
relaxation استراحت
vacation استراحت
vacations استراحت
breather استراحت
breathers استراحت
bye استراحت
byes استراحت
idle استراحت
idled استراحت
idles استراحت
idlest استراحت
recumbency استراحت
yasme استراحت
Other Matches
lounged اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
lounging اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
lounges اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
lounge اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
resting potential پتانسیل استراحت
sick leave استراحت بیماری
to retire to bed استراحت کردن
quiescent point نقطه استراحت
surcease پایان استراحت
to take one's rest استراحت کردن
to go to roost استراحت کردن
lie-down استراحت کوتاه
lie-down استراحت کردن
lie down استراحت کوتاه
calm down <idiom> استراحت کردن
electrode bias ولتاژ استراحت
lie up استراحت کردن
relief interval استراحت متناوب
outstretch استراحت کردن
nooning استراحت نیمروز
to rest on one's oars استراحت کردن
relief time زمان استراحت
meal break استراحت ناهار
respite _ فاصله استراحت
to rest oneself استراحت کردن
to repose oneself استراحت کردن
lie off استراحت کردن
rest cure معالجه با استراحت
lie by استراحت کردن
rest period دوره استراحت
quiescent current جریان استراحت
idle period دوره استراحت
lie down استراحت کردن
rests محل استراحت
rests استراحت کردن
repose اسودگی استراحت
to pause استراحت کردن
go to rest استراحت کردن
rest محل استراحت
rest استراحت کردن
binnacle استراحت پزشکی
unbuckling استراحت کردن
unbuckles استراحت کردن
unbuckled استراحت کردن
unbuckle استراحت کردن
mass practice تمرین بدون استراحت
parlor car سالن استراحت قطار
easing سهولت استراحت رسایی
to rest up استراحت کامل کردن
eased سهولت استراحت رسایی
eases سهولت استراحت رسایی
to breathe a horse استراحت کردن به اسب
rest استراحت کردن بالشتک
rest تکیه گاه استراحت
rest up استراحت کامل کردن
rests استراحت کردن بالشتک
rests تکیه گاه استراحت
ease سهولت استراحت رسایی
work ratio نسبت کار به استراحت
work relief استراحت توام با کار
kick back <idiom> تنها استراحت کردن
binnacle list فهرست استراحت پزشکی
lair محل استراحت جانور
retires استراحتگاه استراحت کردن
retire استراحتگاه استراحت کردن
Zen استراحت بحالت نشسته
lairs محل استراحت جانور
jump suits لباس خانه و استراحت
jump suit لباس خانه و استراحت
zazen پایان استراحت نشسته
i yearn for ارزوی استراحت دارم
lodgment area منطقه استراحت یا فرود در سر پل
respite استراحت تمدید مدت
to take a mandatory break وقت استراحت اجبا ری گذاشتن
slack suit لباس مخصوص گردش یا استراحت
lounges محل استراحت ولم دادن
lounging محل استراحت ولم دادن
bucket step فیکس کردن پا برای استراحت
dwellings پیاده شدن برای استراحت
dwelling پیاده شدن برای استراحت
bedtimes وقت استراحت موقع خوابیدن
bedtime وقت استراحت موقع خوابیدن
rehabilitation اردوگاه استراحت تسلی دادن
lounged محل استراحت ولم دادن
lounge محل استراحت ولم دادن
dwells محل توقف توقفگاه استراحت
dwelled محل توقف توقفگاه استراحت
lies : دراز کشیدن استراحت کردن
lie دراز کشیدن استراحت کردن
lied : دراز کشیدن استراحت کردن
dwell محل توقف توقفگاه استراحت
neutral corner گوشههای رینگ بوکس درموقع استراحت
lying in دوران استراحت ونقاهت بعداز زایمان
lounge car قطار دارای سالن استراحت وتفریح
change of pace جهشهای کوتاه برای استراحت بازو
change up جهشهای کوتاه برای استراحت بازو
truces وقتی که برای تنفس و استراحت داده میشود
truce وقتی که برای تنفس و استراحت داده میشود
longtour area منطقه استراحت خارج ازکشور افراد نظامی
diastasis استراحت قلب در فاصله بین انقباض و انبساط
lounger کسیکه در نیمکت یا در سالن انتظار استراحت میکند
ring stool چهارپایه مخصوص استراحت بین روندهای بوکس
rest and recuperation عقب بردن پرسنل برای استراحت و تجدید قوا
coffee breaks تعطیل چند دقیقهای کار برای استراحت و صرف قهوه
coffee break تعطیل چند دقیقهای کار برای استراحت و صرف قهوه
downtime مدتی که کارخانه کار نمیکند مدت استراحت ماشین وکارخانه درشبانه روز
pace شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
paced شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
half area محل توقف سربازان در حین حرکت برای تجدید سازمان یاگرفتن مهمات یا استراحت
paces شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
roundest هرروند 3 دقیقه و هرمسابقه 3روند دارد با یک دقیقه استراحت بین روندها
round هرروند 3 دقیقه و هرمسابقه 3روند دارد با یک دقیقه استراحت بین روندها
leave area منطقه استراحت پرسنل درپشت منطقه مواصلات
mafrash مفرش [واژه عربی به معنی خوابگاه و یا کیسه خواب می باشد و حالت تزئینی داشته، اطراف تشک خواب و یا جای استراحت را می پوشاند.]
lair گل الود کردن استراحت کردن
lairs گل الود کردن استراحت کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com