Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (33 milliseconds)
English
Persian
to apply for written testimony
استشهاد تمام کردن
Other Matches
citing
احضار کردن استشهاد کردن
cite
احضار کردن استشهاد کردن
cites
احضار کردن استشهاد کردن
cited
احضار کردن استشهاد کردن
terminates
تمام شدن تمام کردن
terminated
تمام شدن تمام کردن
terminate
تمام شدن تمام کردن
obtestation
استشهاد
summoning a witness
استشهاد
citation
استشهاد
citations
استشهاد
affidavit
استشهاد
producing a witness
استشهاد
deposition
ورقه استشهاد
depositions
ورقه استشهاد
documentary evidence signed by witnesses
ورقه استشهاد
affidavy
شهادت نامه استشهاد
affidavits
شهادت نامه استشهاد
lapped
یک دور کامل زمین اسبدوانی تمام کردن یک دور اسبدوانی رسیدن به اسب جلویی تمام کردن یک دور
lap
یک دور کامل زمین اسبدوانی تمام کردن یک دور اسبدوانی رسیدن به اسب جلویی تمام کردن یک دور
raster
سیستم اسکن کردن تمام صفحه نمایش CRT تمام صفحه , پیش نمایش CRT با یک اشعه تصویر با حرکت افقی روی آن و حرکت به پایین در انتهای هر خط
beta software
نرم افزاری که هنوز تمام آزمایش ها رویش تمام نشده و ممکن است هنوز مشکل داشته باشد
to see through
تمام کردن
fulfilling
تمام کردن
attained
تمام کردن
run out of
تمام کردن
attain
تمام کردن
integrate
تمام کردن
to run away with
تمام کردن
fulfilled
تمام کردن
fulfil
تمام کردن
attaining
تمام کردن
fulfills
تمام کردن
integrates
تمام کردن
to see out
تمام کردن
integrating
تمام کردن
go through with
<idiom>
تمام کردن
get (something) over with
<idiom>
تمام کردن
to eat up
تمام کردن
to fill out
تمام کردن
get through
تمام کردن
use up
تمام کردن
forth
تمام کردن
attains
تمام کردن
to finish off
تمام کردن
fiddle away
تمام کردن
fulfils
تمام کردن
fulfill
تمام کردن
make a day of it
<idiom>
تمام روزکار کردن
nip and tuck
<idiom>
به سختی تمام کردن
exhausts
تمام کردن بادقت بحث کردن
exhaust
تمام کردن بادقت بحث کردن
end
تمام کردن خاتمه دادن
ends
تمام کردن خاتمه دادن
done with
<idiom>
تمام کردن استفاده از چیزی
do one's best
<idiom>
تمام تلاش خودرا کردن
for all one is worth
<idiom>
تمام سعی خودرا کردن
to get done with
خاتمه دادن تمام کردن
call it quits
<idiom>
متوقف کردن تمام کار
put one's foot down
<idiom>
با تمام وجود اعتراض کردن
see out
<idiom>
تمام کردن وخارج شدن
shoot one's wad
<idiom>
تمام پول را خرج کردن
dost
بپایان رسانیدن تمام کردن
use up
تمام شدن مصرف کردن
unquote
نقل قول را تمام کردن
process
بانجام رساندن تمام کردن
processes
بانجام رساندن تمام کردن
ceasing
بند امدن تمام کردن
ended
تمام کردن خاتمه دادن
ceased
بند امدن تمام کردن
ceases
بند امدن تمام کردن
cease
بند امدن تمام کردن
polish off
از جلو کسی درامدن تمام کردن
To consume all ones energy .
تمام نیروی خودرا مصرف کردن
finishes
تمام کردن رنگ وروغن زدن
fish out
تمام کردن ذخیره ماهی یک منطقه
finish
تمام کردن رنگ وروغن زدن
speeds
مدت زمان تمام کردن مسابقه اسبدوانی
erasing
پاک کردن تمام سیگنال ها از رسانه مغناطیسی
speeding
مدت زمان تمام کردن مسابقه اسبدوانی
speed
مدت زمان تمام کردن مسابقه اسبدوانی
erase
پاک کردن تمام سیگنال ها از رسانه مغناطیسی
erased
پاک کردن تمام سیگنال ها از رسانه مغناطیسی
erases
پاک کردن تمام سیگنال ها از رسانه مغناطیسی
strike out
تمام کردن بازی با سه استرایک پی در پی در بخش دهم
zap
حذف یک فایل یاپاک کردن ناگهانی یک صفحه فرمان پاک کردن تمام اطلاعات روی صفحه گسترده
zapped
حذف یک فایل یاپاک کردن ناگهانی یک صفحه فرمان پاک کردن تمام اطلاعات روی صفحه گسترده
zapping
حذف یک فایل یاپاک کردن ناگهانی یک صفحه فرمان پاک کردن تمام اطلاعات روی صفحه گسترده
zaps
حذف یک فایل یاپاک کردن ناگهانی یک صفحه فرمان پاک کردن تمام اطلاعات روی صفحه گسترده
to make an end of
موقوف کردن تمام کردن
To sell at coast price .
مایه کاری حساب کردن ( به قیمت تمام شده )
to listen with rapt attention
با مجذوبیت تمام گوش کردن با ششدانگ حواس وغیره
clear
آزاد کردن خط ارتباطی وقتی ارسال تمام شده است
clearest
آزاد کردن خط ارتباطی وقتی ارسال تمام شده است
clears
آزاد کردن خط ارتباطی وقتی ارسال تمام شده است
zero in on
<idiom>
تمام توجه شخصی را جلب کردن(میخ کسی شدن)
clearer
آزاد کردن خط ارتباطی وقتی ارسال تمام شده است
adobe type manager
استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
earom
Only Read Alterableحافظه فقط خواندنی تغییرپذیرالکتریکی RO که میتواند بدون پاک کردن تمام اصلاعات ذخیره شده به طور انتخابی تغییرکند
tilting mixer
نوعی بتن ساز دوار که با کج کردن مخزن ان تمام بتن خارج میشود
logs
وارد کردن نشانه یا دستور در انتهای بخش کامپایل برای بستن تمام فایل ها و قط ع کانال بین ترمینال کاربر و کامپیوتر اصلی .
log
وارد کردن نشانه یا دستور در انتهای بخش کامپایل برای بستن تمام فایل ها و قط ع کانال بین ترمینال کاربر و کامپیوتر اصلی .
beneficial occupancy
اشغال ساختمان نیمه تمام استفاده از ساختمان نیمه تمام
exhausts
تمام شدن انرژی خسته شدن یا کردن
exhaust
تمام شدن انرژی خسته شدن یا کردن
mirror
کپی کردن تمام عملیات دیسک روی دیسک دوم که در صورت خرابی اولی قابل استفاده است
mirrored
کپی کردن تمام عملیات دیسک روی دیسک دوم که در صورت خرابی اولی قابل استفاده است
mirrors
کپی کردن تمام عملیات دیسک روی دیسک دوم که در صورت خرابی اولی قابل استفاده است
full track
تمام شنی خودرو تمام شنی
panorama
تمام نما اینه تمام نما
panoramas
تمام نما اینه تمام نما
complete
تمام
completes
تمام
full
تمام
through
تمام
all night
در تمام شب
completing
تمام
lion's share
تمام
It's over.
تمام شد.
whole
تمام
full length
تمام قد
out-and-out
تمام
completed
تمام
fullest
تمام
entire
تمام
out and out
تمام
yame
تمام
thorough
تمام
off
تمام
thru
تمام
it is all up
تمام شد
rounded
پر تمام
full face
تمام رخ
whole length
تمام قد
full-face
تمام رخ
incomplete
نا تمام
full-length
تمام قد
through
تمام شده
over with
تمام شده
full mouthed
تمام دندان
outed
در بیرون تمام
wholly
تمام وکمال
holohedron
تمام وجهی
full
تمام قدرت
holosymmetric
تمام وجه
finished
تمام شده
full
تمام تکمیل
full moon
ماه تمام
body and soul
<idiom>
با تمام وجود
mast high
تمام افراشته
all day long
<idiom>
تمام روز
the whole world
تمام دنیا
fullest
تمام تکمیل
full-blown
تمام کامل
passes
تمام شدن
the game is up
بازی تمام شد
an a fact
تمام شده
full-blown
تمام شگفته
best of both worlds
<idiom>
تمام مزایا
full adder
تمام افزایشگر
full orbed
تمام روشن
go
تمام شدن
holohedral
تمام وجه
passed
تمام شدن
full-time
تمام وقت
rounded
تمام شده
all
: همه تمام
lie-in
تمام شدن
inchoate
نیمه تمام
he is fifty
تمام دارد
all-
: همه تمام
main
بزرگ تمام
thoroughgoing
تمام وکمال
main
مهم تمام
thru
تمام شده
to draw to an end
تمام شدن
goes
تمام شدن
full duplex
تمام دو رشتهای
exhaustible
تمام شدنی
unfinished
تمام نشده
dyed-in-the-wool
تمام و کمال
fuller
کامل تر تمام تر
unfailing
تمام نشدنی
integral
کامل تمام
finisher
تمام کننده
sterling
تمام عیار
full blown
تمام کامل
whole hog
تمام راه
full blown
تمام شکفته
all this
تمام اینها
finishing
تمام کاری
all d.
در تمام روز
full time
تمام روز
all out
باشدت تمام
full automatic
تمام اتوماتیک
pass
تمام شدن
cosecant
قطرفل تمام
in full
تمام وکمال
depletable
تمام شدنی
yearlong
یکسال تمام
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com