Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English
Persian
accountable strength
استعداد قابل توجه
Other Matches
tendency
توجه استعداد
tendencies
توجه استعداد
accountable strength
استعداد قابل محاسبه
nota bene
قابل توجه
noteworthy
قابل توجه
considerable
قابل توجه
striking
قابل توجه
strikingly
قابل توجه
noticeable
قابل توجه
substantial
قابل توجه
remarkable
قابل توجه
interestingly
بطور قابل توجه
Please note
[that]
...
قابل توجه است که
significant
قابل توجه حاکی از
chunks
مقدار قابل توجه
chunk
مقدار قابل توجه
significantly
قابل توجه حاکی از
notice to airmen
قابل توجه خلبانان
notice
قابل توجه دستور اماده باش
notices
قابل توجه دستور اماده باش
noticing
قابل توجه دستور اماده باش
noticed
قابل توجه دستور اماده باش
newsworthy
قابل توجه عامه برای درج درروزنامه
cam
حافظهای که با توجه به مقدارش قابل آدرس دهی و دستیابی است ونه محلش
cams
حافظهای که با توجه به مقدارش قابل آدرس دهی و دستیابی است ونه محلش
screamer
اگهی درشت وجالب توجه در روزنامه مطالب جالب توجه
average strength
استعداد پرسنلی متوسط میانگین استعداد پرسنلی
colours
شماره رنگهای مختلف که توسط پیکسل ها در صفحه نمایش قابل نمایش است که با توجه به تعداد بیتهای رنگی در هر پیکسل نمایش داده میشود
colour
شماره رنگهای مختلف که توسط پیکسل ها در صفحه نمایش قابل نمایش است که با توجه به تعداد بیتهای رنگی در هر پیکسل نمایش داده میشود
guild socialism
سوسیالیسم صنفی عقیده کسانی که درعین اعتقاد به سوسیالیسم معتقد به ایجاد سیستم عدم تمرکز در مورد اصناف ودادن ازادی بیشتر به انهابودند و کنترل دولتی صاحبان حرف را جایز نمیشمردند واز این نظر گرایش ایشان به سندیکالیسم قابل توجه است
draw attention
توجه کسی را جلب کردن توجه جلب شدن
favourite
طرف توجه شخص طرف توجه شی مطلوب
favorites
طرف توجه شخص طرف توجه شی مطلوب
favourites
طرف توجه شخص طرف توجه شی مطلوب
questionof interest
پرسشهای جالب توجه موضوعهای جالب توجه
simpleminded
کم استعداد
liability to disease
استعداد
unintelligent
بی استعداد
talent
استعداد
talented
استعداد
aptness
استعداد
parted
با استعداد
susceptivity
استعداد
capability
استعداد
turns
استعداد
turn
استعداد
ingenuity
استعداد
gormless
کم استعداد
susceptibility
استعداد
potentialities
استعداد
potentiality
استعداد
talents
استعداد
aptitudes
استعداد
brilliance
استعداد
endowments
استعداد
capacities
استعداد
aptitude
استعداد
cabiler
استعداد
predispostion
استعداد
verve
استعداد
gifted
با استعداد
genius
استعداد
talentless
بی استعداد
geniuses
استعداد
ungifted
بی استعداد
property
استعداد
inapt
بی استعداد
amplitude
استعداد
endowment
استعداد
capacity
استعداد
arts
استعداد استادی
art
استعداد استادی
capability
استعداد پیشرفت
indisposedness
عدم استعداد
caliber
گنجایش استعداد
command strength
استعداد یکان
clever
باهوش با استعداد
cleverer
باهوش با استعداد
child prodigy
بچهبا استعداد
aptitude test
ازمون استعداد
aptitude tests
ازمون استعداد
cleverest
باهوش با استعداد
shifts
نوبتی استعداد
indisposition
عدم استعداد
capable
با استعداد صلاحیتدار
palooka
بوکسور بی استعداد
occupational aptitude
استعداد شغلی
war strenght
استعداد جنگی
imitativeness
استعداد تقلید
strength
استعداد رزمی
authorized strength
استعداد مجاز
liability
بدهکاری استعداد
flair
استعداد خصیصه
shift
نوبتی استعداد
frost susceptibility
استعداد یخزدگی
resistibility
استعداد مقاومت
indispositions
عدم استعداد
artistry
استعداد هنرپیشگی
artistic aptitude
استعداد هنری
strengths
استعداد رزمی
cleverness
هوشیاری استعداد
shifted
نوبتی استعداد
liabilities
بدهکاری استعداد
capacity
استعداد مقام
capacities
گنجایش استعداد
capacities
استعداد مقام
reproductivity
استعداد تولید
reproductivity
استعداد هم اوری
end strength
استعداد نهایی
risible faculty
استعداد خنده
capacity
گنجایش استعداد
sconce
جمجمه استعداد
academic aptitude
استعداد تحصیلی
mechanical aptitude
استعداد فنی
scholastic aptitude
استعداد تحصیلی
division slice
استعداد لشگری
knack
صدای شلاق استعداد
differential aptitude tests
ازمونهای تشخیص استعداد دی ا تی
fabllibility
استعداد خطا کردن
gift
استعداد پیشکش کردن
reduced strenght
حداقل استعداد جنگی
level of strength
سطح استعداد رزمی
scholastic aptitude test
ازمون استعداد تحصیلی
attack size
استعداد وسایل درگیر در تک
versatile
دارای استعداد و ذوق
the talnet of the country
مردم با استعداد کشور
level of strength
میزان استعداد رزمی
talent for musics
استعداد یا ذوق موسیقی
habiliment
جامه استعداد فکری
gift
دارای استعداد کردن
gifts
استعداد پیشکش کردن
allotropy
استعداد تغییر و تبدیل
gifted
موید شخص با استعداد
manpower cieling
سطح استعداد پرسنل
flatlander
موج سوار کم استعداد
potentialize
دارای استعداد کردن
naturals
مسلم استعداد ذاتی
physical aptitude test
ازمون استعداد جسمانی
able
با استعداد صلاحیت دار
natural
مسلم استعداد ذاتی
vocational aptitude test
ازمون استعداد شغلی
effective strength
استعداد رزمی موثر
peak strenght
حداکثر استعداد مجاز
gifts
دارای استعداد کردن
potentially
با داشتن استعداد نهانی
personnel ceiling
سقف استعداد مجاز پرسنلی
means end capacity
استعداد درک وسیله- هدف
peace time complement
استعداد مجاز زمان صلح
faculties
استادان دانشکده یا دانشگاه استعداد
strength
قدرت رزمی استعداد نفری
battle bill
فهرست استعداد رزمی ناو
rhymester
شاعربی استعداد وکم مایه
strengths
قدرت رزمی استعداد نفری
faculty
استادان دانشکده یا دانشگاه استعداد
Iranians have a gift of tongues.
ایرانیها استعداد زبان دارند
self rating
تعیین میزان استعداد خود
edacity
استعداد خوردن شکم پرستی
potential
دارای استعداد نهانی پتانسیل
potentiality
عاملیت بالفعل استعداد نهانی
potentialities
عاملیت بالفعل استعداد نهانی
seashore musical ability tests
آزمون های استعداد موسیقی سیشور
peace time establishment
جدول استعداد مجاز زمان صلح
minnesota clerical aptitude test
ازمون استعداد امور دفتری مینه سوتا
authorized strength of theater
استعداد مجاز صحنه عملیات از نظر پرسنلی
green thumb
استعداد و قدرت فوق العاده درپروراندن گیاهان
friendly front end
طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
recoverable item
وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
rimester
قافیه ساز شاعر بی استعداد وکم مایه شاعرک
it is insusceptible of change
اماده برای تغییر نسبت استعداد دگرگونی ندارد
one's light s
نهایت کوشش را در حدودتوانایی یا استعداد خود بعمل اوردن
archival quality
مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
manning level
درصد پرسنل موجود ناو سطح استعداد پرسنلی وسیله
escrow
سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
adducible
قابل اضهار قابل ارائه
elastic
قابل کش امدن قابل انعطاف
flexile
قابل تغییر قابل تطبیق
achievable
قابل وصول قابل تفریق
thankworthy
قابل تشکر قابل شکر
observable
قابل مشاهده قابل گفتن
changeable
قابل تعویض قابل تبدیل
presumable
قابل استنباط قابل استفاده
sensible
قابل درک قابل رویت
transferable
قابل واگذاری قابل انتقال
bilable
قابل رهایی قابل ضمانت
presentable
قابل نمایش قابل تقدیم
presentable
قابل معرفی قابل ارائه
combustible
قابل سوزش قابل تراکم
tenable
قابل مدافعه قابل تصرف
exigible
قابل مطالبه قابل پرداخت
exigible
قابل تقاضا قابل ادعا
attendances
توجه
advertency
توجه
cares
توجه
cared
توجه
noting
توجه
notes
توجه
note
توجه
heed
توجه
advertence
توجه
attendance
توجه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com