English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
stabilization استوار سازی
Other Matches
rectification یکسو سازی همسو سازی مستقیم سازی
soundest استوار
sounds استوار
immovable استوار
rigid استوار
stables استوار
sounded استوار
steadfast استوار
unshaken استوار
sergeant major استوار
sergeant majors استوار
sure استوار
surer استوار
surest استوار
sound استوار
steadfastly استوار
tenacious استوار
stable استوار
four-square استوار
unswerving <adj.> استوار
undeviating <adj.> استوار
deep-set استوار
solid استوار
solids استوار
chief warrant officer استوار یکم
secures مطمئن استوار
two handed محکم استوار
secure مطمئن استوار
stabilizer استوار کننده
steel محکم استوار
steeled محکم استوار
veteran ثابت استوار
veterans ثابت استوار
steadied پرپشت استوار
firm استوار محکم
steeling محکم استوار
steels محکم استوار
stabilisers استوار کننده
solidly بطور استوار
firmer استوار محکم
credential استوار نامه
firm استوار کردن
firms استوار محکم
firmest استوار کردن
steady پرپشت استوار
steadiest پرپشت استوار
master chief petty officer استوار یکم
firmer استوار کردن
steadies پرپشت استوار
constant باثبات استوار
firms استوار کردن
firmware استوار- ابزار
hard shoulder شانه استوار
straightener استوار کننده
steadying پرپشت استوار
firmest استوار محکم
sergeant first class استوار دوم
constants باثبات استوار
self sufficient خود استوار
steady استوار یامحکم کردن
petty officer ناو استوار دوم
petty officers ناو استوار دوم
consistent استوار ثابت قدم
steadies استوار یامحکم کردن
steadying استوار یامحکم کردن
to keep one's feet on the ground <idiom> آرام و استوار ماندن
steadiest استوار یامحکم کردن
chief petty officeer ناو استوار یکم
chief petty officer ناو استوار یکم
steadied استوار یامحکم کردن
stabilize استوار کردن ثابت شدن
stabilising استوار کردن ثابت شدن
stabilised استوار کردن ثابت شدن
stabilizes استوار کردن ثابت شدن
well timbered با الوار محکم و استوار شده
as steady as a rock <idiom> مثل کوه [استوار و ثابت]
master sergeant استوار ارشد نیروی زمینی
abide by one's word بر قول خود استوار بودن
stabilized استوار کردن ثابت شدن
stabilises استوار کردن ثابت شدن
firmware RO قرار داده شده است ابزار استوار
calculating دوباره سازی یا ایجاد داده جدید از طریق فشرده سازی وقایع عددی معین
pilot materials وسایل و دست ابزارهای ماشین سازی یا مدل سازی
ordnance plant کارخانجات اسلحه سازی یامهمات سازی
jagger الت کنگره سازی یادندانه سازی
pre-treatment عملیات مقدماتی و آماده سازی [مثل شستشوی پشم قبل از رنگرزی و یا آماده سازی دار جهت چله کشی]
one level address سازماندهی فضای ذخیره سازی که هر نوع رسانه ذخیره سازی یکسان رفتار می شوند
frustration خنثی سازی محروم سازی
formularization کوتاه سازی ضابطه سازی
ouster بی بهره سازی محروم سازی
frustrations خنثی سازی محروم سازی
subjugation مقهور سازی مطیع سازی
imagery مجسمه سازی شبیه سازی
irritancy پوچ سازی باطل سازی
erasable 1-رسانه ذخیره سازی که قابل استفاده مجدد است . 2-ذخیره سازی موقت
save ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
saves ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
saved ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
symmetrical compression سیستم فشرده سازی که همان توان پردازش و زمان را برای فشرده سازی و از حالت فشرده در آوردن تصویر نیاز دارد
sorts الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sorted الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sort الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
hit داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hits داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hitting داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
electronic کامپیوتر دیجیتالی با قط عات الکترونیکی حالت ساده با CPU و حافظه اصلی و فضای ذخیره سازی و دستگاه ورودی / خروجی . که توسط قط عات الکترونیکی و مدارهای مجتمع پیاده سازی می شوند
Indeo فناوری نرم افزاری ساخت Intel که به کامپیوتر امکان ذخیره سازی و اجرای تصاویر ویدیویی فشرده را میدهد با استفاده از روشهای نرم افزاری فشرده سازی
dump 1-دادهای که از یک وسیله به دیگری برای ذخیره سازی کپی شده است . 2-انتقال داده به دیسک برای ذخیره سازی . 3-چاپ محتوای کل یابخشی از داده در حافظه
externals روش مرتب سازی فایل حافظه جانبی مثل دیسک طبق منبع اصلی داده واز دیسک به عنوان حافظه جانبی حین ذخیره سازی استفاده میکند
external روش مرتب سازی فایل حافظه جانبی مثل دیسک طبق منبع اصلی داده واز دیسک به عنوان حافظه جانبی حین ذخیره سازی استفاده میکند
recredential نامهای است که بعضی اوقات رئیس دولتی که سفیر نزد ان ماموریت دارد در جواب احضار نامه سفیر به رئیس دولت فرستنده سفیر می نویسد و در واقع این نامه پاسخی است به استوار نامهای که سفیر در شروع ماموریتش تقدیم داشته است
individualizes تک سازی
individualizing تک سازی
deflexion خم سازی
compaction تو پر سازی
flooring کف سازی
pavements کف سازی
individualize تک سازی
individualising تک سازی
padding له سازی
flection خم سازی
local anasthesia سر سازی
pavement کف سازی
stylization مد سازی
repk lection پر سازی
retortion خم سازی
truncation بی سر سازی
retortion کج سازی
individualised تک سازی
individualises تک سازی
individualized تک سازی
bridge building پل سازی
individualization تک سازی
individuation تک سازی
bridgework پل سازی
idolization بت سازی
extinction خاموش سازی
intensification پر قوت سازی
assimilation همگون سازی
milling ارد سازی
inurement معتاد سازی
emulsification امولسیون سازی
emulation نمونه سازی
invalidation باطل سازی
elution پاکیزه سازی
dwelling construction اپارتمان سازی
dwelling construction خانه سازی
inculcation جایگیر سازی
assimilation درون سازی
enthralment بنده سازی
individualization منفرد سازی
individualization فرد سازی
curtailment کوتاه سازی
individuation جدا سازی
inebriation مست سازی
inflexion خم سازی خمیدگی
infuriation خشمگین سازی
mutilation معیوب سازی
inspissation غلیظ سازی
separating جدا سازی
abbreviations کوته سازی
abbreviation کوته سازی
replacements جانشین سازی
replacement جانشین سازی
irksomeness کسل سازی
simulation همانند سازی
die making حدیده سازی
detersion پاک سازی
industrialization صنعتی سازی
levigation نرم سازی
nationalization ملی سازی
derichment رقیق سازی
humanization مردمی سازی
liquefaction ابگونه سازی
deprival بی بهره سازی
enrichment غنی سازی
fading محو سازی
forging signatures امضا سازی
exclusion محروم سازی
pacification ارام سازی
denudation برهنه سازی
denaturation مصنوعی سازی
die shop حدیده سازی
dilution رقیق سازی
wearisomeness کسل سازی
irreticence فاش سازی
vaporization بخار سازی
lamponery هجونامه سازی
lancination مجروح سازی
lancination پاره سازی
duplexing مضاعف سازی
domestication اهلی سازی
divestment بی بهره سازی
divestiture برهنه سازی
landscape painting منظره سازی
lapidation سنگسار سازی
divestiture بی بهره سازی
lapidification سنگ سازی
discolourment بدرنگ سازی
latticing شبکه سازی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com