Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 205 (11 milliseconds)
English	Persian
archbshop	اسقف بزرگ
Search result with all words
archiepiscopal	متعلق به اسقف بزرگ
hierarch	سرکشیش اسقف بزرگ
patriarchate	مقام بطریق یا اسقف بزرگ
prelatic	وابسته به اسقف بزرگ متران وار
Other Matches
metropolitan bishop	سر اسقف
bishops	اسقف
bishop	اسقف
provisor	اسقف نافرخرج
mitres	تاج اسقف
mitre	تاج اسقف
miter	تاج اسقف
archbishop	اسقف اعظم
miters	تاج اسقف
archbishops	اسقف اعظم
primate of england	سر اسقف YORK
archdeacons	معاون اسقف
archdeacon	معاون اسقف
prelatess	زن اسقف یا متران
dioceses	اسقف نشین
dioceses	قلمرو اسقف
prelature	اسقف نشین
prince bishop	شاهزاده اسقف
diocese	اسقف نشین
diocese	قلمرو اسقف
diocesan	وابسته به قلمرو اسقف
vestment	لباس رسمی اسقف
miyred	مانند کلاه اسقف
mitriform	مانند کلاه اسقف
archbishopric	مقام یا قلمرو اسقف
prelature	قلمرو اسقف اعظم
cathedra	[صندلی اسقف در کلیسا]
archdiocese	قلمرو مذهبی اسقف اعظم
exarch	نایب السطنه اسقف اعظم
archdiocesan	وابسته بقلمرو اسقف اعظم
prelates	اسقف اعظم کشیش ارشد
prelate	اسقف اعظم کشیش ارشد
pontifical	وابسته به پاپ یا اسقف جامه اسقفی
My grandparents are six feet under. <idiom>	پدر بزرگ و مادر بزرگ من فوت و به خاک سپرده شده اند.
megalomania	مرض بزرگ پنداری خویش جنون انجام کارهای بزرگ
big game	صید ماهیهای بزرگ حیوانات بزرگ شکاری
fossil	آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
museum piece	آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
macropterous	دارای بالهای دراز یا بزرگ بزرگ بال
gremial	پارچهای که اسقف هنگام اجرای برخی ایین هاروی دامن میاندازد
deacons	خادم کلیسا که به کشیش یا اسقف کمک میکند سرود مذهبی قرائت کردن
deacon	خادم کلیسا که به کشیش یا اسقف کمک میکند سرود مذهبی قرائت کردن
grandparent	پدر بزرگ یا مادر بزرگ
so large	چندان بزرگ بقدری بزرگ
grandparents	پدر بزرگ یا مادر بزرگ
grandam	مادر بزرگ ننه بزرگ
cray	نوعی کامپیوتر بسیار بزرگ شرکت سازنده کامپیوترهای بسیار بزرگ
surrogates	نماینده نماینده اسقف در هر ناحیه که مسئول صدور اسنادازدواج است
surrogate	نماینده نماینده اسقف در هر ناحیه که مسئول صدور اسنادازدواج است
mightier	بزرگ
propylon	در بزرگ
adults	بزرگ
adult	بزرگ
megapod	بزرگ پا
voluminous	بزرگ
dignified	بزرگ
majuscule	بزرگ
majuscular	بزرگ
bulkier	بزرگ
majestic	بزرگ
gates	در بزرگ
extra	بزرگ
extra-	بزرگ
extras	بزرگ
canis majoris	سگ بزرگ
canis major	سگ بزرگ
considerably large	بس بزرگ
decuman	بزرگ
egregious	بزرگ
bandog	سگ بزرگ
mighty	بزرگ
nonus	بزرگ
mightiest	بزرگ
magacephalic	بزرگ سر
full bottomed	بزرگ
hugeous	بزرگ
great	بزرگ
great-	بزرگ
headman	بزرگ
bulkiest	بزرگ
headmen	بزرگ
of a large size	بزرگ
large sized a	بزرگ
large sized	بزرگ
king size	بزرگ
greatest	بزرگ
bulky	بزرگ
macrocephalic	بزرگ سر
macro	بزرگ
long ton	تن بزرگ
biggest	بزرگ
bigger	بزرگ
big	بزرگ
massive	بزرگ
massively	بزرگ
immane	بزرگ
wallopings	بزرگ
swingeing	بزرگ
grave	بزرگ
large	بزرگ
larger	بزرگ
largest	بزرگ
enormous	بزرگ
swith	بزرگ
small	بزرگ نه
stour	بزرگ
walloping	بزرگ
graves	بزرگ
gravest	بزرگ
high	بزرگ
spankings	بزرگ
highest	بزرگ
spanking	بزرگ
highs	بزرگ
extensive	بزرگ
major	بزرگ
majored	بزرگ
majoring	بزرگ
vasty	بزرگ
eminent	بزرگ
jumbos	بزرگ
grosser	بزرگ
doyenne	زن بزرگ
paternal grandmother	نه نه بزرگ
grossed	بزرگ
vast	بزرگ
gross	بزرگ
smallest	بزرگ نه
grossing	بزرگ
grossest	بزرگ
grosses	بزرگ
smaller	بزرگ نه
gate	در بزرگ
doyennes	زن بزرگ
jumbo	بزرگ
bulldog	نوعی سگ بزرگ
billows	موج بزرگ اب
mausoleum	ارامگاه بزرگ
distends	بزرگ کردن
mausoleums	ارامگاه بزرگ
billow	موج بزرگ اب
aggrandise	بزرگ کردن
billowed	موج بزرگ اب
aggrandise	بزرگ شدن
billowing	موج بزرگ اب
maximises	بزرگ کردن
arch fiend	دیو بزرگ
aggrandize	بزرگ کردن
antrum	غار بزرگ
archfiend	دیو بزرگ
arch enemy	دشمن بزرگ
distending	بزرگ کردن
avous	پدر بزرگ
grand father	پدر بزرگ
swells	بزرگ شدن
maximize	بزرگ کردن
swelled	بزرگ شدن
swell	بزرگ شدن
maximizing	بزرگ کردن
maximizes	بزرگ کردن
big bang	انفجار بزرگ
bass fiddle	ویلن سل بزرگ
argosy	کشتی بزرگ
bass drum	طبل بزرگ
distend	بزرگ کردن
archduke	دوک بزرگ
maximising	بزرگ کردن
archduchess	دوشس بزرگ
caldron	کتری بزرگ
bronchocele	بزرگ شدگی
archenemy	دشمن بزرگ
archpriest	کشیش بزرگ
bonefire	اتش بزرگ
big league	لیگ بزرگ
maximized	بزرگ کردن
zooms	بزرگ کردن
lofty	بلند بزرگ
magnum opus	کار بزرگ
cataclysm	سیل بزرگ
cataclysms	سیل بزرگ
viola	ویولن بزرگ
bollards	موت بزرگ
blunder	اشتباه بزرگ
blundered	اشتباه بزرگ
bollard	موت بزرگ
emporiums	بازار بزرگ
emporium	بازار بزرگ
lump	بزرگ شدن
lumped	بزرگ شدن
lumps	بزرگ شدن
heave	بزرگ کردن
heaved	بزرگ کردن
longbow	کمان بزرگ
longbows	کمان بزرگ
emporia	بازار بزرگ
bonfires	اتش بزرگ
blundering	اشتباه بزرگ
magnification	بزرگ نمایی
magnifications	بزرگ نمایی
zoom	بزرگ کردن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com