Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
arm
اسلحه دستهء صندلی یا مبل
Other Matches
armrest
دستهء صندلی
rocking chair
صندلی تاب صندلی راحتی تکان خور
rocking chairs
صندلی تاب صندلی راحتی تکان خور
faldstool
صندلی تا شو بدون پشتی صندلی راحتی
inspection arms
سلاح برای بازدید حاضر بازدید اسلحه اسلحه رابازدید کنید
camp chair
صندلی سفری صندلی صحرایی
my chair was next his
صندلی من پهلوی صندلی اوبود
raider
دزدی که با زور و خشونت
[با اسلحه یا تهدید اسلحه]
دزدی میکند
robber
دزدی که با زور و خشونت
[با اسلحه یا تهدید اسلحه]
دزدی میکند
heister
[American E]
دزدی که با زور و خشونت
[با اسلحه یا تهدید اسلحه]
دزدی میکند
preyer
دزدی که با زور و خشونت
[با اسلحه یا تهدید اسلحه]
دزدی میکند
bandit
دزدی که با زور و خشونت
[با اسلحه یا تهدید اسلحه]
دزدی میکند
brigand
دزدی که با زور و خشونت
[با اسلحه یا تهدید اسلحه]
دزدی میکند
snathe
دستهء داس
snath
دستهء داس
banstand
محل دستهء موسیقی
bandsmen
عضو دستهء موسیقی
bandsman
عضو دستهء موسیقی
bandmaster
رئیس دستهء موزیک
aristocrat
عضو دستهء اشراف
band
دستهء موسیقی اتحاد
bands
دستهء موسیقی اتحاد
aristocrats
عضو دستهء اشراف
aigrette
شاخهء جواهر دستهء کرک
bandwagon
عرابهء دستهء موزیک سیار
antiphon
سرودی که بوسیله سرایندگان کلیسا در جواب دستهء دیگرخوانده میشود
band shell
جایگاه دستهء موزیک که عقب ان بشکل صدف مقعر بزرگی است
weapon
اسلحه
armless
بی اسلحه
weapons
اسلحه
bare handed
بی اسلحه
unarmed
بی اسلحه
firearm
اسلحه گرم
triggers
ماشه اسلحه
triggered
ماشه اسلحه
trigger
ماشه اسلحه
weapons
اسلحه حربه
armourer
اسلحه ساز
armouries
اسلحه خانه
stoppages
گیر در اسلحه
stoppage
گیر در اسلحه
holsters
جلد اسلحه
holster
جلد اسلحه
armoury
اسلحه خانه
firearms
اسلحه گرم
thumb
شستی اسلحه
thumbed
شستی اسلحه
thumbing
شستی اسلحه
thumbs
شستی اسلحه
weapon
اسلحه حربه
armoury
اسلحه قوزخانه
armouries
اسلحه قوزخانه
Ten firearms .
ده قبضه اسلحه
cold steel
اسلحه سرد
fire arms
اسلحه ی گرم
heavy armed
سنگین اسلحه
light armed
سبک اسلحه
maximum range
بردنهایی اسلحه
safety lock
ضامن اسلحه
shooting iron
اسلحه گرم
side arm
اسلحه کمری
side arms
اسلحه کمری
single shot
اسلحه تک تیر
weaponary
مربوط به اسلحه
Elaborate
اسلحه بزرگ
d. armour
اسلحه دفاع
misfire
گیرکردن اسلحه
misfired
گیرکردن اسلحه
armory
اسلحه خانه
armorer
اسلحه ساز
arm of precision
اسلحه دقیق
repeating firearm
اسلحه خودکار
piece
اسلحه گرم
pieces
اسلحه گرم
antiaircraft
اسلحه ضد هوایی
arm
اسلحه گرم
misfires
گیرکردن اسلحه
ordnance
اسلحه ومهمات
weaponry
اسلحه سازی
box seat
صندلی لژ
seats
صندلی
seated
صندلی
santalaceous
صندلی
seat
صندلی
footstool
صندلی
footstools
صندلی
jump seat
صندلی تا شو
places
صندلی
placing
صندلی
stalling
صندلی
chair
صندلی
stall
صندلی
chaired
صندلی
chairs
صندلی
place
صندلی
chairing
صندلی
armor bearer
حامل اسلحه زرهدار
stock
دسته ابزار و اسلحه
velite
سرباز سبک اسلحه
chamber
خزانه فشنگ در اسلحه
chambers
خزانه فشنگ در اسلحه
to decommission weapons
اسلحه ها را غیردایر کردن
ordnance
مربوط به اسلحه و مهمات
ranging
تنظیم کردن اسلحه
missile
اسلحه پرتاب کردنی
missiles
اسلحه پرتاب کردنی
lift fire
زیادکردن برد اسلحه
light infantry
پیاده سبک اسلحه
armorer
نگهبان اسلحه زراد
to decommission weapons
اسلحه ها را از کار انداختن
armory
کارخانهء اسلحه سازی
muzzle
دهانه لوله اسلحه
muzzled
دهانه لوله اسلحه
magazine
مخزن خشاب اسلحه
disassemble
بازکردن اسلحه یا موتور
hold-ups
با اسلحه سرقت کردن
hold-up
با اسلحه سرقت کردن
hold up
با اسلحه سرقت کردن
cleaning rod
سمبه نظافت اسلحه
gunrunner
قاچاقچی اسلحه و مهمات
To lay down ones arms .
اسلحه رابزمین گذاشتن
popper
اسلحه صدا دار
magazines
مخزن خشاب اسلحه
biathlon
اسکی صحرانوردی با اسلحه
muzzles
دهانه لوله اسلحه
muzzling
دهانه لوله اسلحه
to sight gun
نشان کردن اسلحه
poppers
اسلحه صدا دار
folding seat
صندلی تاشو
pushchairs
صندلی چرخدار
he nestles in the chair
در صندلی غنوده
choir-stall
صندلی بلند
drive's seat
صندلی راننده
pushchair
صندلی چرخدار
bucket seat
صندلی یکنفری
parliamentary seat
صندلی مجلسی
armchair
صندلی راحتی
armchairs
صندلی راحتی
carrycot
صندلی کودک
carrycots
صندلی کودک
deckchair
صندلی تاشو
deckchairs
صندلی تاشو
shooting stick
صندلی عصایی
shooting sticks
صندلی عصایی
swivel chair
صندلی چرخان
office chair
صندلی اداری
morris chair
صندلی راحتی
sittings
نشیمن صندلی
sitting
نشیمن صندلی
easy chairs
صندلی راحت
easy chair
صندلی راحت
bucket seats
صندلی یکنفری
adjustable seat
صندلی متحرک
rocking chairs
صندلی گهوارهای
hot seat
صندلی الکتریکی
arm
دسته صندلی
hot seat
صندلی برقی
rockers
صندلی گهوارهای
an odd chair
صندلی تکی
rocking chair
صندلی گهوارهای
elbow
دسته صندلی
elbows
دسته صندلی
tier
ردیف صندلی
camp chair
صندلی تاشونده
tiers
ردیف صندلی
antimacassar
رویهء صندلی
elbowed
دسته صندلی
arm chair
صندلی راحتی
antimacassars
رویهء صندلی
rocker
صندلی گهوارهای
boatswain's chair
صندلی نقاله
bores
قطر داخلی لوله اسلحه
to carry a weapon
اسلحه ای با خود حمل کردن
freed
کمی محدودیت نوع اسلحه
to pack a weapon
[colloquial]
اسلحه ای با خود حمل کردن
bore
قطر داخلی لوله اسلحه
shooting position
حالت بدن و اسلحه در تیراندازی
gun-running
واردکردن اسلحه درکشوری بطورقاچاق
to be packing
[heat]
[colloquial]
اسلحه ای با خود حمل کردن
frees
کمی محدودیت نوع اسلحه
freeing
کمی محدودیت نوع اسلحه
clanged
صدای بهم خوردن اسلحه
gun running
واردکردن اسلحه درکشوری بطورقاچاق
To drow ( pull ) a gun on some one .
بروی کسی اسلحه کشیدن
cant
اسلحه را درهدفگیری کمی کج کردن
clanging
صدای بهم خوردن اسلحه
clangs
صدای بهم خوردن اسلحه
firing pin
سوزن گلنگدن اسلحه اتشی
caliber
قطر داخلی لوله اسلحه
light horse
سوار نظام سبک اسلحه
clang
صدای بهم خوردن اسلحه
gunfighter
کسیکه با اسلحه گرم میجنگد
free
کمی محدودیت نوع اسلحه
to call to arms
اعلام دست به اسلحه کردن
window seats
صندلی یا نشیمنگاه لب پنجره
seat-belts
کمربند صندلی هواپیما
a seat by the window
یک صندلی کنار پنجره
wheel chair
صندلی چرخ دار
seat-belt
کمربند صندلی هواپیما
woolsack
کرسی یا صندلی دادگاه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com