Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
English
Persian
d. armour
اسلحه دفاع
Search result with all words
judo
فن دفاع بدون اسلحه ژاپونی کشتی جودو
karate
فن ژاپونی دفاع بدون اسلحه کاراته
Other Matches
inspection arms
سلاح برای بازدید حاضر بازدید اسلحه اسلحه رابازدید کنید
heister
[American E]
دزدی که با زور و خشونت
[با اسلحه یا تهدید اسلحه]
دزدی میکند
raider
دزدی که با زور و خشونت
[با اسلحه یا تهدید اسلحه]
دزدی میکند
robber
دزدی که با زور و خشونت
[با اسلحه یا تهدید اسلحه]
دزدی میکند
preyer
دزدی که با زور و خشونت
[با اسلحه یا تهدید اسلحه]
دزدی میکند
brigand
دزدی که با زور و خشونت
[با اسلحه یا تهدید اسلحه]
دزدی میکند
bandit
دزدی که با زور و خشونت
[با اسلحه یا تهدید اسلحه]
دزدی میکند
samisch variation
واریاسیون زمیش در دفاع هندی شاه در دفاع نیمزوهندی شطرنج
russian defence
دفاع پتروف نام قدیمی دفاع اسلاو
schleman defence
دفاع شلیمان در روی لوپز دفاع یانیش
defense
دفاع وزارت دفاع
one on one
دفاع یارگری دفاع تک به تک
self defense
دفاع از نفس دفاع از خود یا اموال خود
weapons
اسلحه
armless
بی اسلحه
bare handed
بی اسلحه
weapon
اسلحه
unarmed
بی اسلحه
misfired
گیرکردن اسلحه
thumb
شستی اسلحه
weaponary
مربوط به اسلحه
heavy armed
سنگین اسلحه
safety lock
ضامن اسلحه
holster
جلد اسلحه
misfire
گیرکردن اسلحه
thumbing
شستی اسلحه
misfires
گیرکردن اسلحه
thumbed
شستی اسلحه
firearms
اسلحه گرم
thumbs
شستی اسلحه
armoury
اسلحه قوزخانه
armoury
اسلحه خانه
ordnance
اسلحه ومهمات
armouries
اسلحه قوزخانه
armouries
اسلحه خانه
stoppages
گیر در اسلحه
pieces
اسلحه گرم
repeating firearm
اسلحه خودکار
stoppage
گیر در اسلحه
cold steel
اسلحه سرد
arm
اسلحه گرم
antiaircraft
اسلحه ضد هوایی
arm of precision
اسلحه دقیق
armorer
اسلحه ساز
weaponry
اسلحه سازی
armory
اسلحه خانه
armourer
اسلحه ساز
single shot
اسلحه تک تیر
side arms
اسلحه کمری
light armed
سبک اسلحه
side arm
اسلحه کمری
shooting iron
اسلحه گرم
fire arms
اسلحه ی گرم
maximum range
بردنهایی اسلحه
firearm
اسلحه گرم
Ten firearms .
ده قبضه اسلحه
piece
اسلحه گرم
Elaborate
اسلحه بزرگ
weapon
اسلحه حربه
triggers
ماشه اسلحه
holsters
جلد اسلحه
weapons
اسلحه حربه
trigger
ماشه اسلحه
triggered
ماشه اسلحه
muzzled
دهانه لوله اسلحه
gunrunner
قاچاقچی اسلحه و مهمات
velite
سرباز سبک اسلحه
To lay down ones arms .
اسلحه رابزمین گذاشتن
stock
دسته ابزار و اسلحه
muzzle
دهانه لوله اسلحه
chambers
خزانه فشنگ در اسلحه
chamber
خزانه فشنگ در اسلحه
disassemble
بازکردن اسلحه یا موتور
muzzles
دهانه لوله اسلحه
muzzling
دهانه لوله اسلحه
magazines
مخزن خشاب اسلحه
armor bearer
حامل اسلحه زرهدار
cleaning rod
سمبه نظافت اسلحه
to sight gun
نشان کردن اسلحه
light infantry
پیاده سبک اسلحه
to decommission weapons
اسلحه ها را از کار انداختن
to decommission weapons
اسلحه ها را غیردایر کردن
ranging
تنظیم کردن اسلحه
magazine
مخزن خشاب اسلحه
hold-ups
با اسلحه سرقت کردن
armorer
نگهبان اسلحه زراد
biathlon
اسکی صحرانوردی با اسلحه
lift fire
زیادکردن برد اسلحه
popper
اسلحه صدا دار
poppers
اسلحه صدا دار
missiles
اسلحه پرتاب کردنی
missile
اسلحه پرتاب کردنی
armory
کارخانهء اسلحه سازی
hold up
با اسلحه سرقت کردن
ordnance
مربوط به اسلحه و مهمات
hold-up
با اسلحه سرقت کردن
shooting position
حالت بدن و اسلحه در تیراندازی
caliber
قطر داخلی لوله اسلحه
cant
اسلحه را درهدفگیری کمی کج کردن
To drow ( pull ) a gun on some one .
بروی کسی اسلحه کشیدن
gun running
واردکردن اسلحه درکشوری بطورقاچاق
gun-running
واردکردن اسلحه درکشوری بطورقاچاق
bores
قطر داخلی لوله اسلحه
bore
قطر داخلی لوله اسلحه
firing pin
سوزن گلنگدن اسلحه اتشی
gunfighter
کسیکه با اسلحه گرم میجنگد
frees
کمی محدودیت نوع اسلحه
to pack a weapon
[colloquial]
اسلحه ای با خود حمل کردن
to carry a weapon
اسلحه ای با خود حمل کردن
free
کمی محدودیت نوع اسلحه
to call to arms
اعلام دست به اسلحه کردن
clang
صدای بهم خوردن اسلحه
clanged
صدای بهم خوردن اسلحه
clanging
صدای بهم خوردن اسلحه
clangs
صدای بهم خوردن اسلحه
arm
اسلحه دستهء صندلی یا مبل
freeing
کمی محدودیت نوع اسلحه
freed
کمی محدودیت نوع اسلحه
to be packing
[heat]
[colloquial]
اسلحه ای با خود حمل کردن
light horse
سوار نظام سبک اسلحه
hussar
سرباز سواره نظام سبک اسلحه
boresight
میزان کردن لوله و مگسک اسلحه در هدفگیری
tacit
تعهد کنترل اسلحه بین دو یاچند کشور
big bore
اسلحه دارای کالیبر بزرگ بیش از 220
flatling
زده شده از طرف پهن اسلحه از پهنا
brigands
سارق مسلح سرباز پیاده سبک اسلحه
flatlings
زده شده از طرف پهن اسلحه از پهنا
brigand
سارق مسلح سرباز پیاده سبک اسلحه
doubled
دومین تیر پرتاب شده از یک اسلحه نیم خودکار
assembly
بستن و سوار کردن قطعات اسلحه اجتماع یکانها
doubled up
دومین تیر پرتاب شده از یک اسلحه نیم خودکار
barrels
قسمت کلفت چوب بیس بال لوله اسلحه
barrel
قسمت کلفت چوب بیس بال لوله اسلحه
phalanxes
دسته بهم فشرده پیاده نظام سنگین اسلحه
phalanx
دسته بهم فشرده پیاده نظام سنگین اسلحه
double
دومین تیر پرتاب شده از یک اسلحه نیم خودکار
contraband of war
قاچاق اسلحه ومهمات جنگی و متفرعات ان از قبیل بنزین و لاستیک
to frisk
[a person]
دست روی بدن کسی کشیدن
[در جستجو برای اسلحه یا مواد مخدر]
break
حرکت سگ جهت اوردن شکار بازکردن بدنه اسلحه دویدن قبل ازصدای تپانچه
breaks
حرکت سگ جهت اوردن شکار بازکردن بدنه اسلحه دویدن قبل ازصدای تپانچه
defending
دفاع
munition
دفاع
defended
دفاع
defend
دفاع
fencing
دفاع
tae
دفاع با پا
answers
دفاع
advocacy
دفاع
advocation
دفاع
vindication
دفاع
answering
دفاع
pleading
دفاع
answered
دفاع
answer
دفاع
apologias
دفاع
apologia
دفاع
block
دفاع
blocked
دفاع
blocks
دفاع
one man block
تک دفاع
defenses
دفاع
defense
دفاع
parry
دفاع
uncovered
بی دفاع
parried
دفاع
parries
دفاع
parrying
دفاع
defence
دفاع
defends
دفاع
czech defence
دفاع چک
secretary of defense
وزیر دفاع
makki
دفاع کردن
buckler
دفاع کردن
secretary of state for defence
وزیر دفاع
secretary of defence
وزیر دفاع
self protection
دفاع از نفس
say a good word for
دفاع کردن
fullback
دفاع پوششی
kwon
دفاع با دست
meran defence
دفاع مران
deraign
دفاع کردن
scandinavian defence
دفاع اسکاندیناویایی
parry of debate
دفاع درمنافره
sham plea
دفاع ناموجه
legitimate defence
دفاع مشروع
extended defense
دفاع گسترده
philidor's defence
دفاع فیلیدور
catenaccio
دفاع بتونی
self defence
دفاع مشروع
ego defence
دفاع خود
dutch attack
دفاع برد
pillsbury defence
دفاع پیلزبری
semi circular parry
دفاع نیمدایره
fencible
قابل دفاع
dory defence
دفاع دوری
pierce the block
شکافتن دفاع
pirc defence
دفاع پیرک
department of defense
وزارت دفاع
deliberate defense
دفاع بافرصت
russian defence
دفاع روسی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com