English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
belt frame اسکلت محیطی بدنه هواپیما
Other Matches
hull بدنه تانک اسکلت کشتی دهلیز
hulls بدنه تانک اسکلت کشتی دهلیز
airframe اسکلت هواپیما
ground section بدنه و پیکر اصلی فرش [که از در هم رفتگی نخ های تار و پود بدست می آید و اسکلت فرش را بوجود می آورد.]
airframe بدنه هواپیما
fuselages بدنه هواپیما
fuselage بدنه هواپیما
aviation structural mechanic مکانیک بدنه هواپیما
cocooning روکش دادن بدنه هواپیما
airframe mechanic تعمیرکار بدنه هواپیما بامجوز اف ا ا
wing position وضعیت بال نسبت به بدنه هواپیما
empty weight وزنه بدنه هواپیما و موتور وتجهیزات ان
air foil سطوح ایرودینامیک هواپیماپوششهای قابل انعطاف بدنه هواپیما
bench check ازمایش عملی روی قطعه بازشده از بدنه هواپیما به منظور تعیین قابلیت ادامه کار
jig ابزار یا چارچوب سخت وصلبی برای سوار کردن وسرهم کردن یک قطعه از بدنه هواپیما
jigs ابزار یا چارچوب سخت وصلبی برای سوار کردن وسرهم کردن یک قطعه از بدنه هواپیما
pod محفظهای با شکل ایرودینامیکی که روی شاه تیر یا تیر و تماما" در خارج از بدنه هواپیما نصب میشود
pods محفظهای با شکل ایرودینامیکی که روی شاه تیر یا تیر و تماما" در خارج از بدنه هواپیما نصب میشود
monocoque ساختمان سه بعدی مثل بدنه هواپیما که فاقد سازه داخلی بوده و همه تنش بر پوسته و اجزاء ساختمانی که بلافاصله زیر ان قرار دارندوارد میگردد
environmental preservation نگهداشت زیست محیطی حفافت زیست محیطی
cantilever ratio نصف طول دو سر بال تقسیم بر حداکثر طول پنهان بال داخل بدنه هواپیما
background radiation تشعشعات هستهای محیطی تشعشعات محیطی
mine casemate بدنه ماسوره و چاشنی مین بدنه کلاهک مین
buoyant mine case بدنه مین شناور بدنه مین غوطه ور
environmental محیطی
environmental design طراحی محیطی
surface speed سرعت محیطی
spandrel beams تیرهای محیطی
peripheral speed سرعت محیطی
peripheral resistance مقاومت محیطی
ambient conditions شرایط محیطی
staging اسکلت
carcasses اسکلت
skeleton اسکلت
skeletons اسکلت
carcases اسکلت
carcass اسکلت
carcass اسکلت
carcse اسکلت
euthenics اصلاح نژاد محیطی
environmental impact نشانزد زیست محیطی
environmental sculpture پیکره سازی محیطی
environmental benefit فواید زیست محیطی
environmental costs مضار زیست محیطی
circumcircle دایره محیطی [ریاضی]
circumscribed circle دایره محیطی [ریاضی]
error due to external influence خطای محیطی [ریاضی]
wrap around type گونه نوشتار محیطی
ambient temperature درجه حرارت محیطی
frame منطق اسکلت
frameworks اسکلت خرپا
framework اسکلت خرپا
centering اسکلت چوبی
chassis اسکلت کالبد
truss bridge پل اسکلت فلزی
carcassing اسکلت سازی
atomy اسکلت انسان
cracassing اسکلت سازی
cross-rail اسکلت چوبی
carcase اسکلت فلزی
approach end نقطه شروع تقرب هواپیما ابتدای محوطه دویدن هواپیما
landing gear چرخ هواپیما که هنگام نشستن هواپیما وزن انراتحمل میکند
altitude sickness حال به هم خوردگی در اثرارتفاع هواپیما مرض ناشی از زیاد شدن ارتفاع هواپیما
touchdown تماس هواپیما با زمین سینه مال رفتن هواپیما
barometric leveling تراز کردن هواپیما از نظرفشار جو تعادل بارومتری هواپیما
touchdowns تماس هواپیما با زمین سینه مال رفتن هواپیما
environmental security تامین محیطی و فیزیکی منطقه
aircraft scrambling دستور پرواز هواپیما ازوضعیت اماده باش زمینی صدور فرمان درگیری هواپیما با هدف
structures ساختمان اسکلت فلزی
structuring ساختمان اسکلت فلزی
truss bridge پل دارای اسکلت اهنی
structure ساختمان اسکلت فلزی
building steel lathing اسکلت فلزی ساختمان
reinforced concrete carcase اسکلت بتن فولادی
air mileage indicator کیلومتر شمار هواپیما مسافت سنج هواپیما
aircraft arresting barrier وسیله بازدارنده هواپیما ازحرکت مهار هواپیما
aft قسمت انتهایی هواپیما بطرف عقب هواپیما
plane director نفر هدایت کننده هواپیما هادی هواپیما
to stay floating معلق ماندن [در محیطی] [فیزیک] [شیمی]
to remain suspended معلق ماندن [در محیطی] [فیزیک] [شیمی]
exodermis لایهء خارجی سلولهای زنده محیطی
stonewall formation اسکلت پیادهای دیوار سنگی
pawn structure ساختار یا اسکلت پیادهای شطرنج
carcase استخوان بندی اسکلت ساختمان
structural steel work اسکلت بندی فلزی ساختمان
spoiler صفحه دراز و باریک روی سطح بالایی هواپیما که برای کاستن سرعت یا اوج گرفتن هواپیما بلند میشود
to suspend معلق نگه داشتن [در محیطی] [فیزیک] [شیمی]
space charter اختصاص جا در هواپیما رزرو کردن جا در هواپیما
screwpropeller پروانه هواپیما ملخ کشتی یا هواپیما
foundation اسکلت اصلی فرش [شامل تار و پود]
timber dam سدی که اسکلت ان از چوب ساخته شده باشد
coordinated turn دورزدن هواپیما بطوریکه کنترلهای مربوط به دوران حول هر سه محور مورداستفاده قرار گرفته و مانع سر خوردن هواپیما به داخل یا خارج پیچ میشوند
common flow afterburner توربوفن تقویت شده [که در آن جریانهای مرکزی و محیطی بعد از پس سوز با یکدیگرترکیب می شوند.]
moments ممان وزن بار هواپیما نیروی گریز ازمرکز وزن اشیاء داخل هواپیما
moment ممان وزن بار هواپیما نیروی گریز ازمرکز وزن اشیاء داخل هواپیما
holding point نقطه تثبیت ردیابی هواپیما نقطه انتظار هواپیما روی صفحه رادار
azimuth indicator شاخص سمتی هواپیما وسیله نشان دهنده زاویه سمتی هواپیما
arresting gear دستگاه کم کننده سرعت هواپیما در روی باند دستگاه مهار هواپیما
transition altitude ارتفاع استاندارد هواپیما ارتفاع هواپیما طبق جداول فنی پرواز
roll in point نقطه ورود به شاخه تک به وسیله هواپیما نقطه شروع حرکت تک هواپیما
hanger اسکلت یاچهارچوبهای که از سقف اویتخه ودارای بلبرینگ برای حرکت دادن ماشین باشد
hangers اسکلت یاچهارچوبهای که از سقف اویتخه ودارای بلبرینگ برای حرکت دادن ماشین باشد
aprons محوطه اسفالت مقابل اشیانه هواپیما محوطه بارگیری هواپیما
apron محوطه اسفالت مقابل اشیانه هواپیما محوطه بارگیری هواپیما
aircraft cross servicing سرویسهای متقابله دستگاههای هواپیما سرویس جنبی دستگاههای هواپیما
troop space جای انفرادی در هواپیما یاکشتی محوطه لازم برای تامین جا برای حمل پرسنل وبارهای انفرادی انها درکشتی یا هواپیما
goldie علامت درگیر شدن سیستم کنترل پرواز خودکار و پرتاب بمب خودکار هواپیما با هدف و انتظار هواپیما برای دریافت فرمان کنترل از زمین
clear way محوطه بالاکشیدن هواپیما محوطه کندن هواپیما از زمین
inflow ratio نسبت سرعت واقعی رتورکرافت به سرعت محیطی نوک تیغه ها
angle-post [تیرک عمودی در گوشه ساختمان اسکلت چوبی، واقع در کنج ساختمان]
compartment بدنه
housing بدنه
compartments بدنه
casing بدنه
fuselage بدنه
fuselages بدنه
contour بدنه
bridge deck بدنه پل
casings بدنه
hull بدنه
bodies بدنه
frameworks بدنه
hulls بدنه
trunks بدنه
framework بدنه
shaft بدنه
body بدنه
shafts بدنه
trunk بدنه
command speed سرعت تعیین شده هواپیما سرعت پیش بینی شده برای هواپیما
altitude height سطح مبنای اندازه گیری ارتفاع هواپیما ارتفاع هواپیما از سطح مبنا
go around mode روش کنترل مخصوص کندن هواپیما از زمین روش کنترل صعود هواپیما
controlled environment محیطی که در ان کمیتهایی ازقبیل دما فشارترکیب اتمسفری تابشهای یونیزه کننده و میزان رطوبت در مقادیر مناسب برای موجودات زنده یا سخت افزارنگه داشته میشوند
auto body sheet بدنه اتومبیل
costa تیغه در بدنه
side wall of a lock بدنه سد دریچهای
automobile body sheet بدنه اتومبیل
box type van body بدنه صندوق
motor casing بدنه موتور
head شبکه یا بدنه
revetment پوشش بدنه
magnet housing بدنه اهنربا
magnet case بدنه اهنربا
hulk بدنه کشتی
hulks بدنه کشتی
shaft بدنه چوبه
hull insurance بیمه بدنه
shafts بدنه چوبه
loop body بدنه حلقه
trunk بدنه ستون
trunks بدنه ستون
shell بدنه ساختمان
shells بدنه ساختمان
monohull قایق با یک بدنه
buffer body بدنه دافع
cartridge shell بدنه پوکه
pump casting بدنه پمپ
elevator casing بدنه بالابر
pressure hull بدنه ضد فشار
die stock بدنه رنده
shelling بدنه ساختمان
stock بدنه رنده
stocked بدنه رنده
furnace body بدنه کوره
fuselage refrence line خط مبنای بدنه
gate leaf بدنه دریچه سد
westwork بدنه غربی
white body بدنه سفید
to connect to frame اتصال به بدنه
hulls بدنه کشتی
hull بدنه قایق
ground اتصال بدنه
turbin casing بدنه توربین
hull بدنه کشتی
hulls بدنه قایق
tige بدنه ساقه
the body of a carriage بدنه یک کالسکه
hull column پایه بدنه
apparent altitude ارتفاع فاهری هواپیما ارتفاع عملی هواپیما
flight control دستگاه کنترل پرواز هواپیما کنترل هواپیما
aircraft block speed سرعت خالص هواپیما سرعت هواپیما از نظرتئوریکی
hotbeds بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
hotbed بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
hull بدنه یک هواپیمای دریایی
multihull قایق با بیش از یک بدنه
ideal energy radiator رادیاتور بدنه سیاه
trunks تلگراف یا تلفن بدنه
trunk تلگراف یا تلفن بدنه
cartridge shell بدنه پوکه فشنگ
hulls بدنه کشتی یا دهلیزهای ان
bottom line طناب زیر بدنه
hulls بدنه یک هواپیمای دریایی
hull down بدنه پشت حفاظ
hull بدنه کشتی یا دهلیزهای ان
freeboard بدنه فوقانی ناو
selected material لایه بدنه راه
seacock شیرهای بدنه ناو
saddletree بدنه چوبی زین
thallus ساقه بدنه گیاه
trimarans قایق با 3 بدنه موازی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com