English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
main oscillator اسیلاتور اصلی
Other Matches
oscillator اسیلاتور
VL local bus مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
VL bus مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
masters سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
master data file پرونده مشخصات اصلی امادنظامی پروند خصوصیات اصلی اماد
mastered سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
master سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
acciaccatura نت سریعی که نیم پرده کوتاه تر ازنت اصلی است وقبل از نت اصلی نواخته میشود
on board که در تخته اصلی یا PCB اصلی قرار دارد
initial reserves ذخایر اصلی احتیاط اولیه یا اصلی
staple جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
stapled جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
stapling جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
prototypal وابسته به طرح اصلی یا نمونه اصلی
main guard نیروی جلودار اصلی حفاظ اصلی
first generation computer کپی اصلی تصویر یا متن اصلی
generation کپی اصلی تصویر اصلی یا متن
prototypic وابسته به طرح اصلی یا نمونه اصلی
generations کپی اصلی تصویر اصلی یا متن
mainstays مهار اصلی که از نوک شاه دگل تا پای دگل جلو امتداد دارد تکیه گاه اصلی
mainstay مهار اصلی که از نوک شاه دگل تا پای دگل جلو امتداد دارد تکیه گاه اصلی
anastylosis [واژه ای برای ساختار دوباره سازی ساختمان با مواد اصلی و بر طبق سیستم ساختار اصلی]
fundamental unit یکای اصلی واحد اصلی
master file فایل اصلی پرونده اصلی
base camp پایگاه اصلی کمپ اصلی
base unit یکای اصلی واحد اصلی
expansion slots شکاف ها یا فضاهای خالی درون کامپیوتر اصلی برای اتصال تخته مدارهای کوچک به تخته مدار اصلی بکار می روند
matter بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
mattered بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
matters بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
mattering بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
DIMM سیستم مرتب کردن قط عات حافظه RAM در دوطرف کارت کوچک که قابل درج روی تخته اصلی کامپیوتر است تا حافظه اصلی بروز شود
externals که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
external که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
elegant یک برنامه با کمترین مقدارحافظه اصلی طراحی یک برنامه کارا که با کم کردن تعداد دستورالعملهای بکاربرده شده برای انجام کارهای گوناگون از حداقل ممکن حافظه اصلی استفاده کند
FEP پردازنده بین منبع ورودی و کامپیوتر اصلی که کار آن این است که داده دریافتی را پیش پردازش کند تا بار کاری کامپیوتر اصلی را کم کند
pilot tunnel تونل کوچکی که جلو تونل اصلی حفر میشود تا شیب وسمت واقعی تونل اصلی که بایستی حفر گردد تعیین شودو به تونل راهنما معروف است
body 1-بخش اصلی در یک متن 2-بخش اصلی یک برنامه
authentic document اصل سند مدارک اصلی سند اصلی
bodies 1-بخش اصلی در یک متن 2-بخش اصلی یک برنامه
source 1-لیست کردن متن به صورت اصلی . 2-لیست کردن برنامه اصلی
standby سیستم ثانویی سیستم اصلی , که وقتی سیستم اصلی خراب شود استفادهمی شود
standbys سیستم ثانویی سیستم اصلی , که وقتی سیستم اصلی خراب شود استفادهمی شود
echo check بررسی صحت عملیات ارسال اطلاعات که در ان اطلاعات دریافت شده به منبع اصلی برگشت داده شده و با اطلاعات اصلی مقایسه میشودمقابله به کمک طنین بررسی طنین
master compass قطبنمای الکتریکی اصلی قطبنمای اصلی
input/output فضای ذخیره سازی موقت برای داده دریافتی از حافظه اصلی پیش از ارسال به وسیله ورودی /خروجی یا دادهای که از وسیله ورودی /خروجی پردازش میشود یا در حافظه اصلی ذخیره میشود
first-hand اصلی
quintessential اصلی
seminal اصلی
radicals اصلی
main stem خط اصلی
main line خط اصلی
main lines خط اصلی
principal اصلی
mainlines خط اصلی
master اصلی
mastered اصلی
primordial اصلی
essentials اصلی
intrinsic اصلی
masters اصلی
native code کد اصلی
radical اصلی
elementarily اصلی
immanent اصلی
inherent اصلی
head اصلی
principle اصلی
main deck پل اصلی
main attack تک اصلی
parent اصلی
line link خط اصلی
firsthand اصلی
organic اصلی
fundametal اصلی
arch اصلی
arch- اصلی
arches اصلی
ingrown اصلی
isogeny هم اصلی
primary اصلی
main door در اصلی
aboriginal اصلی
majoring اصلی
primarily اصلی
majored اصلی
aboriginals اصلی
genuine اصلی
cardinals اصلی
cardinal اصلی
germinal اصلی
major اصلی
initial اصلی
trunks خط اصلی
mainline خط اصلی
mainline اصلی
mainlined خط اصلی
mainlined اصلی
mainlines اصلی
mainlining خط اصلی
mainlining اصلی
initialed اصلی
rudimental اصلی
basics اصلی
basic اصلی
initialling اصلی
proto اصلی
initialled اصلی
initialing اصلی
trunk خط اصلی
principals اصلی
essential <adj.> اصلی
major <adj.> اصلی
quintessential <adj.> اصلی
substantive [essential] <adj.> اصلی
vital <adj.> اصلی
main خط اصلی
main <adj.> اصلی
originals اصلی
primitive اصلی
original اصلی
functional اصلی
text اصلی
elementary اصلی
primed اصلی
prime اصلی
primal اصلی
normative اصلی
texts اصلی
essential اصلی
fundamental اصلی
elemental اصلی
primes اصلی
initials اصلی
motif مایه اصلی
authentic document مدرک اصلی
base piece توپ اصلی
innate لاینفک اصلی
base of origin مبداء اصلی
mother country کشور اصلی
parant metal فلز اصلی
backing metal فلز اصلی
principals شرکت اصلی
basic pay حقوق اصلی
basic ration جیره اصلی
basic shaft محور اصلی
collector drain زهکش اصلی
current coil پیچک اصلی
cutting time زمان اصلی
essential بسیارلازم اصلی
derm جلد اصلی
principal مجرم اصلی
doctorine قوانین اصلی
cardinal points جهات اصلی
essentials بسیارلازم اصلی
basic size اندازه اصلی
motifs مایه اصلی
decompilation به زبان اصلی
basic variable متغیر اصلی
principals مجرم اصلی
bottom hole سوراخ اصلی
busbar شین اصلی
principal شرکت اصلی
initialed پاراف اصلی
cardinal headings جهات اصلی
habitats جای اصلی
main lines کانال اصلی
initials پاراف اصلی
main line کانال اصلی
main roads راه اصلی
main line نهر اصلی
prime movers محرک اصلی
prime mover محرک اصلی
initialling پاراف اصلی
initialling اصلی اغازی
inessentials غیر اصلی
inessential غیر اصلی
main roads جاده اصلی
main road راه اصلی
initials اصلی اغازی
mainspring انگیزه اصلی
mainspring دلیل اصلی
avenue خیابان اصلی
avenues خیابان اصلی
primary colours رنگهای اصلی
meat غذای اصلی
meats غذای اصلی
main road جاده اصلی
main lines نهر اصلی
initialled پاراف اصلی
initialled اصلی اغازی
master switches کلید اصلی
substances ماده اصلی
trunk سیم اصلی
primary مقدماتی اصلی
constituent جزء اصلی
constituents جزء اصلی
hardware دستگاههای اصلی
mother countries کشور اصلی
substance ماده اصلی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com