English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English Persian
metachronism اشتباه تاریخی
parachronism اشتباه تاریخی
Other Matches
prehistorical پیش تاریخی وابسته به قبل از تاریخ ماقبل تاریخی
historical materialism ماده گرایی تاریخی ماتریالیسم تاریخی
monument لوحه تاریخی اثر تاریخی
monuments لوحه تاریخی اثر تاریخی
historic character [شخصیت های تاریخی که در طرح های مناظر برای توصیف ساختارها و ویژگی های معماری و تاریخی استفاده می شد.]
range error اشتباه در تخمین دریایی اشتباه بردی اشتباه برد
glitches یک اشتباه کوچک که باعث ایجاد اشتباه در انتقال اطلاعات میشود
glitch یک اشتباه کوچک که باعث ایجاد اشتباه در انتقال اطلاعات میشود
out of place <idiom> درجایی اشتباه ،درزمان اشتباه بودن
I consider that a mistake. [I regard that as a mistake.] این به نظر من اشتباه است. [این را من اشتباه بحساب می آورم.]
historical تاریخی
monumental تاریخی
historic تاریخی
epochal تاریخی
historical necessity ضرورت تاریخی
historical process فرایند تاریخی
historical process پویش تاریخی
historical dynamism دینامیسم تاریخی
historical method روش تاریخی
quasi historical نیم تاریخی
prehistoric ماقبل تاریخی
prehistoric پیش تاریخی
heritage asset میراث تاریخی
metachronism لغزش تاریخی
ogygian ماقبل تاریخی
historical development توسعه تاریخی
coevality هم تاریخی معاصری
historcicism مکتب تاریخی
chronologic بترتیب تاریخی
chronological بترتیب تاریخی
historical development سیر تاریخی
historical dynamism پویائی تاریخی
historical dynamism پویایی تاریخی
historical theories نظریههای تاریخی
epochs عصرتاریخی حادثه تاریخی
epoch عصرتاریخی حادثه تاریخی
historical determinism جبر گرایی تاریخی
chronologic دارای تسلسل تاریخی
they are of no historical هیچ اهمیت تاریخی ندارد
He delivered a historic speech. نطق تاریخی یی ایراد کرد
euhemerism اساس تاریخی برای افسانه ها
Celtic cross [چلیپا سنگی تاریخی سلتی]
chronogram نشان دادن سنوات تاریخی
philologist ویژه گر درزبانشناسی تاریخی وتطبیقی
euhemerize اساس تاریخی قائل شدن برای
vandalised اثار هنری و تاریخی را ویران کردن
vandalizing اثار هنری و تاریخی را ویران کردن
time capsule محفظه محتوی اثار تاریخی وفرهنگی
vandalized اثار هنری و تاریخی را ویران کردن
vandalize اثار هنری و تاریخی را ویران کردن
vandalising اثار هنری و تاریخی را ویران کردن
vandalizes اثار هنری و تاریخی را ویران کردن
vandalises اثار هنری و تاریخی را ویران کردن
protohistory مطالعه اوضاع ماقبل تاریخی انسان
mundane era تاریخی که مبداان افرینش جهان باشد
menhir سنگ تاریخی بلندوراست که درافریقاو اروپایافت میشود
cromlech ساختمان سنگهای ماقبل تاریخی بشکل تپه
red letter day <idiom> روزی که به علت واقعهای روز تاریخی است
moses antedates zoroastes موسی ازحیث سال تاریخی پیش از زردتشت بوده است
geochronology شرح وقایع تاریخی گذشته برمبنای اطلاعات زمین شناسی
datum error اشتباه سطح مبنای ارتفاع اشتباه سطح مبنای اب دریا
delivery error اشتباه پرتاب اشتباه در سیستم پرتاب
historcicism فرضیهای که معتقداست کلیه پدیدههای اجتماعی وفرهنگی باید از لحاظ تاریخی مطالعه شود
philological وابسته به واژه شناسی یازبان شناسی تاریخی وتطبیقی
accumulation [مجموعه ای از ویژگی های معماری مشتق شده از دوره های مختلف تاریخی با ترتیب زمانی مشخص]
philology زبان شناسی تاریخی وتطبیقی واژه شناسی
date of acquisition تاریخی که به عنوان شروع دوره استیلای خریدار بر مال دردفتر ثبت و اگر مال استهلاک پذیر باشد
association for computers and humanities یک سازمان بین المللی که مشوق تحقیقات در زبان مطالعات ادبی تاریخی انسان شناسی و علوم اجتماعی به کمک کامپیوتر واستفاده از ان در افرینش ومطالعه هنر و موسیقی ورقص میباشد
to put one in the wrong اشتباه
wrong اشتباه
fault اشتباه
mistakenness اشتباه
faults اشتباه
faulted اشتباه
fallacies اشتباه
clanger اشتباه
faux pas اشتباه
fallacy اشتباه
wrongs اشتباه
wronging اشتباه
snafu اشتباه
mistake اشتباه
floundering اشتباه
errancy اشتباه
errors اشتباه
mix-up اشتباه
mix up اشتباه
trip اشتباه
tripped اشتباه
trips اشتباه
fumble اشتباه
fumbled اشتباه
fumbles اشتباه
barratry اشتباه
overseen در اشتباه
discrepancy اشتباه
mix-ups اشتباه
error اشتباه
false <adj.> اشتباه
goofs اشتباه
lap sus اشتباه
flounder اشتباه
floundered اشتباه
flounders اشتباه
mistakes اشتباه
in error <adj.> اشتباه
mistaking اشتباه
inerrant بی اشتباه
goof اشتباه
jeofail اشتباه
goofed اشتباه
incorrectness اشتباه
goofing اشتباه
dye analysis [آنالیز کردن رنگینه های بکار رفته در فرش جهت تعیین طول عمر فرش و سابقه تاریخی نوع رنگینه]
lapsus linguac اشتباه لپی
mistakable قابل اشتباه
lapsus memoriac اشتباه یا لغزش
dispersion error اشتباه پراکندگی
flub اشتباه احمقانه
peccadilloes اشتباه کوچک
miscue اشتباه کردن
misstep اشتباه درقضاوت
misplay بازی اشتباه
misguidely از روی اشتباه
by a mistake <adv.> بطور اشتباه
malentendu اشتباه فهمیدن
mils trip اشتباه میلیمی
inadvertently <adv.> بطور اشتباه
by accident <adv.> بطور اشتباه
as a result of a mistake <adv.> بطور اشتباه
by mistake <adv.> بطور اشتباه
wrongly <adv.> بصورت اشتباه
phonily <adv.> بصورت اشتباه
incorrectly <adv.> بصورت اشتباه
faultily <adv.> بصورت اشتباه
falsely <adv.> بصورت اشتباه
wrongly <adv.> بطور اشتباه
phonily <adv.> بطور اشتباه
incorrectly <adv.> بطور اشتباه
unintentionally <adv.> بطور اشتباه
spuriously <adv.> بطور اشتباه
spuriously <adv.> بصورت اشتباه
unintentionally <adv.> بصورت اشتباه
inadvertently <adv.> بصورت اشتباه
by accident <adv.> بصورت اشتباه
as a result of a mistake <adv.> بصورت اشتباه
by a mistake <adv.> بصورت اشتباه
by mistake <adv.> بصورت اشتباه
faultily <adv.> بطور اشتباه
falsely <adv.> بطور اشتباه
you are mistaken در اشتباه هستید
to set از اشتباه دراوردن
to put wise از اشتباه دراوردن
to make an error اشتباه کردن
to make a mistake اشتباه کردن
systematic error اشتباه سیستماتیک
syntax error اشتباه ترکیبی
professional misconduct اشتباه حرفهای
probable error اشتباه احتمالی
peccant اشتباه کار
miswrite اشتباه نوشتن
mistakenness در اشتباه بودن
mistaken party اشتباه کننده
mistake of law اشتباه حکمی
I made a mistake . I was wrong. من اشتباه کردم
off the beam <idiom> اشتباه ،خطا
trip up <idiom> اشتباه کردن
unmistakable خالی از اشتباه
typo اشتباه تایپی
typing error اشتباه تایپی
to goof up [American E] اشتباه کردن
slip of the tongue <idiom> اشتباه لپی
to read wrong اشتباه [ی] خواندن
make a mistake <idiom> اشتباه کردن
mistake of fact اشتباه موضوعی
delivery error اشتباه در تیراندازی
mistaking اشتباه کردن
miscarriages of justice اشتباه قضایی
blames اشتباه گناه
miscarriage of justice اشتباه قضایی
faults تقصیر اشتباه
faulted تقصیر اشتباه
blaming اشتباه گناه
fault تقصیر اشتباه
peccadillos اشتباه کوچک
inaccuracies اشتباه غلط
inaccuracies خطا یا اشتباه
inaccuracy اشتباه غلط
blame اشتباه گناه
mistakes اشتباه کردن
erroneous غلط اشتباه
blamed اشتباه گناه
mistake اشتباه کردن
inaccuracy خطا یا اشتباه
misconstrue اشتباه کردن
blunders اشتباه کردن
blunders اشتباه لپی
misconstrues اشتباه کردن
blunder اشتباه کردن
misconstruing اشتباه کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com