English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
English Persian
anachronism اشتباه در ترتیب حقیقی وقایع و فهور اشخاص
anachronisms اشتباه در ترتیب حقیقی وقایع و فهور اشخاص
Other Matches
chronology شرح وقایع بترتیب زمانی علم ترتیب تاریخ
electronic journal فایل خلاصه شرح وقایع دریک ترتیب زمانی فعالیتهای پردازشی انجام شده توسط کامپیوتر
range error اشتباه در تخمین دریایی اشتباه بردی اشتباه برد
realistic deterrence میخکوب کردن حقیقی استراتژی سد کردن پیشروی کمونیسم در دنیا ممانعت حقیقی از پیشرفت کمونیسم
glitch یک اشتباه کوچک که باعث ایجاد اشتباه در انتقال اطلاعات میشود
glitches یک اشتباه کوچک که باعث ایجاد اشتباه در انتقال اطلاعات میشود
random processing پردازش داده به ترتیب مورد نیاز و نه ترتیب ذخیره شده
schedule ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
scheduled ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
schedules ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
collocation ترتیب نوبت و ترتیب پرداخت بدهی به طلبکاران
out of place <idiom> درجایی اشتباه ،درزمان اشتباه بودن
chains 1-مجموعهای از فایل ها یادادههای متصل بهم به ترتیب 2-مجموعهای از دستورالعمل ها که به ترتیب اجرا می شوند
chain 1-مجموعهای از فایل ها یادادههای متصل بهم به ترتیب 2-مجموعهای از دستورالعمل ها که به ترتیب اجرا می شوند
I consider that a mistake. [I regard that as a mistake.] این به نظر من اشتباه است. [این را من اشتباه بحساب می آورم.]
firing order ترتیب احتراق موتور وایرچینی موتور ترتیب تیراندازی سلاح
developments فهور
development فهور
emersion فهور
appearances فهور
peep فهور
apparitions فهور
peeping فهور
peeps فهور
Epiphany فهور
emergence فهور
penetrance فهور
appearance فهور
manifestations فهور
turn up فهور
peeped فهور
manifestation فهور
outbursts فهور
apparition فهور
outburst فهور
turn-ups فهور
recrvdescence فهور مجد د
developer liquid مایع فهور
outbreaks فهور شیوع
developer agent ماده فهور
reoccur فهور مجدد
track production فهور هدف
income ریزش فهور
developer دوای فهور
developer agent عامل فهور
outbreak فهور شیوع
reapparition فهور مجدد
developers دوای فهور
disposure فهور عکس
glinting فهور انی زودگذر
glint فهور انی زودگذر
developers دستگاه فهور عکس
theophany فهور خدابه انسان
metol دوای فهور فیلم
glinted فهور انی زودگذر
developer دستگاه فهور عکس
glints فهور انی زودگذر
reapparition فهور دوم باره
Epiphany فهور و تجلی عیسی
recrudescence فهور مجدد برگشتگی
minute یادداشت وقایع
minute book دفتر وقایع
chronology وقایع نگاری
historify وقایع نگار
chronicler وقایع نویس
record of events ثبت وقایع
log ثبت وقایع
annalist وقایع نگار
logs ثبت وقایع
happenstance وقایع اتفاقی
minute گزارش وقایع
outcrops فهور چینه درسطح زمین
diapositive فهور عکس روی اسلایدشفاف
outcrop فهور چینه درسطح زمین
high contrast developer دستگاه فهور با تغایر بالا
batting order ترتیب ورود توپزنها به بازی بیس بال ترتیب ورود توپزنهابه بازی کریکت
the occurrences of the day رویداهای یا وقایع روز
record of events دفتر ثبت وقایع
log ثبت کردن وقایع
deck log دفتر وقایع دریانوردی
logs ثبت کردن وقایع
deck log دفتر وقایع ناو
pro-active گرایش به ایجاد وقایع
sportswriter وقایع نگار ورزشی
annals وقایع سالیانه سالنامه
flight log دفتر وقایع پرواز
rough log دفترچه وقایع ناو
personas اشخاص یک کتاب
few men اشخاص کمی
great persons اشخاص بزرگ
omnium gatherum مجموعه اشخاص
artificial persons اشخاص حقوقی
personae اشخاص یک کتاب
person perception ادراک اشخاص
persona اشخاص یک کتاب
natural persons اشخاص طبیعی
many a man بسا اشخاص
many people خیلی اشخاص
these people این اشخاص
so many menŠso many minds هر چه اشخاص بیشتر
many persons خیلی اشخاص
knowledge of persons شناسایی اشخاص
displaced persons اشخاص پناهنده
chiliasm اعتقاد به فهور مجدد هزارساله مسیح
incident ناگهان اتفاق افتادن فهور کردن
incidents ناگهان اتفاق افتادن فهور کردن
horizontal event numbering شماره گذاری افقی وقایع
station log دفتر وقایع ایستگاه مخابراتی
vertical events numbering شماره گذاری عمودی وقایع
parish register دفتر ثبت وقایع سه گانه
muster book دفتر ثبت وقایع روزانه
daybook دفتر ثبت وقایع روزانه
flight log دفتر ثبت وقایع پرواز
refit book دفتر یادداشت وقایع دریایی
Trifling ( small) happenings of life . اتفاقات ( وقایع )کوچک زندگی
inter alia میان اشخاص دیگر
adhominem حمله یا اعتراض به اشخاص
dog paddle شنای اشخاص مبتدی
offences against persons جرائم بر علیه اشخاص
panels صورت اسامی اشخاص
panel صورت اسامی اشخاص
blacklist صورت اشخاص بدحساب
blacklisting صورت اشخاص بدحساب
criss-cross امضای اشخاص بیسواد
criss-crossed امضای اشخاص بیسواد
criss-crosses امضای اشخاص بیسواد
criss-crossing امضای اشخاص بیسواد
blacklists صورت اشخاص بدحساب
play off <idiom> رفتار مختلف با اشخاص
withindoors اشخاص داخل منزل
to suck eggs اشخاص ازموده ترازخودراپنددادن
blacklisted صورت اشخاص بدحساب
through the grapevine <idiom> از اشخاص دیگری پرسیدن
postmillennialist معتقدبه فهور ثانوی مسیح پس از هزار سال
postmillenarian معتقدبه فهور ثانوی مسیح پس از هزار سال
trend مسیر انجام کار سیر وقایع
diaries دفترروزانه یکان دفتر وقایع روزانه
chronicles شرح وقایع بترتیب تاریخ تاریخچه
diary دفترروزانه یکان دفتر وقایع روزانه
chronicling شرح وقایع بترتیب تاریخ تاریخچه
log engineering دفتر ثبت وقایع موتور ناو
chronicled شرح وقایع بترتیب تاریخ تاریخچه
station log دفتر ثبت وقایع پست مخابراتی
trains سلسله وقایع توالی حیله جنگی
fatidic وابسته به پیش گویی حوادث و وقایع
trained سلسله وقایع توالی حیله جنگی
train سلسله وقایع توالی حیله جنگی
chronicle شرح وقایع بترتیب تاریخ تاریخچه
trends مسیر انجام کار سیر وقایع
interested parties اشخاص ذی نفع یا علاقه مند
subjects of international law اشخاص حقوق بین الملل
sucker list <idiom> لیستی از اشخاص ساده لوح
he is not of that type ازان قبیل اشخاص نیست
high-powered مرکب از اشخاص بلندپایه و قدرتمند
common touch استعدادایجاد حس همدردی وتعاون در اشخاص
lonely hearts اشخاص مجرد و خواهان مصاحب
exposures در معرض دید قرار گرفتن فاهر شدن فهور
imagery exploitation مدار تهیه و فهور و استفاده از اطلاعات عکس هوایی
exposure در معرض دید قرار گرفتن فاهر شدن فهور
context sensitive help key کلید فهور مطالب کمکی درمورد مسئله معین
slates ذغال سنگ سخت وسنگی شرح وقایع
Give me a full account of the events. جریان کامل وقایع را برایم تعریف کنید
slated ذغال سنگ سخت وسنگی شرح وقایع
slate ذغال سنگ سخت وسنگی شرح وقایع
intelligentsia اشخاص با هوش و خردمند طبقه روشنفکر
round up جمع اوری اشیا یا اشخاص پراکنده
One must not judge by appearances . بظاهر اشخاص نباید قضاوت کرد
apportionment تقسیم پولی بین اشخاص ذی نفع
dais سکوب مخصوص جلوس اشخاص برجسته
efective حقیقی
real حقیقی
true حقیقی
actual حقیقی
truest حقیقی
truer حقیقی
veracious حقیقی
genuine حقیقی
unfeigned حقیقی
intrinsic حقیقی
acidosis فساد خون در اشخاص مبتلا به بیماری قند
covenantor اجتماع اشخاص هم پیمان برای انجام کاری
get one's own way <idiom> اجبار اشخاص برای انجام هر کاری که تو میخواهی
mixed laws قوانین مربوط به اشخاص واموال economy mixed
damage صدمهای که به اشیا ونه اشخاص وارد شود
actual resistivity مقاومت حقیقی
actual movement حرکت حقیقی
down-to-earth حقیقی واقعی
absolute magnitude قدر حقیقی
true north شمال حقیقی
real time زمان حقیقی
true course راه حقیقی
true or real focus کانون حقیقی
observed altitude ارتفاع حقیقی
truer حقیقی کردن
true power توان حقیقی
natural person شخص حقیقی
true score نمره حقیقی
true value مقدار حقیقی
true mean میانگین حقیقی
down to earth حقیقی واقعی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com