Dictiornary-Farsi | اشغال قبلی تمایل بیجهت | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
prepossession	اشغال قبلی تمایل بیجهت


Other Matches

predilections	تمایل قبلی
predilection	تمایل قبلی
predispostion	تمایل قبلی
preoccupation	اشغال قبلی
preoccupations	اشغال قبلی
motiveless	بیجهت
unjustified	بیجهت
gratuitously	بیجهت مفت
presentiment	عقیده قبلی نسبت بچیزی احساس وقوع امری از پیش روشن بینی قبلی
presentiments	عقیده قبلی نسبت بچیزی احساس وقوع امری از پیش روشن بینی قبلی
untenable	اشغال نشدنی غیر قابل اشغال
provisional ball	گویی که به علت گم شدن یاخروج گوی قبلی از محدوده مورد استفاده قرار میگیردگویی که هنگام پرتاب شدن پرتاب قبلی خطا یا مورداعتراض بوده
prior admission	اجازه پرواز قبلی هوایی اجازه عبور قبلی
addictedness	تمایل
proneness	تمایل
appetence	تمایل
aclinic	بی تمایل
pendulum	تمایل
pendulums	تمایل
trend	تمایل
recumbency	تمایل
tendencies	تمایل
trends	تمایل
liking	تمایل
appetency	تمایل
nisus	تمایل
month's mind	تمایل
left justification	تمایل به چپ
tendency	تمایل
proclivity	تمایل
propensities	تمایل
propensity	تمایل
would	تمایل
declination	تمایل
intentions	تمایل
intention	تمایل
disposition	تمایل
leanings	تمایل
leaning	تمایل
appetence or tency	تمایل
proclivities	تمایل
sentiment	تمایل
unwilling	بی تمایل
disinclined	بی تمایل
gravitation	تمایل
orientation	تمایل
trepan	تمایل
caprice	تمایل فکری
veins	حالت تمایل
affect	تمایل داشتن
affects	تمایل داشتن
propensity	تمایل طبیعی
vein	حالت تمایل
caprices	تمایل فکری
propensities	تمایل طبیعی
fantasies	میل تمایل
hangs	تردید تمایل
fantasy	میل تمایل
portraint orientation	تمایل عمودی
work effort	تمایل به کار
hang	تردید تمایل
declinatory	دارای تمایل
landscape orientation	تمایل افقی
fugitiveness	تمایل به فرار
inclination	تمایل شیب
inclining	تعظیم تمایل
against his grain	برخلاف تمایل او
antipathetic	فاقد تمایل
lean	تمایل داشتن
leaned	تمایل داشتن
leans	تمایل داشتن
preoccupations	تمایل شیفتگی
disinclination	عدم تمایل
tilts	کجی تمایل
falloff	تمایل داشتن
streak	تمایل میل
streaked	تمایل میل
central tendency	تمایل به مرکز
streaking	تمایل میل
streaks	تمایل میل
tilt	کجی تمایل
tilted	کجی تمایل
preoccupation	تمایل شیفتگی
aptitudes	تمایل طبیعی
the herd instinct	تمایل بگروه
aptitude	تمایل طبیعی
propend	تمایل داشتن
list	تمایل کجی
gust	تمایل مزمزه
proclivity to steal	تمایل بدزدی
trepan	تمایل داشتن
propensity to consume	تمایل به مصرف
polarities	تمایل قطبی
reactive tendency	تمایل واکنشی
gusts	تمایل مزمزه
wish [would like]	تمایل داشتن
sinistral	تمایل بچپ
self immolation	تمایل به خودکشی
polarity	تمایل قطبی
turns	تمایل تغییر جهت
evasiveness	تمایل به طفره یاگریز
hade	تمایل پیدا کردن
inclination for any thing	تمایل یا میل بچیزی
turn	تمایل تغییر جهت
uptrend	تمایل بسوی بالا
tendency toward something	تمایل به سوی چیزی
bias	تمایل بیک طرف
take to	تمایل پیدا کردن به
propensity to do evil	تمایل به بدی کردن
odds	تمایل بیک سو احتمالات
to take a ply	تمایل پیدا کردن
biases	تمایل بیک طرف
argumentativeness	تمایل یاعادت به جدال
kindlily	با تمایل به مهربانی مهربانانه
proclivity	تمایل طبیعی بچیز بد
marginal propensity to absorb	تمایل نهائی به جذب
marginal propensity to expend	تمایل نهائی به مخارج
tilt angle	زاویه تمایل به طرفین
express willingness	اظهار تمایل کردن
yen	تمایل رغبت شدید
take to	تمایل پیدا کردن
proclivities	تمایل طبیعی بچیز بد
rapprochement	نزدیکی تمایل بدوستی
low marginal propensity to cunsume	تمایل ارام به مصرف
prior	قبلی
previous	قبلی
aforetime	قبلی
one-time	قبلی
predecessor	قبلی
predecessors	قبلی
foregone	قبلی
fore	قبلی
ex-	قبلی
ex	قبلی
preceding	قبلی
tenors	تمایل صدای زیر مردانه
frigidity	کمی تمایل درقوای جنسی
diminishing utility	قانون تقلیل تمایل به مصرف
adductor	تمایل عضو بطرف محور
declaration of intention	افهاریه تمایل به پذیرش تابعیت
heredity	تمایل برگشت باصل توارث
helms	تمایل قایق به انحراف از مسیر
helm	تمایل قایق به انحراف از مسیر
frigid	دارای اندکی تمایل جنسی
worldliness	تمایل به ماده پرستی و جسمانیت
diathesis	تمایل یا حساسیت نسبت به چیزی
tenor	تمایل صدای زیر مردانه
desirability	درجه تمایل شرایط مطلوب
chains	از کلمه قبلی
premeditated	با قصد قبلی
backgrounds	معلومات قبلی
premonitions	اخطار قبلی
premonition	اخطار قبلی
forewarning	اخطار قبلی
chain	از کلمه قبلی
forethought	اندیشه قبلی
background	معلومات قبلی
presuppositions	فرض قبلی
foreordainment	حکم قبلی
foretoken	اعلام قبلی
foretype	نمونه قبلی
pregiurement	احتساب قبلی
late war	جنگ قبلی
preformation	تشکیل قبلی
prefiguration or prefigurement	نمایش قبلی
prefiguration	تصور قبلی
preexistence	موجودیت قبلی
preengagement	تعهد قبلی
predesignation	تعیین قبلی
pre arrangement	قرار قبلی
pre arrengement	قرار قبلی
foredoom	محکومیت قبلی
precognition	اطلاع قبلی
presupposition	فرض قبلی
preview	اطلاع قبلی
previous work	کارهای قبلی
pretreatment	معالجه قبلی
prepossession	تصرف قبلی
precompression	تراکم قبلی
previews	اطلاع قبلی
at sight	بی مطالعه قبلی
preconidtion	شرط قبلی
premeditation	قصد قبلی
premeditatedly	با اندیشه قبلی
bear out	تمایل اسب به نزدیک شدن به حد خارجی
levorotary	دارای تمایل چرخش بطرف چپ چپ گرد
undersexed	دارای تمایل جنسی کمتر ازطبیعی
negative diheral	تمایل بال یا سایر ایرفویلهابطرف پایین
levorotatory	دارای تمایل چرخش بطرف چپ چپ گرد
pre indexing	فهرست سازی قبلی
pre indexing	شاخص گذاری قبلی
as you were	به حالت قبلی برگردید
at ten minutes notice	با ده دقیقه اخطار قبلی
forebedement	اخبار قبلی پیشگویی
pre engaged	دارای تعهد قبلی
prelibation	ازمایش یانوشیدن قبلی
A one-month notice.	اطلاع قبلی یک ماهه
leave hanging (in the air) <idiom>	بدون تصمیم قبلی
off the cuff <idiom>	بدون آمادگی قبلی
premonitory	متضمن اخطار قبلی