English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (21 milliseconds)
English Persian
snafu اشفته بودن درهم وبرهم کردن
Other Matches
disorganises درهم وبرهم کردن
disorganised درهم وبرهم کردن
disorganising درهم وبرهم کردن
tangles درهم وبرهم کردن
muddles درهم وبرهم کردن
tangle درهم وبرهم کردن
muddle درهم وبرهم کردن
disorganizing درهم وبرهم کردن
muddled درهم وبرهم کردن
disorganize درهم وبرهم کردن
muddling درهم وبرهم کردن
disorganizes درهم وبرهم کردن
muss درهم وبرهم یاکثیف کردن تلاش
hurry scurry درهم وبرهم
galley west درهم وبرهم
sloppily درهم وبرهم
pial درهم وبرهم
tousy درهم وبرهم
hotchpotch اش درهم وبرهم
in a tangle درهم وبرهم
hurry skurry درهم وبرهم
sloppy درهم وبرهم
shagged درهم وبرهم
turbid درهم وبرهم
higgledy piggledy درهم وبرهم
hurry scurry بطور درهم وبرهم
higgledy piggledy بطور درهم وبرهم
shags درهم وبرهم ساختن
shagging درهم وبرهم ساختن
salmagundi چیز درهم وبرهم
tangly پر گرفتاری درهم وبرهم
hurry skurry بطور درهم وبرهم
elflock موی درهم وبرهم
farrago توده درهم وبرهم
topsy turvy سروته درهم وبرهم
shag درهم وبرهم ساختن
topsy-turvy سروته درهم وبرهم
burbled درهم وبرهم سخن گفتن
burble درهم وبرهم سخن گفتن
burbles درهم وبرهم سخن گفتن
burbling درهم وبرهم سخن گفتن
potpourris تنوع مخلوط درهم وبرهم
potpourri تنوع مخلوط درهم وبرهم
helter skelter بطور درهم وبرهم هرج ومرج
topsy-turvy world [upside-down world] جهان سروته [درهم وبرهم ] [وارونه ]
pies چیز اشفته ونامرتب درهم ریختن
pie چیز اشفته ونامرتب درهم ریختن
shag موی کرک شده موی درهم وبرهم
shags موی کرک شده موی درهم وبرهم
shagging موی کرک شده موی درهم وبرهم
to be in a flutter سراسیمه یا اشفته بودن
messes اشفته کردن
pertub اشفته کردن
embroiled اشفته کردن
puzzle اشفته کردن
mess اشفته کردن
embroils اشفته کردن
embroil اشفته کردن
embroiling اشفته کردن
roil اشفته کردن
puzzles اشفته کردن
embrangle اشفته کردن
harrow اشفته کردن
puzzling اشفته کردن
harrows اشفته کردن
to put in a flutter اشفته کردن
mash خمیر نرم خوراک همه چیز درهم درهم وبرهمی
mashed خمیر نرم خوراک همه چیز درهم درهم وبرهمی
mashing خمیر نرم خوراک همه چیز درهم درهم وبرهمی
mashes خمیر نرم خوراک همه چیز درهم درهم وبرهمی
flea flicker پاس اشفته برای گیج کردن حریف
intertwined درهم بافتن درهم بافته شدن
intertwines درهم بافتن درهم بافته شدن
intertwining درهم بافتن درهم بافته شدن
pleach درهم پیچیدن درهم گیر افتادن
intertwine درهم بافتن درهم بافته شدن
put out تهیه کردن اشفته کردن
flummox اشفته کردن مغشوش کردن
upsets اشفته کردن مضطرب کردن
upsetting اشفته کردن مضطرب کردن
upset اشفته کردن مضطرب کردن
dishevel ژولیده کردن اشفته کردن
flummoxing اشفته کردن مغشوش کردن
flummoxes اشفته کردن مغشوش کردن
flummoxed اشفته کردن مغشوش کردن
cluttered درهم ریختگی درهم وبرهمی
clutter درهم ریختگی درهم وبرهمی
clutters درهم ریختگی درهم وبرهمی
mixes درهم کردن
mix درهم کردن
hash درهم کردن
consolidation درهم امیختن تحکیم کردن یکجا کردن یکپارچه
intertwist درهم کشبک کردن
inweave درهم متقاطع کردن
to make hay of درهم برهم کردن
discombobulate درهم و برهم کردن
fazing درهم ریختن پریشان کردن
engage مجذوب کردن درهم انداختن
fazes درهم ریختن پریشان کردن
fazed درهم ریختن پریشان کردن
huddle مخفی کردن درهم ریختگی
huddled مخفی کردن درهم ریختگی
faze درهم ریختن پریشان کردن
huddling مخفی کردن درهم ریختگی
engages مجذوب کردن درهم انداختن
huddles مخفی کردن درهم ریختگی
tangles درهم گیر انداختن گوریده کردن
tangle درهم گیر انداختن گوریده کردن
peregrinate سرگردان بودن اواره بودن در کشور خارجی اقامت کردن
contained در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contains در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contain در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
grid بارشته ها و میلههای درهم وبر هم مجهز کردن
grids بارشته ها و میلههای درهم وبر هم مجهز کردن
to mind مراقب بودن [مواظب بودن] [احتیاط کردن]
hodgepodge چیزدرهم وبرهم
tangled hair موی ژولیده یادرهم وبرهم
frenzied اشفته
messy اشفته
turbulant اشفته
tumultuary اشفته
chaotic اشفته
inquiet اشفته
berserk اشفته
turbulent اشفته
garbled اشفته
upsets اشفته
flickering اشفته
upsetting اشفته
perturbate اشفته
disturbed اشفته
upset اشفته
disheveled اشفته نامرتب
sleave وضع اشفته
distempered اشفته ناخوش
vexatious اشفته مضطرب
dishevelled اشفته نامرتب
higgledy piggledy اشفته ونامرتب
over anxious اشفته مضطرب
word salad اشفته گویی
phrenetic شوریده اشفته
disordered بی ترتیب اشفته
puzzleheaded اشفته خیال
frenetic اتشی اشفته
berserker اشفته ازجادررفته
foul نخ ماهیگیری اشفته
unsettled اشفته مختل
turbulent flow جریان اشفته
fouls نخ ماهیگیری اشفته
fouled نخ ماهیگیری اشفته
foulest نخ ماهیگیری اشفته
fouler نخ ماهیگیری اشفته
monitor رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitors رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitored رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
furibund اشفته ازجادر رفته
fusion welding اتصال دولبه فلزی به یکدیگرکه با ذوب کردن مستقیم انهاصورت میگیرد و دو فلز درهم نفوذ میکنند
burbling جریانهای گردابی و اشفته درسیال
whitewater racing مسابقه در مسیر اشفته رودخانه
burbles جریانهای گردابی و اشفته درسیال
whitewater قسمت اشفته موج شکسته
burbled جریانهای گردابی و اشفته درسیال
burble جریانهای گردابی و اشفته درسیال
distractedly اشفته وار ازروی حیرت
tear down پاره پاره ومتلاشی کردن درهم دریدن
live up to <idiom> طبق خواسته کسی عمل کردن ،موافق بودن با ،سازش کردن با
critical raynold's number عددی رینولدی که در ان تغییرات قابل توجهی از قبیل تبدیل جریان اشفته یا کاهش ناگهانی پسا صورت میگیرد
paralleled برابر بودن مانند کردن تشبیه کردن پارالل
parallelled برابر بودن مانند کردن تشبیه کردن پارالل
parallel برابر بودن مانند کردن تشبیه کردن پارالل
parallels برابر بودن مانند کردن تشبیه کردن پارالل
parallelling برابر بودن مانند کردن تشبیه کردن پارالل
paralleling برابر بودن مانند کردن تشبیه کردن پارالل
drachm درهم
currency of early islam درهم
drachma درهم
the name of the unit of silver درهم
graded sand شن درهم
hash درهم
drachmas درهم
garbled درهم
unsettled درهم
drachmae درهم
entangled درهم
mixed درهم
uptight درهم
shaggy درهم
mismatch ناتوانی سیستم مکش توربین گاز برای تامین جریان هوای مورد نیاز موتور به هنگام دور زدن یا سایر حالات اشفته
puckered درهم کشیدن
pucker درهم کشیدن
pell-mell درهم برهم
foul-ups درهم و برهمی
tangles درهم پیچیدن
messiness درهم برهمی
puckering درهم کشیدن
puckers درهم کشیدن
sloppiness درهم برهمی
foul-ups درهم گوریدگی
scrunch درهم شکستن
scrunched درهم شکستن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com