Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
aregular cook
اشپز رسمی
Other Matches
mess steward
اشپز
cook
اشپز
kitchener
اشپز
cooks
اشپز
cooked
اشپز
cook's mate
کمک اشپز
cook's mate
شاگرد اشپز
man cook
مرد اشپز
man cook
اشپز مرد
aregular cook
اشپز حسابی
areal cook
یک اشپز حسابی
scullion
شاگر اشپز
indoor servant
پیشخدمت یا ابداریا اشپز
returns
گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returned
گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
return
گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returning
گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
officiary
مامور رسمی مقام رسمی
officious
نیمه رسمی شبهه رسمی
reviews
بازدید رسمی یاسان رسمی
reviewing
بازدید رسمی یاسان رسمی
reviewed
بازدید رسمی یاسان رسمی
review
بازدید رسمی یاسان رسمی
solemn form
در CL تصدیق وصیتنامه یا از طریق رسمی یعنی در دادگاه است یا ازطریق غیر رسمی یا عادی است که توسط دفاتر اسنادرسمی به عمل می اید
exchange devaluation
تنزل رسمی قیمت ارز تضعیف رسمی ارز
garde manger
سرد خانه اشپز خانه
formmal
رسمی
orthodox
رسمی
official
رسمی
institutional
رسمی
solemn
رسمی
formal
رسمی
insignia
مدال رسمی
insignia
نشان رسمی
protest
اعتراض رسمی
unofficial
غیر رسمی
formalize
رسمی کردن
protest
واخواست رسمی
talking-to
سرزنش رسمی
official receiver
اعتصاب رسمی
protests
اعتراض رسمی
protests
واخواست رسمی
protesting
اعتراض رسمی
protesting
واخواست رسمی
protested
اعتراض رسمی
protested
واخواست رسمی
bank holidays
تعطیلات رسمی
asparagus
مارچوبهء رسمی
tuxedo
لباس رسمی
pronouncements
اعلامیه رسمی
pronouncement
اعلامیه رسمی
officiated
مقام رسمی
officiates
مقام رسمی
officious
غیر رسمی
officiating
مقام رسمی
missives
نامه رسمی
career
دوره رسمی
careered
دوره رسمی
tuxedos
لباس رسمی
informal
غیر رسمی
official
موثق و رسمی
official
عالیرتبه رسمی
careers
دوره رسمی
officiate
مقام رسمی
careering
دوره رسمی
missive
نامه رسمی
official authorities
مراجع رسمی
legalization
شناسایی رسمی
official receipt
رسید رسمی
official religion
دین رسمی
officialize
رسمی کردن
intrant
ورود رسمی
insigne
مدال رسمی
insigne
نشان رسمی
officiously
بطورغیر رسمی
noterial document
سند رسمی
prontonotary
سردفتراسناد رسمی
prothonotary
سردفتراسناد رسمی
public submission
مناقصه رسمی
semi official
نیمه رسمی
letter de chancellerie
نامه رسمی
official rate
نرخ رسمی
official channels
مجاری رسمی
official channels
طرق رسمی
official communications
ابلاغیه رسمی
official deed
سند رسمی
official gazette
روزنامه رسمی
official jurnal
روزنامه رسمی
nonformal
غیر رسمی
official language
زبان رسمی
official meeting
ملاقات رسمی
official meeting
اجتماع رسمی
official prices
قیمتهای رسمی
mare's tail
هپوریس رسمی
semi officially
بطورنیم رسمی
semiformal
نیمه رسمی
statute mile
مایل رسمی
communique
ابلاغ رسمی
tux
لباس رسمی
cognizance
اخطار رسمی
vestment
لباس رسمی
official document
سند رسمی
card-carrying
عضو رسمی
bonspiel
مسابقه رسمی
boarding call
بازدید رسمی
throwaway
غیر رسمی
Full dress. Formal dress.
لباس رسمی
free and easy
<idiom>
غیر رسمی
stand on ceremony
<idiom>
رسمی بودن
state religion
مذهب رسمی
contracts under seal
عقد رسمی
standard time
زمان رسمی
semiofficial
نیمه رسمی
formal review
بررسی رسمی
formal review
سان رسمی
formal group
گروه رسمی
formal education
اموزش رسمی
formal accountability
ذیحسابی رسمی
extra official
غیر رسمی
smallage
کرفس رسمی
driss uniform
لباس رسمی
dress uniform
انیفرم رسمی
solemn form
طریقه رسمی
dress suit
لباس رسمی شب
speedwell
سیزاب رسمی
talking to
سرزنش رسمی
placard
پروانه رسمی
placards
پروانه رسمی
returned
گزارش رسمی
formalised
رسمی کردن
formalises
رسمی کردن
formalising
رسمی کردن
formalized
رسمی کردن
formalizes
رسمی کردن
return
گزارش رسمی
position
شغل رسمی
audiences
ملاقات رسمی
officials
مقامات رسمی
hansard
مذاکرات رسمی
positioned
شغل رسمی
formalizing
رسمی کردن
reprimands
توبیخ رسمی
functions
ایین رسمی
functioned
ایین رسمی
function
ایین رسمی
audience
ملاقات رسمی
note
نامه رسمی
reprimanding
توبیخ رسمی
returning
گزارش رسمی
reprimanded
توبیخ رسمی
returns
گزارش رسمی
notes
نامه رسمی
noting
نامه رسمی
reprimand
توبیخ رسمی
official oath
سوگند قانونی یا رسمی
visit of courtesy
بازدید رسمی نظامی
regulation clothing
لباس رسمی نظامی
pro memoria
نامه غیر رسمی
physician in ordinary
پزشک رسمی یا همیشگی
officially represented
دارای نماینده رسمی
official visit
بازدید رسمی فرمانده
official calibration
واسنجی رسمی
[مهندسی]
stuffed shirt
<idiom>
شخص رسمی وجدی
morning dress
جامهی رسمی صبحگاهی
vestment
لباس رسمی اسقف
unofficial news
خبر غیر رسمی
finery
[formal]
جامه رسمی جشن
studbook
شناسنامه رسمی اسب
plain
غیر رسمی جلگه
common law marriage
ازدواج غیر رسمی
black tie
کت نیمه رسمی مردانه
Thai
زبان رسمی تایلند
Thais
زبان رسمی تایلند
registries
دفترخانه رسمی ثبت
registry
دفترخانه رسمی ثبت
nonconformists
مخالف کلیسای رسمی
canonicals
لباس رسمی روحانیون
communique
اطلاعیه رسمی یااداری
irregular
نا منظم غیر رسمی
plains
غیر رسمی جلگه
dress uniform
لباس رسمی نظامی
bulletin
ابلاغیه رسمی بیانیه
notaries
سردفتر اسناد رسمی
jury
مقامات رسمی نافر
notaries
سر دفتر اسناد رسمی
plainer
غیر رسمی جلگه
bulletin
اگهی نامه رسمی
plainest
غیر رسمی جلگه
canonical dress
لباس رسمی روحانیون
nonconformist
مخالف کلیسای رسمی
introductions
معرفی رسمی اشناسازی
visitors
مهمان رسمی نظامی
visitor
مهمان رسمی نظامی
placards
اعلامیه رسمی اعلان
requisitions
درخواست رسمی کردن
pronouncement
افهار عقیده رسمی
pronouncements
افهار عقیده رسمی
requisitioning
درخواست رسمی کردن
requisitioned
درخواست رسمی کردن
informality
غیر رسمی بودن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com