Dictiornary-Farsi | اشپیل پایین پیستون | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
piston pin	اشپیل پایین پیستون


Other Matches

oil scraper	رینگی در پایین یا حاشیه پایینی پیستون
before bottom center	تعداد درجات گردش میل لنگ قبل از رسیدن پیستون به نقطه مرگ پایین
after bottom center	تعداد درجات گردش میل لنگ بعد از گذشتن پیستون از نقطه مرگ پایین
cotter pin	اشپیل
pivot pin	اشپیل محور
crank pin	اشپیل میل لنگ
depress	پایین دادن لوله پایین اوردن
downhaul	پایین کشیدن رشته پایین کشنده
depresses	پایین دادن لوله پایین اوردن
plunger	پیستون
plungers	پیستون
piston head	کف پیستون
piston cover	کف پیستون
pistons	پیستون
piston	پیستون
down	سوی پایین بطرف پایین
connecting rod	دسته پیستون
piston area	سطح پیستون
plunger	پیستون شناور
piston packing	لائی پیستون
plungers	پیستون شناور
plunger piston	پیستون شناور
piston cover	پوشش پیستون
piston crown	تاج پیستون
piston speed	سرعت پیستون
piston stroke	ضربه پیستون
jackets	بوش پیستون
jacket	بوش پیستون
plungers	پیستون غوطهای
piston rod	دسته پیستون
piston pressure	فشار پیستون
piston clearnce	فاصله پیستون
pump piston	پیستون پمپ
piston ring	رینگ پیستون
plunger	پیستون غوطهای
piston guide	راهنمای پیستون
rotary piston compressor	کمپرسور پیستون دار
back stroke	ضربه برگشت پیستون
brake piston cup	رینگ پیستون ترمز
connecting rod bolt	پیچ دسته پیستون
rotary piston machanism	مکانیزم پیستون دوار
piston displacement	تغییر مکان پیستون
throttling rod	پیستون نافم روغن
forked connecting rod	دو شاخ دسته پیستون
piston travel	طول ضربه ی پیستون
opposit stroke pistons	پیستون مقابل گرد
double piston engine	موتور پیستون مضاعف
actuator	سیلندر پیستون عمل کننده
rammed	دژکوب پیستون منگنه ابی
balanced actuator	سیلندر پیستون محرک هیدرولیکی
rams	دژکوب پیستون منگنه ابی
opposed piston engine	موتور پیستون روبرو متقابل
ram	دژکوب پیستون منگنه ابی
vertically	از بالا به پایین یا حرکت بالا و پایین در زاویه راست افق
seizes	گیرکردن پیستون بعلت حرارت زیاد
seized	گیرکردن پیستون بعلت حرارت زیاد
seize	گیرکردن پیستون بعلت حرارت زیاد
clearance volume	کمترین حجم سیلندر هنگامیکه پیستون در نقطه مرگ بالاقرار دارد
wrist pin	پینی که در موتور رادیال دسته پیستون را به شاتون اصلی متصل میکند
before top center	تعداد درجات گردش میل لنگ قبل از رسیدن پیستون به نقطه مرگ بالا
after top center	تعداد درجات گردش میل لنگ بعد از گذشتن پیستون از نقطه مرگ بالا
actuating cylinder	سیلندر پیستون عمل کننده سیلندر محرک
counter recoil cylinder	استوانه هادی پیستون مواج استوانه عاید
connecting rod bearing	یاطاقان دسته پیستون یاطاقان شاطون
flat	پایین
tailwater	پایین اب
subteen	پایین تر از سن 31
vide infara	پایین
neath or neath	پایین
shortest	پایین تر
shorter	پایین تر
neath or neath	پایین تر
sub-	یا پایین تر
bottom	پایین
lower limit	حد پایین
underneath	پایین
lower most	پایین تر
beneath	پایین تر
flattest	پایین
beneath	پایین
bottoms	پایین
thereinafter [archaic or formal] <adv.>	در پایین
down	پایین
lowered	پایین تر
infara	پایین تر
hypogenous	پایین رو
dowm	پایین
down stairs	پایین
lower	پایین تر
below	پایین
further down	پایین تر
below <adv.>	در پایین
hereafter <adv.>	در پایین
hereinafter [formal] <adv.>	در پایین
lowering	پایین تر
lowers	پایین تر
shitu	پایین
subatmospheric	پایین تر از جو
low level	پایین
low	پایین
bal	از مچ پا به پایین
submiss	پایین
de-	پایین
short	پایین تر
infara	پایین
lower	پایین
overhand	از پایین ببالا
oars down	پارو پایین
hereinbelow	در پایین این
low	پایین ضعیف
on the down grade	پایین رونده
feet	پایین دامنه
low	پایین اهسته
lower classes	طبقه پایین
nutate	پایین افتادن
downward travel	ضربه رو به پایین
hereinbelow	ازاین پایین تر
down draft	جریان رو به پایین
down current	جریان رو به پایین
disrate	پایین اوردن
dim light	نور پایین
desceht	پایین امدن
decurrent	پایین افتاده
infrahuman	پایین تر از انسان
let down	پایین کردن
look down	پایین امدن
low activity	فعالیت پایین
low altitude	ارتفاع پایین
go down	پایین رفتن
go dan barai	رد کردن از پایین
downward swing	نوسان رو به پایین
downward movement	حرکت رو به پایین
downward compatible	سازگار رو به پایین
face down feed	خورد رو به پایین
downward compatibility	سازگارمتمایل به پایین
downtrend	سیربطرف پایین
downmost	پایین ترین
download	بارگیری پایین
downfield	میدان پایین
downfeed	تغذیه رو به پایین
downward stroke	ضربه رو به پایین
down stroke	ضربه رو به پایین
low wing	بال پایین
lower bound	کران پایین
low energy	انرژی پایین
low resolution	وضوح پایین
lower limit	کران پایین
minor	پایین رتبه
lower mast	دکل پایین
foot	پایین بادبان
lower most	پایین ترین
lower threshold	استانه پایین
lowermost	پایین ترین
lowpass	پایین گذار
mean low water	اب پایین میانگین
neath or neath	پایین زیرین
nether world	جهان پایین
low resolution	تفکیک پایین
low pass	پایین گذر
low frequency	فرکانس پایین
catabatic	پایین اینده
bottom up	از پایین به بالا
low level	در سطح پایین
bate	پایین اوردن
low order	مرتبه پایین
alow	روبه پایین
bottommost	پایین ترین
low order	پایین رتبه
nutant	پایین افتاده
depressions	پایین دادن
beneath	از زیر پایین تر از
drive	ضربه از پایین
drives	ضربه از پایین
downward	پایین زیرین
downward	روبه پایین
uoppon pyon soon koot	کف دست پایین
nether	واقع در پایین
nether	زیر پایین
downstairs	طبقه پایین
undermost	پایین ترین
to sink in the scale	پایین رفتن
to set down	پایین اوردن
to reach down	پایین اوردن
to look down	پایین امدن
depression	پایین دادن
up and down	بالا و پایین
subordinating	فرعی پایین تر
At lower levels.	در سطوح پایین تر
lee	پایین باد
From top to bottom.	ازبالاتا پایین
subordinates	فرعی پایین تر
shut	پایین اوردن
shuts	پایین اوردن
shutting	پایین اوردن
subordinated	فرعی پایین تر
breast	نورد پایین
subordinate	فرعی پایین تر
to let down	پایین کردن
res	noitaloseR پایین
the valley lies below	ده در پایین است